ادبیات داستانی ترکیه، برای فارسیزبانان و فرهنگ ایرانی نزدیک و خواندنیست. «تفریحگاه خانوادگی» اثری ترجمه شده از ترکی به فارسی است که روایتگر زندگی دو خواهر و احساسات تاثیرگذاریست که میان آنها جریان دارد. «تفریحگاه خانوادگی» با ترجمهای روان به مفهوم نفرت، کینه و خشم در نهاد خانواده میپردازد. شخصیت اصلی داستان زنی است به نام «مزین» که به گذشتهاش سرک کشیده و نمیتواند از نفرتی که به پدر و خواهرش دارد، چشمپوشی کند.
یکتا کوپان، نویسنده کتاب، زندگی دو خواهر با نامهای مزین و چیدم را خلق کرده است. مزین، چیدم را در مرگ مادرش مقصر میداند، از همین رو به خواهرش نفرت میورزد. مزین از پدر خود نیز بیزار است؛ چرا که وقتی مادرش باردار بود، شاهد خیانت او به مادرش بوده است. این درونمایهی داستانی به شکلی از نگاه مزین روایت میشود که میتوان با او همراهی کرد و خاطراتش را به صورت روانشناسانه درک و تحلیل کرد.
این اثر خواندنی روایتگرِ زندگی زنان، مشکلات آنان در محیط کاری و خانواده است. از همین رو به شکلی تاثیرگذار داستانی را روایت میکند که نفرت درون آن برای خواننده ملموس و قابل درک است، یکی از کسانی که «تفریحگاه خانوادگی» را مطالعه کرده، دربارهاش نوشته است: «ترجمه و متن روان بود. داستان کشش لازم را داشت و برای من نفرت و روح تیرهی «مزین» خیلی قابل درک بود. و آزارهای جسمی و روحی که به زنان شاغل وارد میشود.»
و در ادامه مخاطبی دیگر نوشته است: «به شخصیتها خوب پرداخته شده بود. داستان جدایی و فراموشی و سرانجام مرگ پدر. داستان با خود کنار نیامدن. داستانی که میتوان آن را از نظرگاه روانشناسی بررسی کرد.»
دیگر کسانی که با این اثر مواجهه داشتهاند، ترجمهی آن را نیز دقیق و روان دانسته و از داستان لذت بردهاند، خوانندهای دیگر نوشته است: «خیلی از نفرتها و غم و اندوهی که در زندگیمان وجود دارد بهخاطر برداشت یک طرفهی ماست. اگر کمی با دید اطرافیانمان نگاه کنیم شاید این درد، کینه و نفرتها وجود نداشتند. اگر در این داستان از نظر چیدم (یکی از شخصیتهای داستان) نگاه کنیم، میبینیم او از مزین (شخصیت اصلی داستان) هم بیشتر عذاب کشیده و اذیت شده است، گاهی باید کوتاه بیاییم. داستانپردازیای نسبتا قوی داشت. ترجمه خوب بود و پایان کتاب تقریبا باز به انتها میرسد.»
در قسمتی از کتاب که با جزئیات به بیان احساسات درونی پرداخته شده است، میخوانیم: «اما نمیداند آن حس رهایی را که خیسشدن زیر باران به آدم میدهد نمیتوان جور دیگری تجربه کرد. در آن لحظات احساس میکنی از انسانبودنت خجل نیستی، چرا که تو هم مثل درختان، گلها، سگها، پرندگان، گربهها و مثل همهی حیواناتی که میشناسی یا نمیشناسی خیس میشوی. حس میکنی تو هم جزئی از طبیعتی. برخلاف آن دسته از انسانها که با تکبر از پشت پنجره به منظره مینگرند، تو بخشی از آن منظره میشوی. خودپسندی نژاد خود را فراموش میکنی و آزاد همچون یک حشره خودت را در دل طبیعت رها میسازی.»
نفرت میتواند تمام روشناییهای زندگی را بیفروغ کند، چنان که هر لحظه و ساعت در یاد آدمی حضور داشته و آتشی سوزان است که خاموشی نمیگیرد، در قسمتی از این اثر ادبی که دربارهی نفرت نوشته شده است، میخوانیم: «ناگهان از سرم گذشت از این جا خلاص نخواهم شد. چیدم هم همین طور. برای ما بازگشتی در کار نیست. در درس زندگی مردود شدهایم. آن همه دور خودمان چرخیدیم و بالاخره باز هم به هم رسیدیم. به کودکیمان به خاطراتمان، به اینجا. همین جا میمانیم توی همین خانه. گاهی برای کم کردن روی کسانی که آزارمان دادهاند. سوار اتوبوس میشویم و میزنیم به دل جاده... .»
یکتا کوپان در سال 1968 در ترکیه به دنیا آمد، او در رشتهی روزنامهنگاری تحصیل کرد و به نویسندگی پرداخت. او مجموعه داستانی به نام «طرز تهیه تنهایی در آشپزخانه عشق» نوشته که به فارسی نیز ترجمه شده و در سال 2002 جایزه ادبی سعید فانک را دریافت کرده است.
وی در سال 2007 نیز اثری به نام «کاغذ کپی» را به چاپ رساند که مورد توجه منتقدان قرار گرفت و اثر دیگر او در سال 2010 با نام «ناگهان دیدم که نیستی» جایزه ادبی یونس نادی را دریافت کرد.