رابطه مولانا با شمس تبریزی همیشه یکی از موضوعات بحثبرانگیز در ادبیات فارسی بوده است. آنچه باعث دگرگونی روحی مولانا شده، همواره زمینه را برای تحقیق و پژوهش نویسندگان فراهم کرده است. نهال تجدد یکی از کسانی است که این مسئله را نه با زبان پژوهش، بلکه با زبان ادبیات در کتاب «ملک گرسنه» بازگو کرده است. این کتاب به همت نشر چشمه در سال 1399 منتشر شده است. کتاب «ملک گرسنه» زندگینامه خودنوشت شمس تبریزی است که در سه بخش نگاشته شده است؛ پیش از او، با او و بعد از او. بخش اول با کودکی شمس آغاز میشود و با ترک خانواده به پایان میرسد. بخش دوم به قصه آشنایی مولانا و شمس اختصاص دارد و بخش سوم، روایت داستان جدایی شمس از مولانا تحت تاثیر حسادت مریدان مولوی است.
بخشهایی از این کتاب به قلم تجدد نگاشته شده و بخشی دیگر به انتخاب او، از متون دیگر روایت شده است. آنطور که کیمیا اکرامیان در مورد علت نامگذاری این کتاب نوشته است، در کلمه «ملک» از آرایه ایهام استفاده شده است. از سویی میتوان این کلمه را به مولانا و شمس (مَلِک) نسبت داد که همواره تشنه و طالب حقیقت بودهاند. از سوی دیگر این کلمه به شعر مولانا اشاره دارد که سخن خود را غذای فرشتگان (مَلَک) دانسته است. سخنم خور فرشتهست، من اگر سخن نگویم مَلَک گرسنه گوید: تو بگو خَمُش چرایی؟
کیمیا اکرامیان معتقد است نگارنده در بخشهایی از کتاب دچار خطا شده و لحن او تاریخی نیست: «آن بخش از نوشتههای کتاب که برگرفته از متون عرفانی نیست و حاصل قلم شخص نویسنده است، گاهی دچار خطا و اشتباه معاصرسازی میشود. با اینکه نویسنده سعی داشته بخشهای جاریشده بر قلم خودش هم لحن تاریخی داشته باشد، اما از این خطاها مصون نمانده و متاسفانه طی مراحل متعدد ویرایشی نیز گویا ایرادی به این دست خطاها گرفته نشده است. مثلاً در جایی از این کتاب میخوانیم: «شیوخ بسیاری دیده بودم و به جز دوسه تن که اسمشان ذکر شد، بقیه جذاب نبودند». اگر خواننده از طرفداران متون کهن ادب فارسی باشد، میداند که این جمله ابدا لحن تاریخی ندارد و اساسا ترکیب جذاب نبودن در این جمله یک ترکیب معاصر است.»
ایرج شهبازی مولویشناس و مولویپژوه در مورد «ملک گرسنه» میگوید: «تجدد بهخوبی کتاب را بر اساس رابطه شمس با مولانا فصلبندی کرده است: پیش از او، با او، بعد از او. استفاده از ضمیر «او» بهجای نام مولانا در این تقسیمبندی، حالتی بس خوشایند به این فصلبندی داده است. این انتخاب هوشمندانه نشان میدهد که هرگاه در زندگی شمس تبریزی به شکل مطلق از ضمیر «او» یا «تو» استفاده کنیم، این ضمیر به مولانا برمیگردد. همانطورکه در فرهنگ ما منظور از «او» خدا است.» او نثر این کتاب را اینگونه ستایش کرده است: «نثر کتاب زیبا و شستهرُفته است. با اینکه نویسنده مدت طولانی در ایران نبوده و آثار خود را به زبان فرانسه نوشته است، توانایی او در نگارش به زبان فارسی عالی است. نثر او زیبا و استوار است و میتوان از آن لذت برد. تقریباً هیچ دستاندازی در نثر او وجود ندارد، از کلمات روشن و مناسب و جملات استوار و کوتاه استفاده میکند و میتوان با خیال راحت متن او را خواند. گذشته از این، کتاب خیلیخوب و با دقت ویرایش شده است. خیلی بهجا و متعادل از علائم نگارشی استفاده شده است و از آنجا که تجدد نمایشنامهنویس توانایی است، خیلیخوب از فنون نمایشنامهنویسی و داستاننویسی استفاده کرده و توانسته خواننده را به دنبال متن بکشاند. همراهی این جنبههای تکنیکی و صوری با صفای باطن و صداقت نویسنده باعث میشود که متن خیلی خیالانگیز و تأثیرگذار باشد.»
ژانکلود کاریر فیلمنامهنویس شهیر فرانسوی (و همسر نهال تجدد) در مقدمه این کتاب نوشته است: «شمس تبریزی شخصیت شگفتانگیزی است؛ در جستوجوی دوباره زاییدن، شکل دادن و ساختن پیر و مرادی است که باید او را ترک، انکار و شاید فراموش کند. این مراد، این شیخ، این شهنشه بیان، این شاعر تنومند، شخص او نیست. میپنداشت شاید ابنعربی باشد که نبود (ابن عربی بدو نیازی نداشت). و سرانجام با مولانا برخورد کرد و از این واقعه هزاران بیت نو زاییده شد. نهال تجدد، با تکیه بر مقالات شمس تبریزی، بر آن شده تا این واقعه را از دید خود شمس بیان کند. دیدار نادری که برون از مکان و زمان، برون از عقل و منطق، برون از عاطفه و احساس، اجازه داد تا درویشی تندخو از واعظی مشهور، یکی از بزرگترین شاعران و شاید بزرگترین شاعر جهان را پدید آورد.»
در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم: «به شیخ محمد غبطه میخورم. پدرش در چهارده سالگی او را نزد ابنرشد فرستاد و پدر من، در همان سن مرا کباب بره میداد. پدرش از خاندان شاعر بود و مادرش اشرافزاده؛ اولاد من از طایفه مرغان خانگی.»
نهال تجدد نویسنده و پژوهشگر ایرانی است که پدر و مادرش هر دو از نویسندگان بهنام بودهاند. تجدد تحصیلات خود را در مقطع دکترای زبان و ادبیات چینی، در کشور فرانسه به پایان رسانده است. «عارف جان سوخته» و «روشنایی خاموششده» از دیگر آثار تجدد با موضوع عرفان هستند. او آثار عباس کیارستمی را نیز به زبان فرانسه ترجمه کرده است.