«چگونه کمالگرا نباشیم» یکی از پرفروشترین و پرمخاطبترین کتابهای «استفان گایز» است که برای اولینبار، در سال 2015 منتشر شد. «چگونه کمالگرا نباشیم» کتابی خواندنی و بسیار کاربردی در زمینۀ خودیاری و موفقیت شخصی است که رنگ و بوی فلسفه و روانشناسی مدرن را دارد.
«چگونه کمالگرا نباشیم» را میتوان به صورت خلاصه کتابی در جهت واکاوی مفهوم کمالگرایی و مشکلات و معضلات آن دانست. کمالگرایی یکی از معضلات بزرگ انسان در عصر مدرن است که علاوه بر کاهش شدید بازده عملکردی و اجتماعی او، موجب ایجاد بسیاری از مشکلات شخصی و ذهنی نیز میشود و کیفیت زندگی فرا را به شدت پایین میآورد.
در این کتاب، نویسنده تلاش کرده است تا با استفاده از منابع معتبر و تجربۀ علمی و اجتماعی خود، چارچوبهای فکری کمالگرایانه را برای مخاطبین خود بشکند. پس از این کار، مخاطب قطعا متوجه حس خوب آزادی از یک سری تفکرات و اعتقادات محدودکننده را خواهد داشت.
یکی از نظرات ثبت شده در سایت «کتابراه» برای کتاب «چگونه کمالگرا» نباشیم را با هم بخوانیم:
اگر مشکل کمالگرایی دارید خط به خط کتاب انگار شما را توصیف میکند! در هیچ کتابی تا این حد دقیق مشخصات و ویژگیهای خودم را نخوانده بودم؛ زیرا اصلا نمیدانستم مشکل اصلی که دارم و من را در خیلی موارد عقب انداخته بود، کمالگرا بودن است. کاش به جای سالها وقت گذاشتن روی مطالب و روانشناسی زرد به این مباحث عمیقتر و کاربردیتر ذهن پرداخته بودم.
یکی از کاربران سایت «گودریدز» تاثیرگذاری بالای مطالعۀ این کتاب را چنین توصیف کرده است:
کتاب بسیار خوبی است؛ من سالها است که از کمالگرایی رنج میبرم و کمالگرایی به من خیلیخیلی آسیب زده. خواندن این کتاب حتی اگر در عمل هم راهکارهایش را به کار نگیریم، باز هم خیلی مفید است و واقعیتهای ذهن کمالگرا را به ما نشان میدهد. در واقع، کمترین کاری که این کتاب میکند این است که باعث میشود دیگر کمالگرایی را یک ویژگی مثبت ندانیم و آن را بهعنوان یک بیماری بشناسیم به دنبال درمان آن برویم. همین یک گام بسیار بسیار بزرگ و مفید است. ضمنا راهکارهای خیلی خوبی هم دارد و در عمل هم میتواند خیلی مفید باشد.
یکی دیگر از خوانندگان کتاب با تشبیه محتوای کتاب با یک ضرب المثل زیبا، تحلیلی از کتاب حاضر را ارائه داده است:
کتاب به واقع توضیح مفصّل همان ضربالمثل خودمان است: "سنگ بزرگ نشونه نزدنه" اول کتاب توضیح میدهد که دلیلی ندارد که هر کاری را فقط در شرایطی انجام بدهیم که همهچیز آماده انجام آن کار است و باید در حداقل امکانات ممکن هم انجامش بدهیم. دوم اینکه یادمان میدهد که خواسته و هدفمان از زندگی را به بخشهای کوچکتری تقسیم کنیم و کمکم و پلهپله به هرکدام فکر کنیم. این کتاب به ما یاد میدهد که روی مسیر تمرکز کنیم و نه نتایج. یک جاهایی از کتاب نیز، به آن دسته از افرادی که ریشۀ کمبود اعتمادبهنفسشان کمالگرایی است، کمک خیلی خوبی میکند.
