همواره مرور زندگی و دیدگاههای شخصی در روابط افراد مشهور، برای خوانندگان و علاقهمندانشان جذاب بوده است. «نامههای نیچه» مجموعهای از مکاتبات فردریش نیچه با اشخاص مهم زندگیاش است. مکاتباتی که بیش از هرچیز اندیشهی او و وضعیت روحیاش را نمایان میسازد. «نامههای نیچه» خطاب به مادر و خواهرش، همچنین به ریچارد واگنر و اروین رود و افرادی دیگر نوشته شده است.
بسیارانی نیچه را مهمترین فیلسوف قرن گذشته میدانند و از همین رو نامههای او را مهم، عجیب و درخشان معرفی کردهاند.
شورانگیزیِ صمیمانهای در بعضی از نامههای نیچه وجود دارد که میتوان از طریق مطالعهی آن با زیست شخصی او نیز بیشتر آشنا شد، در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«تا حال حاضر روحیهی من به خاطر دردهای مداومی که بیماری مزمنم باعث آن شده، افسرده نشده است؛ گاهی حتی بیشتر احساس خوشحالی میکنم و حتی خوشحالتر از زندگی پیشین خود هستم؛ من این اثر بهبودی و استحکام را مدیون چه چیزی هستم؟ مطمئنا نه به همنوعان و دوستانم، چرا که به غیر از چند استثنا، همهی آنها در طول این چند سال اخیر خود را صدمه دیده از جانب من نشان داده اند، و از گفتن آن ابایی نداشتند.»
وضعیت روحی نیچه در سالهای پایانی عمرش رو به بحران رفت، این را در ارتباط با نزدیکانش نیز میتوان مطالعه کرد. در قسمتی دیگر از کتاب نامههای نیچه میخوانیم:
«شما نسخهی خطی آخر من را بهطور کامل بخوانید دوست عزیز، و از خودتان بپرسید آیا اثری از رنج یا افسردگی در آن دیده میشود یا نه. باور نمیکنم چیزی باشد، و این باور نشانی بر این است که باید قدرتی پنهان در این دیدگاهها وجود داشته باشد، و مدرکی بر ناتوانی و رخوت که دشمنانم به دنبال آن هستند، وجود ندارد.»
در پارهی یکی از نامههایی که نیچه به بارون کارل فون گرسدورف نوشته است، دربارهی مرگ یکی از آشنایانش میخوانیم:
«در اوایل ماه ژانویه در ناومبورگ من نیز در کنار بستر مرگ یکی از اقوام نزدیک ایستاده بودم. در کنار مادر و خواهرم، این بانوی عزیز بسیار مورد مهر و احترام من بود. او همیشه علاقهی زیادی به شغل من نشان میداد و با او به نظرم میرسد تکهی کاملی از گذشتهام و بهخصوص کودکیام را گم کردهام. بااینحال، دوست عزیز بینوا و پریشانم، وقتی نامهی شما را دریافت کردم، با اندوهی عمیقتر منقلب شدم. تفاوت این دو مرگ بسیار عظیم به نظر میرسد. آنجا در ناومبورگ، زندگی آن بانو که لبریز از اعمال خوب بود سرانجام به پایان رسید و علیرغم شرایط نامناسبی که داشت، حداقل سنین پیری را درک کرد. ما همگی احساس میکردیم که نیروی ذهن و بدن او تمام شده بود و بخاطر اینکه عاشقش بودیم، احساس میکردیم مرگ او را زود در آغوش گرفته است. اما چه چیزهایی که با مرگ برادر شما از دست دادیم و من برای آنها احترام و ارزش قائل بودم! ما یکی از گوهرهای شریف و نجیب رومی را از دست دادیم که رم میتوانست در اوج خود برای داشتن چنین کسی به خود ببالد. کسی که شما به عنوان برادرش، بیشتر میتوانید به آن ببالید. چرا زمانهی رنجور و بیچارهی ما، چنین شخصیتهای قهرمانی را بهندرت خلق میکند؟ اما شما میدانید که گذشتگان در مورد این موضوع چه اعتقادی داشتند: آنان که خدایان دوستشان دارند، در جوانی میمیرند.»
نیچه تاثیر عمیقی بر فلسفهی مدرن غربی گذاشته است، او که استاد فلسفه بود، زبان لاتین و یونانی میدانست، شعر مینوشت و آهنگسازی نیز میکرد آثار بسیار مهمی برجای گذاشته است. تاملات او درباب انسان، خرد و ایمان و اخلاقیات آغازگر اندیشههای فلسفی مهمی برای فلاسفهی بعدی بود.
از نیچه آثاری چون غروب بتها، انسانی بیش از حد انسانی، حکمت شادان، فراسوی نیک و بد و... به فارسی نیز ترجمه شدهاند. نیچه در 25 اوت 1900 در وایمار در گذشت.