کتاب «قربانی دیگرانیم و جلاد خویش»، اولین بار در سال ۲۰۰۴ میلادی منتشر شده است. قربانی دیگرانیم و جلاد خویش نوشته «گی کورنو» است. زهرا وثوق این کتاب را ترجمه و «انتشارات مکتوب» این کتاب را منتشر کرده است.
کتاب «قربانی دیگرانیم و جلاد خویش»، اولین بار در سال ۲۰۰۴ میلادی منتشر شده است. قربانی دیگرانیم و جلاد خویش نوشته «گی کورنو» است. زهرا وثوق این کتاب را ترجمه و «انتشارات مکتوب» این کتاب را منتشر کرده است. در پشت جلد کتاب درباره موضوع آن میخوانیم:
«برای همهی انسانها گاهی پیش میآید که حس کنند هیچ چیزی دیگر در جهان معنا ندارد و از درون احساس شکست کنند. گاهی این خستگی و ناراحتی به اتفاقی تلخ در زندگی بر میگردد، مثل طلاق، بیکاری، بیماری؛ و گاهی هم دلیلی درونی دارد، مثل احساس پوچی و احساس اینکه سررشتهی همهی امور از دست ما خارج شده و همه چیز علیه ماست. احساسی است که نمیتوانیم در برابرش مقاومت کنیم و شباهت به غمی بزرگ، خستگی شدید یا بیمیلی به زندگی دارد. در این مواقع انسان وسوسه میشود خود را قربانی نشان بدهد و دیگران را (مثلا والدین، فرزندان یا دوستانش) را متهم کند که در خستگی و شکست او نقش داشتهاند.»
اغلب وسوسه بزرگی وجود دارد که لباس قربانی را بپوشیم و دیگران را مسئول ناراحتی خود بدانیم. بر اساس افسانهی ایزیس و ازیریس، گی کورنو به ما نشان میدهد که ما عموماً جلادان خودمان هستیم، اغلب به این دلیل که از خود یک شخصیت ساختگی بسازیم. او ما را در مراحل دگرگونی درونی راهنمایی میکند تا در نهایت با خودمان آشتی کنیم. نگاه و رویکرد کورنو به ریشهی این مشکلات، روانشناسی از منظر کارل گوستاو یونگ، روانشناس مشهور سوئیسی است.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب «قربانی دیگرانیم و جلاد خویش» چیست؟
در ادامه نظر بعضی از خوانندگان که در آمازون دیدگاه خود را ثبت کردهاند، با هم میخوانیم. خوانندهای با ستایش از کتاب خوب کورنو و نقش آن در زندگی خود، مینویسد: «به جرات میتوانم بگویم گی کورنو استاد مهربانی، خیرخواهی و آگاهی است. کتاب او گوهر کوچکی از تفکر و درک قربانی شدن است و در نهایت برای بیرون آمدن از آن. ممنونم آقای کورنو. کتاب شما برای من نجاتبخش بود.» مخاطب دیگری با تشکر از نویسنده و اینکه باعث شده است زندگی را با چشماندازی متفاوت ببیند، عنوان میکند: «کتابی که به من کمک کرد بسیاری از رفتارهای دردناک خود را درک کنم و این رفتارهای مخرب را بعد از شناسایی بهبود بخشم. رفتارهایی که در زندگیام بسیار گسترده بود. این کتاب به درک، یادگیری و خروج از چرخه معیوب قربانی خود و جامعهمان شدن، کمک شایانی میکند.» خوانندهای دیگر یا بیان اینکه این کتاب یک الگوی عملی را برای زندگی ارائه میدهد، مینویسد: «این کتاب را به توصیهی یکی از دوستانم تهیه کردم. کتاب پاسخهایی را در مورد بسیاری از رویدادها ارائه میدهد که نیازمند آن است که در میدان زندگی به تجربه در آوریم. برای فهمیدن وقت بگذارید، شما نیز از آنچه در انتظار شماست، شگفتزده خواهید شد!»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
در همان ابتدای کتاب دربارهی شکستهایی که ما را به تسلیم شدن وا میدارند، میخوانیم: «در هر حال، مهم نیست این بدحالی چطور به وجود آمده. ناگهان به نظر میرسد سررشتهی زندگی از اختیار ما خارج شده است. احساسی توصیفناپذیر از درون ما برخاسته. این احساس میتواند به شکل یک غم بزرگ، خستگی شدید، تحریکپذیری فزاینده یا بیمیلی به زندگی تجلی کند. به قول لئونارد کوهن (Leonard Cohen) شاعر، احساس میکنیم با «شکستی لایزال» روبهروییم. احساسی که نمیتوانیم درون خود نابود کنیم. احساسی که ما را میدرد، خراب میکند، زندگیمان را قطعهقطعه میکند. احساسی که اثری از خود نمیگذارد، داستانی برای گفتن ندارد و بهویژه داستان آن را برای خودمان هم نمیتوانیم باز گوییم.» در بخشی دیگر از کتاب دربارهی مواقعی صحبت میشود که ما هر کاری میکنیم با در بسته روبهرو میشویم. آن جایی که تسلیم شدن تنها راهحل بنظر میرسد: «تند شدن آهنگ فعالیتها، گاهی نفس ما را میبُرد. باید ملاقاتهای زیادی داشته باشیم، برنامههای متعددی را اجرا کنیم. برای تسکین فشار به سیگار، الکل، شکلات، پرخوری، تلویزیون، مواد مخدر یا دارو پناه میبریم. کاملا آگاهیم که در حال غرق شدن در مشکلی هستیم که باید روزی حل کنیم، ولی همه چیز دور از اختیار ما به نظر میرسد. وارد دوری شدهایم که خروج از آن مشکل است. در این هنگام، زمینه کاملا فراهم است که خود را «قربانی» بدانیم؛ چراکه در هر حال، هر کاری توانستهایم، کردهایم. ولی فایدهای نداشته و همیشه یک جای کار لنگ مانده است.»
درباره نویسنده
گی کورنو ( (Guy Corneauنویسنده و روانشناس مکتب یونگی است. او تا زمان حیاتش سخنرانیها و کارگاههای فراوانی دربارهی روانشناسی مردانه ایراد و برگزار کرده بود. از کتابهای دیگر او میتوان به «عاشقی یعنی جدایی»، «پدران غایب» و «زنده کن!» اشاره کرد. دو کتاب اول به فارسی نیز ترجمه شدهاند. کتاب سوم ترجمه¬ی کلمه فرانسوی «!Revivre» است.