برندۀ جایزۀ بهترین رمان سایت های «گودریدز» و «آمازون» در سال 2022، «فردا و فردا و فردا»، رمانی است بسیار پرطرفدار و خواندنی از گابریل زوین که برای نخستینبار، در سال 2022 منتشر شد. «فردا و فردا و فردا» یکی از پرفروشترین رمانهای ژانر «young adult»، «اجتماعی» و «عاشقانه» در سراسر دنیاست که از همان ابتدای انتشار، مورد استقبال جوانان و بزرگسالان قرار گرفت.
«فردا و فردا و فردا» رمانی است از دل بازیهای کامپیوتری! اگر شما هم به بازیهای کامپیوتری و دنیای رنگارنگ و جذاب این بازیها و حواشی پشت آنها علاقه دارید، مطالعۀ این رمان برای شما از نان شب هم واجب تر است!
«فردا و فردا و فردا» روایتی از زندگی دو دوست به نامهای سَم و سَدی. این دو دوست در کودکی با یکدیگر آشنا میشوند و به خاطر علاقۀ فراوانشان به بازیهای ویدیویی، صمیمیت بسیاری میانشان ایجاد میشود. اما دست سرنوشت برای مدت کوتاهی این دو فرد را از یکدیگر جدا کرده و در یکی از روزهای پایان سال، زمانی که دانشجوی دانشگاههای معروفی مانند هاروارد شدهاند، باز به هم میرساند. حال این دو دوست نهتنها عاشق بازی کردن هستند، بلکه خودشان در حال ساختن بازیهای بسیاری جذابی نیز می باشند. تمامی داستان این کتاب به شور و شوق و فراز و نشیبهای زندگی دو عشقِ بازی اختصاص داده شده است و دنیایی منحصربهفرد را به خوانندگان کتاب نشان میدهد.
یکی از نظرات خواندنی کاربران سایت «ایران کتاب» را با هم بخوانیم: «کتاب بهشرطی برای شما بسیار جالبتر میشه که به بازیهای کامپیوتری علاقه داشته باشید یا حداقل اطلاعاتی به اندازه کافی راجع به بازیها داشته باشید. اصلا فکر نمیکردم تا این حد این رمان جذاب باشه که در طی ۳ روز، ۴۸۰ صفحۀ آن را یک نفس بخوانم!»
در ادامه، یکی از نظرات مفصل و جالبتوجه مخاطبین رمان در سایت «گودریدز» شرح داده شده است: «تعریف رمان «فردا و فردا و فردا» را خیلی شنیده بودم. این کتاب داستان زندگی سَم و سَدی از حدود ده تا چهل سالگی آنهاست. سم و سدی در کودکی و بهصورت اتفاقی آشنا میشوند و علاقهی مشترک آنها به بازی کردن و بعدتر، به بازی ساختن، باعث ادامهی رابطهی آنها میشود. داستان به خیلی از مفاهیمی که برای من جالب بودند و به صورت روزانه با آنها درگیر هستم، اشاراتی داشته است. مسائلی مانند موفقیت، شکست، هویت، استعداد، عشق، دوستی، سوتفاهم، خوششانسی، بدشانسی، خودخواهی، معلولیت، سختکوشی، خلاقیت، مهاجرت، تبعیض جنسیتی علیه زنان و غیره. برای همین، خواندن این داستان و ارتباط برقرار کردن با آن برایم راحت بود. اواسط کتاب به نظرم داستان کند میشود. اما برای من آن بخشهای کند نیز جالب بود؛ چراکه وقتی حدود سی سال زندگی کسی را دنبال میکنیم، باید انتظار دورههای کم هیجانتر را نیز داشته باشیم.»
این خوانندۀ رمان «فردا و فردا و فردا» نیز، نظری پرانرژی و جذاب در سایت «گودریدز» ثبت کرده است: «بازی چیه؟ فردا و فردا و فرداست. بازی یعنی بینهایت تولد دوباره، بینهایت رستاخیز. هدف این است که اگه به بازی ادامه بدی، میتوانی برنده شی. هیچ فقدان و باختی دائمی نیست؛ چون هیچ چیز هیچ وقت دائمی نیست.»
نویسنده در این بخش از رمان به زیبایی هرچه تمامتر توصیفی از شور و شوق جوانی را شرح میدهد: «مشکل مارکس در بیستودوسالگی این بود که به افراد و چیزهای خیلی زیادی جذب میشد. صفت دلخواه مارکس «جذاب» بود. دنیا بهنظرش پر از کتابهای جذاب برای خواندن، نمایشهای جذاب و فیلمهای جذاب برای دیدن، بازیهای جذاب برای بازیکردن، غذاهای جذاب برای چشیدن و آدمهای جذاب برای رابطهداشتن و گاهی حتی عاشقشدن بود. برای مارکس احمقانه بود که تا جای ممکن عاشق چیزهای مختلف نشود.»
یکی از احساسیترین تکههای رمان را از دست ندهیم: «دونگ هیون گفت: «دوسِت دارم، سمی.» «منم دوست دارم، بابابزرگ.» گفتنِ «دوستت دارم» در اکثر عمر سم برایش کار سختی بود. او باور داشت نشاندادن عشق به کسانی که دوست دارید، مغرورانه است. اما الآن، ظاهراً یکی از کارهای سادهای بود که سم میتوانست انجام دهد. چرا به کسانی که دوست دارید، نگویید دوستت دارم؟ وقتی یک نفر را دوست دارید، آنقدر تکرارش میکنید که از شنیدنش خسته شود. آنقدر «دوستت دارم» میگویید که معنایش را از دست بدهد. چرا نگویید؟ البته که از ته دل دوستشان دارید.»
در این پاراگراف نیز، نظری منحصربهفرد و بسیار تأملبرانگیز دربارۀ ارتباط ضمیر ناخودآگاه انسان و مرگ اطرافیان را شاهد هستیم: «یک بار در کتابی راجع به ضمیرناخودآگاه خوانده بود که ذهن انسان در طول سالها نسخۀ هوش مصنوعی از عزیزان آدم درست میکند. ذهن داده جمعآوری میکند و درون ذهن، میزبان نسخۀ مجازی آن شخص میشوید. با مرگ آن شخص، ذهنتان همچنان باور دارد که آن شخص مجازی زنده است؛ چون بهطریقی، آن آدم هنوز وجود دارد. ولی بعد از مدتی، حافظه کمرنگ میشود و هر سال، آن نسخۀ هوش مصنوعی که هنگام زنده بودن آن فرد ساخته بودید، رفتهرفته کمرنگتر و کمرنگتر میشود.»
«گابریل زوین» نویسنده جوان، خوشآتیه و مشهور آمریکاییتبار است که در دانشگاه هاروارد و در رشتۀ ادبیات انگلیسی فارغ التحصیل شده است. او تاکنون 5 رمان نوشته است که تمامی آنها با استقبال بینظیر مخاطبین مواجه شدهاند. از جمله رمانهای مهم او که به فارسی ترجمه شدهاند میتوان به «زندگی داستانی ای. جی. فیکری» و «سفر به ناکجا» اشاره کرد.