کتاب «فلسفه درد»، یک اثر غیرداستانی با درونمایهی فلسفی و روانشناسی است. این کتاب را آرنه یوهان وتلسن در سال 2009 میلادی نوشته است. او در این کتاب تاملبرانگیز، انواع دردها را از زوایای مختلف بررسی کرده است. فرقی هم ندارد که صبحت از چه نوع دردی باشد؛ دردهای هنگام شکنجه، سوگواری، افسردگی، استرس، خشونت و یا بیماری همگی در این کتاب گنجانده شدهاند.
نویسنده ماهیت دوگانهی درد را هم تحلیل کرده است؛ ماهیتی که باعث شده تا ما همزمان از درد گریزان و در جستوجوی آن باشیم. وتلسن در کتاب خود، با نگاهی به گفتمان درد در زندگی مدرن، احساسات گوناگون انسان را واکاوی میکند. او برای نوشتن این اثر، از نظریات بزرگانی همچون کییرکگور، فروید، سارتر، هایدگر و میلر بهره گرفته است. شما میتوانید با مطالعهی کتاب «فلسفه درد»، با نگاهی فلسفی با مقولهی درد آشنا شوید. این کتاب به کوشش محمد کریمی به زبان فارسی ترجمه شده است.
درسا احیا نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «نگاهی متفاوت به درد بود که از شکنجه شروع شد و با مفاهیم درد روانی ادامه پیدا کرد. از این کتاب، اهمیت قائل شدن برای درد روانی و جدی گرفتنش برای من ارزشمند بود. این که در کنار درد جسمانی، افسردگی و اضطراب ناشی از جهان انتخابها و الزام به موفق و خوشبخت شدن، توضیح داده شده و زیر ذرهبین قرار گرفته است، خیلی خوب بود. کتاب خواندنی و جذابی بود. نکات آموزندهی بسیاری هم داشت که در تعاملات انسانی به مخاطب کمک میکرد. مطالعهی آن را توصیه میکنم.»
«یکی از مفیدترین کتابهایی است که خواندهام. ترجمهی فوقالعادهایی هم دارد. این کتابی است که نحوهی نگرش شما به درد را تغییر میدهد و برای مواجهه با آن، راهکارهایی ارائه میکند. کتاب به بررسی ماهیت درد فیزیکی و همینطور روانی که شامل اضطراب و افسردگی میشود، پرداخته است. به نظر من از جمله کتابهایی است که هر انسانی باید یک بار در طول زندگیش خوانده باشد. البته داخل کتاب ممکن است به چندین کلمهی تخصصی عجیب بر بخورید. در این مواقع کافی است که فقط از روی کلمات رد شوید. کتاب بهتدریج جذابتر و محتوای آن کاربردیتر و مفیدتر میشود. به همین علت، جهت قضاوت آن عجله نکنید!» این نظر مهدی، یکی از خوانندگان کتاب بود.
شهروز چنین نظری دربارهی کتاب «فلسفه درد» داده است: «اگر امکان اندیشیدن به مفهوم درد از جنبهی فلسفی را داشته باشید، این کتاب برایتان جذاب خواهد بود. حتی برای فردی با سطح معلومات نهچندان بالا مانند من نیز توانست بسیار خواندنی و تفکربرانگیز باشد. مخصوصا اگر بتوانید رابطهی آنچه در این کتاب میخوانید را با آنچه روانشناسی «عامهپسند» نام میگیرد و سعی در تلقین نابجای «انرژی مثبت» دارد، بررسی کنید تا متوجه ارزش واقعی آن شوید. نویسنده در این کتاب از جنبههای مختلفی درد جسمانی و روانی را بررسی میکند، نحوهی مواجههی فرد دردمند با درد خویش را از نگاه فلسفی-روانشناختی توضیح میدهد، و راهکارهایی برای مقابله با تبدیل درد به بزهکاری را مورد بررسی قرار میدهد. به نظرم کتابی فوقتخصصی نیست و همه میتوانند آن را بخوانند. اما باید گفت که کتاب، جدی است و برای خواندنش تمرکز، علاقه و گاهی دست به جستجو بردن لازم است.»