این بخش از کتاب را میتوان توصیفی عالی از ناتوان شدن کمالگرایان در شروع کارها دانست:
کمالگرایان با انتظارات غیر واقعیشان برای آنکه اقدام به انجام کاری کنند، به دنبال طرح برنامهای در حد کمال میگردند. اگر بخواهند کتابی بنویسند، احتمالاً فقط هنگامی که انرژی بالایی داشته باشند، چنین خواهند کرد زیرا از نظر آنها، انرژی پایین بیشتر مناسب تماشا کردن تلویزیون است و انجام کاری فعالانه، مقدار انرژی سطح بالایی میطلبد. همچنین، آنها خود را ملزم میکنند که حتماً با انگیزه باشند (باید بخواهند تا چنین کاری را انجام دهند)، فقط وقتی که در مکان ایدهآلشان نشسته باشند و فقط با دستگاه تایپ مورد علاقهشان، خواهند نوشت. حتماً باید قهوه و غذا آماده باشد! و در شبی مهتابی می نویسند. اینگونه افراد، زیاد نمیتوانند بنویسند. هنگامی که چنین فلسفهای زندگی کسی را پوشش میدهد، درست مثل کره بیش از حدی که سطح نان را میپوشاند، میتواند خفه کننده باشد. آنها نمیخواهند در موقعیتهای غیر ایدهآل قرار گیرند. اما نکتهای را فراموش کردهاند. نکته مهم برای انجام چیزی این است که فقط شروع کنید به انجام دادنش!
بسیاری از کاربران این پارگراف از کتاب را بسیار دوست داشتهاند:
کف و سقف دو مسئله مهم در زندگی هستند، در این مورد، کف شما حداقل شرایط ضروری است که نیاز دارید تا از زندگی احساس رضایت کنید. سقف شما نهایت توانایی نهفته و بزرگترین رویایی است که در سر میپرورانید. اگر در جایی بین کف و سقف خواستههایتان زندگی میکنید، پس باید شاد باشید زیرا به حداقل آنچه که برای شاد بودن نیاز داشتهاید، رسیدهاید و به این معنا هم نیست که دیگر به سقف آرزوهایتان نخواهید رسید.
در این قطعه نیز، نویسنده ارتباط میان تکرار و ثبات در انجام کارها را با ایجاد عادت و در نهایت، ارتباط عادت با موفقیت و عدم کمالگرایی را شرح میدهد:
تمرکز بر کمیت و یا همان میزان تکرارها و نه کیفیت تکرارها در طول زمان، به وجود آورنده ثبات است و ثبات منجر به شکلدهی عادت خواهد شد و شکل دهی عادتها، همان قلب رشد شخصی است. وقتی که شما وارد این مسیر شوید و رفتار تبدیل به عادت شود، ناخودآگاهتان به جای مقاومت کردن در برابر عادت، آن را ترجیح خواهد داد. این همان پیروزی است. اکنون متوجه میشوید که چرا وقتی میبینم بیشتر مردم سعی میکنند برای رسیدن به اهدافشان، خود را «با انگیزه» کنند، به خود میپیچم؟ برای پیروز شدن، به عادتهایی طولانی مدت نیاز داریم و نه فوران هیجانات کوتاه مدت.
«استفان گایز» نویسندۀ جوان و بسیار پر مخاطب آمریکایی است که کتابهای تاکنون، به بیش از 21 زبان زندۀ دنیا ترجمه شده و فروش بسیار بالایی را در سراسر دنیا تجربه کردهاند. از جمله دیگر آثار او میتوان به کتاب «خردهعادتها» اشاره کرد که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.
«خرده عادتها» کتاب بسیار موفقی بود و زندگی افراد در سراسر جهان را تغییر داد. من فکر میکنم چگونه کمال گرا نباشیم از آن هم بهتر است. خواندن آن سرگرمکننده است و ایدههایی دارد که شک دارم تابهحال در جای دیگری شنیده باشید. با قیمتی کمتر از قیمت یک ساندویچ، کتابی بهتر از این پیدا نخواهید کرد.
من مطمئن هستم که این کتاب میتواند به شما کمک کند تا بر کمالگرایی بهتر از هر کتاب دیگری که موجود است غلبه کنید، زیرا استراتژیهای هوشمندانه را با کاربرد واقعبینانه ترکیب میکند. من شخصاً با این روشها موفقیت داشتهام و در سراسر کتاب، داستانهایی از نحوه اجرای آنها را برای شما تعریف میکنم.
عدم کمالگرایی، آزادی ذهنی واقعی است!
در اینجا برخی از نکات جالب در مورد این کتاب آورده شده است:
برای همه کمالگراها، چگونه کمال گرا نباشیم یک گزینه عالی برای خواندن است.
چگونه کمال گرا نباشیم نوشته استفان گایز با استقبال بسیار خوبی از سوی افراد مواجه شده است. در زیر نظرات افراد مشهور درباره این کتاب آورده شده است:
اگر اولین باری است که از بوک لند خرید میکنید میتوانید کتاب چگونه کمال گرا نباشیم را با 25 درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوه خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
اگر به کتاب های روانشناسی/موفقیت علاقهمندید، به صفحه خرید کتاب روانشناسی هم سری بزنید.