کتاب «دیوهای خوشپوش»، نوشته گلی ترقی، یک مجموعه از داستانهای کوتاه ایرانی است. این کتاب که در سال 1399 شمسی به چاپ رسیده است، شامل 6 داستان کوتاه به نامهای «ملاقات با شاعر»، «دیوهای خوشپوش»، «زندگی دیگران»، «ببر مازندران»، «میس دانر و پسرهای کلاس سنگی» و «دنیای پنهانی دنی آ» میشود.
درونمایهی این داستانها، زندگی روزمره انسانها و روابط اجتماعیشان بوده و ویژگی بارز همهی آنها، نوستالژی و بازگشت به گذشته است. داستانهای کتاب «دیوهای خوشپوش» مملو از استعاره و نماد است که نویسندهی کتاب، مفاهیم عمیق را همراه با کمی چاشنی طنز به مخاطب ارائه میکند.
پردیس، نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «یک مرد وقتی مینویسد، به مرد بودن خودش فکر نمیکند که این به علت غالب بودن تفکر مردسالارانه است؛ اما در آثار نویسندگان زن به این صورت نیست و آنها ویژگی زن بودن خود را در آثارشان میآورند که کتابهای گلی ترقی نیز از این ویژگی برخوردار است. نوستالژیا در آثار ترقی بسیار وجود دارد؛ تمایل بازگشت نویسنده به گذشتهای که دلچسب بوده است. ترقی توانسته است مخاطب عام و خاص را به خود متوجه کند.»
«دیوهاى خوشپوش کتابى بود که من را دوباره به گلى ترقى امیدوار کرد. درست است که هنوز با روزهاى اوجش فاصله دارد اما او در این کتاب توانسته با گرد هم آوردن مجموعه داستانى یکدست و هدفمند، مخاطب خاص و عام را مجذوب خود کند. این کتاب را به طرفداران گلى ترقى پیشنهاد میکنم.» این نظر نهال جعفری دربارهی کتاب بود.
فیروزه فیضآبادی این نظر را دربارهی کتاب «دیوهای خوشپوش» داده است: «یکی از آرزوهای من این است که بتوانم با لحن فارسی گلی ترقی که قلمی بسیار شیرین و زیبا دارد، یک داستان خارجی را ترجمه کنم. نوشتههای گلی ترقی من را جذب خود میکند. آدم با نوشتههای او یاد غربت و دلتنگی میافتد.»
در بخشی از کتاب و در داستان «دیوهای خوشپوش»، قهرمان کتاب به دوران کودکی خود اشاره میکند که چگونه با شور و اشتیاق منتظر تعطیلات عید بوده است: «یک هفته مانده به عید هیجان و دلهرهی من از خوشی شروع میشد. به جای راه رفتن میدویدم و معلق میشدم. آنقدر حرف میزدم که سرها باد میکرد. روزهای هفته را میشمردم. جر میزدم: یکشنبه را جا میانداختم، پنجشنبه را ول میکردم، ازروی سهشنبه میپریدم، نفسزنان خودم را به صبح جمعه میرساندم و پشت در خانهی مادربزرگ ولو میشدم.»
اما کمی بعد، متوجه میشویم که او تعطیلات عید خود را خراب کرده بود: «عیدی که بیصبرانه در انتظارش بودم، خراب شده بود. تقصیر خودم بود. می خواستم دیو را به زانو دربیاورم؛ جنگ پشه با حبشه بود. یک نفر باید از خودش جربزه نشان میداد. یک نفر باید نشان میداد که از دیو نمیترسد.»
وی در ادامه توضیح میدهد که چگونه همهی آدمهای دنیا را به شکل دیو میدید و خود را در نبرد با آنها ناتوان مییافت: «بعدها، خیلی بعد، فهمیدم دنیا پر از دیوهای رنگارنگ است؛ دیوهای بیآزار مثل آقای «پ»، دیوهای بدجنس، دیوهای خوشپوش و خوشصورت، دیوهای عاشق، دیوهای شاعرو دیوهای دروغگو. من هرچقدر تلاش کنم، هر قدر ورزش کنم، درس بخوانم، شعر بگویم یا کارگردان سینما شوم، زورم به هیچ یک از آنها نخواهد رسید.»
زهره مقدم ترقی، ملقب به گلی ترقی، نویسنده مشهور ساکن فرانسه بوده که زاده سال 1318 شمسی در تهران است. او که فارغالتحصیل رشتهی فلسفه از آمریکا است، برای مدتی مشغول به تدریس اسطورهشناسی در دانشگاه تهران بود. وی پس از دوران تدریس، به فرانسه مهاجرت کرد و از این زمان بود که به طور جدی شروع به نوشتن کرد. اولین اثر گلی ترقی با نام «من هم چهگوارا هستم»، یک مجموعه داستانی کوتاه، در سال 1348 شمسی با همکاری انتشارات نیلوفر منتشر شد.
از میان آثاری که او نوشته بود، داستان «بزرگبانوی روح من» به شهرت جهانی رسید. این داستان که به زبان فرانسوی نیز ترجمه شد، توانست عنوان بهترین داستان سال فرانسه را از آن خود کند. گلی ترقی همچنین دستی در فیلمنامهنویسی نیز دارد. برای مثال فیلمنامهی فیلم «بیتا» و طرح اولیهی فیلم «چه خوب که برگشتی» توسط او نوشته شدهاند. از سایر آثار گلی ترقی میتوان به کتابهای «دو دنیا»، «فرصت دوباره»، «خواب زمستانی»، «بازگشت»، «جایی دیگر» و «اتفاق» اشاره کرد.