در ابتدای کتاب، به شکنجه و دردِ آن اشاره میشود که آن را با یکدیگر میخوانیم: «شکنجه یکی از دیرینهترین روشهای انسان است برای اینکه شخصی را مجبور کنند چیزی را بگوید یا از چیزی تماما دست بشوید. در شکنجه شخص را به¬جایی میرسانند که از ویژگیهای انسانی وجودش دست بشوید. به جایی میرسانند که این ویژگیها از میان بروند؛ و این اتفاق طوری میافتد که هیچ کاری از آن شخص برنمیآید جز اینکه در اوج درماندگی صرفا هر چه جلویش بگذارند امضا کند و نمیتواند این فرآیند را متوقف یا معکوس کند. شخص همچون یک انسان وارد روند شکنجه میشود و در آخر همچون حیوان روی زمین کشیده میشود، با او همچون جسدی زنده رفتار میشود که بهلحاظ انسانی مرده است. شکنجه را یکی از افراطیترین اشکال اعمال درد محسوب میکنند.»
در قسمتی از کتاب، نویسنده از تنهایی انسان سخن میگوید و توضیح میدهد که ما چگونه جهان را بهتنهایی تجربه میکنیم: «همهی آدمها در تجربهشان از جهان تنها هستند. مثلا در یک کنسرت بزرگ، گرچه در میان هزاران نفرید، باز هم با موسیقی تنهایید. چون آنچه اهمیت دارد تجربهی شما از موسیقی است. ما این تجربهها را با دیگران هم در میان میگذاریم، واکنشهایشان را تحلیل میکنیم و از واکنشهای خودمان هم در قالب کلمات به آنها میگوییم. حتی میکوشیم تجربهمان از کنسرت را با ژست بیان کنیم؛ اما بخشی از تجربهمان همیشه خصوصی و شخصی میماند چون نمیتوان آن را کاملا با دیگران در میان گذاشت. درد را معمولا نمیشود مطرح کرد. وقتی درد خیلی شدید شود، جهان و زبانِ فرد را نابود میکند. درد آدم را لال میکند. درد شدید را نمیتوان با دیگران درمیان گذاشت، صرفا به این دلیل که وقتی درد همهی دنیای آدم میشود، جایی برای چیز دیگری باقی نمیگذارد.»
در ادامهی کتاب، نویسنده به روابط عاشقانه نیز اشاره و بیان میکند که در این نوع روابط نیز حدومرزی برای یکی شدن وجود دارد: «همانطور که شاعر نروژی، هالدیس مورن وساس، با فصاحت تمام در شعری بیان کرده است: حتی در صمیمیترین روابط، حتی در عشقی بین دو نفر که در تمام عمر پایدار بوده است، حتی بین دو شخصی که به بالاترین صمیمیت دست یافتهاند، حتی در آنجا نیز هیچ کدام نمیتواند به پشت دروازهی درونی دیگری برود، یعنی همان قلمرویی که نشانگر من و جهان درونی من در برابر تو و جهان درونی تو است.»
آرنه یوهان وتلسن نویسنده و فیلسوف نروژی، زاده سال 1960 میلادی در شهر اسلو است. او که استاد فلسفه در دانشگاه اسلو بوده، تمرکز خود را بر روی اخلاقیات، فلسفهی محیط زیست و فلسفهی جامعه قرار داده است. وی همچنین فارغالتحصیل رشتهی جامعهشناسی از دانمارک است. وتلسن یکی از اعضای آکادمی علم و فرهنگ نروژ نیز است. او تاکنون بیش از 20 کتاب مختلف در زمینههای گوناگون نوشته است که از میان آنها میتوان به «انکار طبیعت»، «فلسفه درد»، «ماموریت شرارت و انسان»، «ادراک، همدلی و قضاوت» و «نزدیکی» اشاره کرد.