کتاب «بیقراری (Restlessness)» نوشته زولفو لیوانلی در سال ۲۰۱۷ نوشته شده است که در همین سال پرفروشترین کتاب و برنده کتاب سال ترکیه شده است. انتشارات ماهی و نشر کتاب پارسه آن را در ایران منتشر کردهاند. این کتاب به طور عمده به موضوعاتی همچون عشق، هویت، و درد و رنج میپردازد.
فضای داستان در خاورمیانه و به وحشیگریهای داعش در این منطقه میپردازد. کتاب «بیقراری» با طرح داستان و شخصیتهای قوی، توانسته است مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند.
نظرت زیر از سایت طاقچه و گودریدز آورده شدهاند. نسیم مینویسد: ««من یک انسان بودم» همین یک جمله از کتاب برای نشان دادن عمق درد زنان ایزدی کافی بود. انگار که بعد از این جمله توانایی ادامه دادن نداشتم، فقط از خودم میپرسیدم «چرا کسی به داد زنان ایزدی نمیرسد؟» یک داستان کوتاه با دردی تمامنشدنی در مورد عشق پسر مسلمان به دختری ایزدی و تمام رنجهایی که به خاطر تعصبات دینی به وجود میآید. ترجمه کتاب خیلی خوب و روان بود.»
مخاطب دیگری نیز: «کتاب بیقراری موضوعات مختلفی را شامل میشود؛ اما میتوان گفت موضوع اصلی آن داستان عشق حسین، مسلمانی ترک، به ملکناز (یک پناهجوی ایزدی-سوری) است که داستان این عشق را، ابراهیم، دوست روزنامهنگار حسین برای خواننده روایت میکند. از جمله دیگر موضوعاتی که کتاب بیقراری به آن میپردازد، میتوان به جنگ، عشق، باور و یقین اشاره کرد. این کتاب را به دیگران توصیه میکنم.»
مخاطب دیگری نیز تفسیر و نظر خود از کتاب را چنین مینویسد: «این کتاب در گزارشِ درد و در روایتِ آن بسیار دقیق است. بیقراری؛ فریاد بر سر نادانیست و عجبا از این همه نادانیِ تمام ناشدنی. این کتاب انگار که وجدانِ خفتهی خوانندهاش را آگاه میکند از آنچه که در پیرامونش میگذرد و به یاد ما میآورد که تعصب در دل تکتک ما به کمین نشسته است.»
در بخشی از کتاب درباره اندوه جداییناپذیر انسانهای اصیل میخوانیم: «یاد شعر عربی کهنی میافتم که پدربزرگم برایم میخواند و مضمونش این بود: مردمان اصیل حتی در اوج شادمانی نیز اندوه خاصی در دل دارند، حال آنکه آدمیان فرومایه حتی در بدترین شرایط هم خرسندند. این شعر بیشتر زبان حال انسانهایی است که زیاد نمیخندند، زنان و کودکانی که در حضور مردان خانه با صدای بلند حرف نمیزنند، با آمدن پدربزرگ یا پدر خانه، رادیویی را که ترانهای عربی از آن به گوش میرسد خاموش میکنند و سر سفره شتابان و خاموش غذا میخورند، شعری درخور یک زندگی غمانگیز و اندوهبار.»
در بخشی دیگر از کتاب با طنز تلخی از جانب نویسنده روبهرو هستیم و میخوانیم: «از خودم میپرسم وقتی اینهمه حوادث ناگوار رخ میداد، خدای تمام این ادیان کجا بود؟ خیلی زود پاسخم را مییابم: خدا داشت استراحت میکرد، چون در روز هفتم آفرینش بود. ظرف شش روز کل جهان را خلق کرده و روز هفتم را به استراحت اختصاص داده بود، برای همین آنهمه آه وناله و فریاد به گوشش نرسیده بود.»
در بخشی دیگری از کتاب نیز درباره وجود خوی حیوانی در همه انسانها میخوانیم: «همنوعان ما حق دارند در این دنیا زندگی کنند، اما حق نابودی یکدیگر و نابودی دنیا را ندارند. به گمانم جانوری درنده و وحشی در درون همه ما زندگی میکند. از این واقعیت گریزی نیست. اگر زیلان، نرگس، ملکناز و هزاران نفر دیگر مثل آنها انسان نبودند و حیوان بودند، دچار اینهمه رنج و عذاب نمیشدند. حس خودبرتربینی آدمی نسبت به جانوران و گیاهان درواقع هیچ نیست مگر نوعی خودفریبی. آنچه ما به نام انسان و انسانیت از آن دم میزنیم درحقیقت مفهومی شرمآور و خفتبار است.
زولفو لیوانلی در تاریخ ۲۴ ژوئن ۱۹۴۶ در ترکیه به دنیا آمد. وی همچنین بهعنوان یک آهنگساز، خواننده و سیاستمدار نیز شناخته میشود. زندگی زولفو لیوانلی پر از رنگ و عطر فرهنگ و هنر است. او از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۹ نیز به عنوان نماینده مردم ترکیه در پارلمان این کشور فعالیت میکرد.
در زمینه آهنگسازی و خوانندگی، زولفو لیوانلی در سبکهای موسیقی سنتی و پاپ فعالیت داشته است. وی آثاری بسیار زیبا و ماندگار در این زمینه خلق کرده است. همچنین، لیوانلی با نوشتن رمانها و داستانهایی مانند کتاب بیقراری نشان داده است که علاوهبر استعداد در موسیقی، بهعنوان یک نویسنده نیز خلاق است و توانایی دارد. وی با تجربه چندجانبه خود، موفق به جذب مخاطبان و طرفداران بسیاری شده است. از کتابهای آقای لیوانلی میتوان به «میان تخت و گور»، «خانه لیلا» و «ماهیگیر و پسرش» اشاره کرد.