کتاب «چراغها را من خاموش میکنم»، نوشتهی زویا پیرزاد، اولین بار در سال 1380 و به همت نشر مرکز منتشر شد. این اثر از محبوبترین آثار داستانی ایران است که تاکنون بیش از 160 بار تجدید چاپ شده است. این رمان خیلی زود توانست نظر منتقدان و مخاطبان را جلب کند و جوایز معتبر زیادی را به خود اختصاص دهد. در همان سال انتشار، جایزه هوشنگ گلشیری برای بهترین رمان سال و جایزه مهرگان ادب برای بهترین رمان فارسی به این اثر تعلق گرفت. جایزه ادبی یلدا، کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی و بهترین رمان سال پکا از دیگر جوایزیست که به زویا پیرزاد برای نگارش این رمان ارائه شده است. «چراغها را من خاموش میکنم» تاکنون به زبانهای آلمانی، ترکی، یونانی، فرانسوی، چینی، نروژی و انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. ترجمهی انگلیسی این رمان با نام «چیزهایی هست که نگفتیم» منتشر شده و بیش از 150 هزار نسخه از آن فروش رفته است. این اثر در فهرست پرفروشترین آثار ایرانی سایت آمازون و همچنین در فهرست پرفروشترین و محبوبترین رمانهای انتشارات «وان ورد» قرار گرفته است.
داستان در آبادان دهه 40 و از زبان زنی ارمنی به نام کلاریس روایت میشود. زویا پیرزاد در این کتاب زندگی خانوادگی کلاریس را توصیف میکند. کلاریس به همراه همسر و فرزندانش زندگی آرام و یکنواختی را میگذراند؛ او زنی میانسال است که زندگیاش در رسیدگی به امور خانه و فرزندان، دیدار با مادر سختگیر و خواهر مجردش خلاصه میشود. در این میان خانوادهی سه نفرهی سیمونیان -شامل امیلی، پدرش (امیل) و مادربزرگش- با آنها همسایه میشوند و این اتفاق زندگی کلاریس را متحول میسازد. ماجراهایی که این دو خانواده را به هم پیوند میزند، باعث میشود تا روزبهروز به سرخوردگی، بحران، سردرگمی و البته خودشناسی او افزوده شود. او که به مرد همسایهاش دل باخته، تصور میکند این عشق میتواند دنیای بهتری برای او بسازد. «چراغها را من خاموش میکنم» در به تصویر کشیدن دنیای ذهنی و درونی زنان بسیار موفق عمل کرده است. نویسنده در این رمان به بیان روابط عاطفی کلاریس با همسایهاش، دنیای درونی او، چگونگی خوگرفتن به محیطی جدید و اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان میپردازد.
رسانه «New Internationalist» این اثر را اینطور توصیف کرده است: «پیرزاد با لطافت طبع و دقت مینویسد و به شکلی استادانه، تصویری از روتینها و ریتم زندگی روزمره در یک شهر را خلق میکند.»
مجله «Elle» در ستایش آن مینویسد: «زویا پیرزاد، ستارهی ادبیات ایران، با نثر درخشان خود از زندگی روزمره فراتر میرود.»
روزنامه «مترو» در بررسی این کتاب نوشته است: «زویا پیرزاد موجز مینویسد و علاوه بر این، تصویری دقیق و بیپرده از زندگی روزمره خانوادهای در میانه دهه ۶۰ میلادی ارائه میدهد و بدون آن که بخواهد داستانش را در حالوهوایی فمینیستی ببرد، خوانندهاش با شخصیتهای زن و از جمله کلاریس، زن آرام داستان، احساس همذاتپنداری و همدلی میکند.»
دکتر یزدان منصوریان -استاد دانشگاه چارلز استورت استرالیا و عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی- درباره این اثر میگوید: «این رمان در ادبیات داستانی معاصر بسیار خوش درخشیده و تا امروز خوانندگان فراوان داشته است. مضمون اصلی داستان روزمرگی، تنهایی و ملال است که نویسنده بهخوبی آنها را توصیف و تبیین میکند. استقبال عمومی از این اثر و جوایزی که تا امروز به دست آورده نشان میدهد که موفقیت یک کتاب، تصادفی نیست. بلکه نویسندهای که در کارش مهارت دارد میتواند اثری جذاب خلق کند و مخاطب را تا پایان داستان با خود همراه سازد. شخصیتپردازی نیز در آن به خوبی انجام شده است. به نحوی که هر شش ویژگی معمول در شخصیتپردازی (شامل نشانههای ظاهری، ویژگی شخصیتی، تاریخچه زندگی، ارتباط و پیوند، کشمکش و تغییر و دگرگونی) در متن دیده میشود.»
