کتاب «فریدا» با عنوان Frida: A Biography of Frida Kahlo به قلم هایدن هررا نوشته شده است. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۹۸۳ به چاپ رسید و مورد استقبال تعدادی زیادی از مخاطبان قرار گرفت. استقبال بالایی که از این کتاب صورت گرفت، باعث شد این کتاب در ایران نیز با ترجمهی فروغ پوریاوری و توسط انتشارات ثالث در ۷۱۰ صفحه منتشر شود. کتاب «فریدا» در زندگینامهی فریدا کالو، هنرمند و نقاش بزرگ است.
کتاب «فریدا» با عنوان Frida: A Biography of Frida Kahlo به قلم هایدن هررا نوشته شده است. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۹۸۳ به چاپ رسید و مورد استقبال تعدادی زیادی از مخاطبان قرار گرفت. استقبال بالایی که از این کتاب صورت گرفت، باعث شد این کتاب در ایران نیز با ترجمهی فروغ پوریاوری و توسط انتشارات ثالث در ۷۱۰ صفحه منتشر شود. کتاب «فریدا» در زندگینامهی فریدا کالو، هنرمند و نقاش بزرگ است. این کتاب زندگی فریدا را از زمان کودکیاش و زندگی در خانهی آبی تا زمان مرگش بیان میکند و دید بسیار کاملی راجع به زندگی شخصی، زندگی هنری و روحیات و ارتباطاتش با دیگران به خواننده میدهد. یکی از بهترین جنبههای این کتاب، تفسیرهای دقیقی است که از نقاشیهای فریدا میشود و نکاتی که در مورد این نقاشیها بیان میشود. فریدا زنی فوقالعاده باهوش و با اصالت و در عین حال زنی عجیبوغریب بود. تمام احساسات و نشاطی که داشت به طور مستقیم از تجربیات حسی خودش نشات میگرفت. او متاسفانه در سن ۱۸ سالگی دچار تصادف شدیدی شد و همین تصادف او را فلج کرد.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا، درباره کتاب «فریدا» چیست؟
سورنا در مورد تجربهی مطالعهی این کتاب، اینگونه میگوید:
«شخصیت فریدا برای خیلی از انسانها جذاب است، چون او زنی پیچیده، پرتلاش، عجیب و متفاوت و در عین حال بسیار موفق بود. قطعا خواندن زندگینامهی چنین شخصیتی نیز جذاب خواهد بود. این کتاب بهزیبایی و با مهارت خاصی در گفتار، باعث میشود که مخاطب به شناخت جامع و کاملتری راجع به شخصیت فریدا برسد. من از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم و آن را به تمام شیفتگان فریدا پیشنهاد میکنم.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزهی خواندن باشند
یکی از پاراگرافهای ابتدایی کتاب که در مورد خانهای است که فریدا در آن زندگی میکرد را میخوانیم:
«سرگذشت فریدا کالو در این خانه آغاز میشود و در همینجا نیز به پایان میرسد. این خانه که نبش خیابانهای لوندرس و آلنده واقع شده، از بیرون بسیار شبیه خانههای دیگر کویوآکان، یکی از مناطق مسکونی قدیمی جنوب شرقی حاشیهی مکزیکوسیتی است. ساختمانی است یک طبقه و گچکاری شده با دیوارهای آبی روشن، که پنجرههای بلند بسیار جام با پنجرههای کرکرهای سبز و سایههای ناآرام درختها به آن روح میبخشند و بر سر در خود نام موزهی فریدا کالو را دارد. داخل آن یکی از خارقالعادهترین خانههای مکزیک است؛ خانهی زنی با تمام نقاشیها و ریز و درشتش به موزه تبدیل شده است. پیکرههای دو یهودای عظیم ششمتری از جنس خمیر کاغذی از ورودی این خانه محافظت میکنند، این دو یهودا گویی سرگرم گفتگو با یکدیگر باشند برای هم سرودست تکان میدهند. سپس وارد باغی با گیاهان گرمسیری، فوارهها و هرم کوچکی میشوید که با بتهای ما قبل کریستف کلمب تزیین شده است.»
پاراگرافی دیگر از کتاب که در مورد کودکی فریدا است را در زیر میخوانیم:
«هنگامی که فریدا به دنیا آمد، فقط سه سال از عمر خانهی کویوآکان میگذشت؛ پدرش این خانه را 1904 بر قطعه زمین کوچکی ساخته بود. او این زمین را هنگامی که ملک "ال کارمن" را قطعه قطعه کردند و فروختند، به دست آورده بود. اما دیوارهای سنگی مشرف به خیابان، بنای یک طبقه، بام مسطح، طرح نعل اسبی آن و اتاقهایی که هر یک به پاسیوی مرکزی باز میشوند، این بنا را به ساختمانهای متعلق به دوران استعمار شبیه میکند. این خانه فقط چند ساختمان با میدان مرکزی شهر و کلیسای کشیشنشین سنتجان بابتیست فاصله داشت، جایی که مادر فریدا نیمکت مخصوصی داشت که او و دخترهایش روزهای یکشنبه آن را اشغال میکردند. فریدا میتوانست قدمزنان از خیابانهای باریک و اغلب ناهموار و پر از قلوه سنگ اطراف خانهاش به ویوه روس دکویوآکان، پارک جنگلی آراسته به رودخانهای باریک که میان درختها پیچوتاب میخورد، برود.»
پاراگرافی دیگر از کتاب که در مورد پدر فریدا است را در زیر میخوانیم:
«او در 1894 با زنی مکزیکی ازدواج کرد که چهار سال بعد، هنگام به دنیا آوردن دومین دخترشان از دنیا رفت. بعد عاشق ماتیلده کالدرون یکی از همکارانش در لاپرلا شد. فریدا داستان را اینگونه تعریف میکرد: پدرم همان شبی که همسرش مرد، مادربزرگم ایزابل را صدا کرد و او همراه مادرم آمد. پدر و مادرم در یک فروشگاه کار میکردند. پدرم بهشدت عاشق او بود، و آنها بعدها با هم ازدواج کردند. دلیل دل بستن گوییلرمو به ماتیلده کالدرون، تصور دشواری نیست. عکسهای عروسی نشان میدهند که او زنی به غایت زیبا، با چشمهای درشت تیره، لبهای پر و چانهای مصمم بود. یک بار فریدا گفت: او شبیه ناقوس کوچک اواکساکا بود. وقتی به بازار میرفت، کمرش را با لطافت تمام تنگ میبست و سبدش را با قر و اطوار حمل میکرد. ماتیلده کالدرون گونزالس که در سال 1876 در اوآکساکا به دنیا آمده بود، در میان دوازده بچهی نانخور صومعهی ایزابل گونزالس گونزالس، دختر یک ژنرال اسپانیایی و آنتونیو کالدرون، عکاس سرخپوستتبار مورلیایی، از همه بزرگتر بود. به زعم فریدا، مادرش زنی باهوش اما بیسواد بود؛ او فقدان تحصیلات را با پرهیزکاری جبران میکرد.»
دربارهی نویسنده
هایدن هررا در سال ۱۹۴۰ متولد شد. او تاریخنگار هنر است و سخنرانیها زیادی را انجام داده است و همینطور نمایشگاههای هنری بیشماری برپا کرده است. او در دانشگاه نیویورک، هنر آمریکای لاتین تدریس میکند و یک بورسیه گوگنهایم نیز به او اعطا شده است. او همچنین مقالات بیشماری را برای مجلات معروفی از جمله نیویورکتایمز نوشته است.