مجله «لوپوئن» فرانسه نیز این رمان را با یک سریال محبوب و مشهور آمریکایی مقایسه کرده و به آن لقب رمانی درباره زنان مستأصل را داده است.
زهرا اسدی میگوید: «زویا پیرزاد قلمی بسیار قوی، روان و تاثیرگذار دارد. این اثر ایشان بسیار خواندنی است و چیزهای زیادی را میتوان از آن یاد گرفت. گاهی خواندن یک کتاب از تجربههای منتهی به شکست جلوگیری میکند. گاهی نیز از احساس تنهایی ما میکاهد؛ زیرا به ما یادآوری میکند افراد دیگری نیز وجود دارند که در حال تجربهی مسائلی شبیه به مشکلات ما هستند. «چراغها را من خاموش میکنم» کتابیست که از هر دو راه به ما کمک میکند.»
سارا، یکی دیگر از خوانندگان کتاب، درباره آن میگوید: «رمان درباره خانوادهای ارمنی است که در آبادان زندگی میکنند. در این کتاب به کلاریس، شخصیت اصلی کتاب، پرداخته میشود و دغدغههای او طی داستان در ارتباط با باقی افراد روایت میشود. روایتی زنانه و پرکشش که مخاطب از خواندن آن لذت میبرد. من یک زن متاهل و پزشک هستم. سالهاست شاید بیش از ده بار این کتاب را خواندهام. زیباترین کتابیست که تا به حال مطالعه کردهام. بسیار مایلم با خانم پیرزاد ارتباط برقرار کنم، نظرم را به ایشان برسانم و بگویم که چقدر بابت نوشتن این کتاب از ایشان متشکرم.»
سینا مولایی در یکی از سایتهای ارزیابی کتاب نوشته است: «من این کتاب را بسیار دوست داشتم و تا خواندنش را تمام نکردم، نتوانستم آن را زمین بگذارم. اولین اثری بود که از زویا پیرزاد میخواندم. داستانش به قدری جالب بود که باعث شد همهی کتابهای خانم پیرزاد را خریداری کنم. این کتاب نثری بسیار ساده و سلیس دارد و در مجموع رمانی روان و خوشخوان محسوب میشود. تصویرسازی و شخصیتپردازی به حدی خوب انجام شده بود که مرتب در روزمرگیهایم به یاد آن میافتم.» الکس، از خوانندگان انگلیسی کتاب آن را «شگفتآور و آموزنده» توصیف کرده است.»
مینا در سایت ایران کتاب نظر خود را اینطور بیان میکند: «داستان سادگی یک زن با بیانی جذاب و پرکشش. داستان تمام زنهای سرزمینم میتواند به همین شکل باشد. دلگیر شدنهای بیدلیل، خستگیهای گاه و بیگاه، شادیهای ناشناخته و امیدهای مخصوص.»
در بخشی از کتاب میخوانیم: «یاد پدرم افتادم که میگفت: نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هرکی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدم ها عقیدهات را که میپرسند، نظرت را نمیخواهند. میخواهند با عقیدهی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدمها بیفایده است.»
در بخش دیگری آمده: «هیچوقت از سیاست خوشم نیامده. از هیچکدام از این ایسمها و مرامها و مسلکها هم سر در نمیآورم. عوض این حرفها دوست دارم کتاب بخوانم. دنیا اگر قرار است بهتر شود، که من یکی شک دارم، با سیاستبازی نیست.»
«آدمها آنقدر زود عوض میشوند، آنقدر زود که تو فرصت نمیکنی به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی چند دقیقه بین دوستیها تا دشمنیها فاصله افتاده است.»
زویا پیرزاد (زاده ۱۳۳۱ در آبادان) نویسنده ارمنیتبار ایرانی است. او یکی از محبوبترین و پرافتخارترین نویسندگان ایرانیست که بیشتر با رمانهای «چراغها را من خاموش میکنم» و «عادت میکنیم» شناخته میشود. پیرزاد کتابهایی را نیز ترجمه کرده است.
از دیگر آثار محبوب این نویسنده میتوان به داستان کوتاه «یک روز مانده به عید پاک» و «طعم گس خرمالو» اشاره کرد. «طعم گس خرمالو» برنده جایزه بیست سال ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۶ شد.