کتاب «نیمهی تاریک وجود» به ما یاد میدهد که دیوارها و موانع میان خود و درونمان را از بین ببریم تا شاید برای اولین بار بتوانیم به آنچه که هستیم و انجام میدهیم بنگریم. این کتاب شما را به سفری میبرد که دید شما را نسبت به خود، دیگران و جهان تغییر میدهد و شما را به سمتی سوق میدهد که قلب خود را بگشایید و آن را مملو از حس دلسوزی و احترام نسبت به انسانیت خود کنید. این کتاب، راهنمای سفر به درونتان است و دارای نکات مهم دورهای است که دبی فورد سالها برای کمک به آشکار کردن، مالک شدن، و پذیرش ویژگیهای سایه برگزار کرده است.
پریا نظرش را در مورد مطالعهی این کتاب، اینگونه بیان میکند: «در ابتدا که خواندن این کتاب را شروع کردم، فکر میکردم با کتابی مواجه هستم مثل سایر کتابهای انگیزشی که فقط در حال گفتن جملات کلیشهای و تکراری است. اما خیلی زود مرا جذب کرد و نظرم تغییر کرد. این کتاب با گفتن از صفات خودمان، ما را با حقایق وجودمان روبهرو میکند. باعث میشود که به صفات درونیمان فکر کنیم و از دید جدیدی به آنها بنگریم. این کتاب به من یاد داد که درونم را به شکل تازهای کشف کنم و کموکاستیهایم را بپذیرم و سعی کنم در جهت پیشرفت بکوشم.»
یکی از پاراگرافهای کتاب که در مورد پذیرش خودمان است را در زیر میخوانیم: «پذیرفتن جنبهای از وجود خود به معنای این است که آن را دوست داشته باشیم، به آن اجازه دهیم که در کنار سایر جنبههای وجودمان حضور داشته باشد و آن را بهتر یا پستتر از سایر ویژگیها ندانیم. فقط گفتن اینکه: «میدانم سلطهجو هستم» کافی نیست. باید درس و موهبت نهفته در این ویژگی را بررسی کنیم و بتوانیم با مهربانی و احترام به آن نگاه کنیم. تصور ما در زندگی این است که الهی بودن، یک چیز منوط به بینقص بودن آن است و این تصور کاملا اشتباه است. در حقیقت، دقیقا عکس این موضوع صادق است. الهی بودن یعنی کامل بودن و کامل بودن یعنی بودن، یعنی همهچیز بودن: مثبت و منفی، خوب و بد، مقدس و شیطانی.»
پاراگرافی دیگر از کتاب را که در مورد سایه است، در زیر میخوانیم: «سایه چهرههای مختلفی دارد: ترسو، حریص، عصبانی، انتقامجو، شرور، خودخواه، فریبکار، تنبل، کنترلکننده، ستیزهجو، زشت، نالایق، پست، ناتوان، عیبجو، قضاوتکننده. این فهرست پایانی ندارد. نیمهی تاریک وجود ما، انباری برای همهی ویژگیهای غیر قابل قبول است، همهی ویژگیهایی که وانمود میکنیم در خود نداریم و باعث شرمساری ما هستند. همان چهرههایی که نمیخواهیم به جهان و خودمان نشان دهیم. همهی ویژگیهایی که در خود انکار میکنیم، از آنها متنفریم و در برابرشان مقاومت میکنیم، در وجود ما جان میگیرند و حس ارزشمندی ما را تضعیف میکنند. هنگام رویارویی با نیمهی تاریک وجود خود، ناخودآگاه تمایل به روی برگرداندن از آن داریم یا میخواهیم با آن وارد معامله شویم تا ما را به حال خود تنها بگذارد. بسیاری از ما زمان و هزینهی زیادی را صرف این کار کردهایم. در صورتی که این ویژگیهای پنهان و انکار شده به بیشترین توجه نیاز دارند. اگر ویژگیهایی که دوست نداریم را در خود محبوس کنیم، به طور ناخودآگاه باارزشترین گنجینههای وجود خود را نادیده گرفتهایم.»
پاراگرافی دیگر از کتاب که در مورد یک سری از ویژگیهای رفتاری است را در زیر میخوانیم: «بسیاری از ما هنگام تحمل رنج بیشازحد، در مسیر رشد شخصی قدم برمیداریم. موضوع این کتاب، آشکار کردن آن ویژگیهای رفتاری است که روابط ما را تخریب کردهاند، روح ما را کشتهاند و مانع تحقق آرزوهایمان شدهاند. کارلیونگ روانشناس به این ویژگیها سایه میگوید. ویژگیهای سایه ویژگیهایی هستند که ما همواره سعی در پنهان و انکار کردن آنها داریم. ویژگیهای سایه همان بخشهای تاریک شخصیت ما هستند که توسط خانواده، دوستان و به خصوص خود ما قابل قبول نیستند. نیمهی تاریک وجود در آگاهیمان مدفون شده و از دید ما و دیگران پنهان شده است. پیامی که این مکان مخفی به ما میدهد مشخص است: من نقص دارم. من خوب نیستم. من دوستداشتنی نیستم. من بیلیاقتم. من بیارزشم.
بسیاری از ما این پیامها را باور میکنیم. اعتقاد ما این است که با نگاه کردن به اعماق وجودمان، با موجود وحشتناکی روبهرو میشویم. ما از ترس یافتن جنبههای غیر قابل تحمل در وجود خود، همیشه از تفکر عمیق و طولانی طفره میرویم. ما از خود میترسیم. ما از همهی افکار و احساساتی میترسیم که تاکنون سرکوب کردهایم. بسیاری از ما آنقدر با این ترس بیگانه هستیم که ققط در صورت نسبت دادن آن به دیگران میتوانیم آن را ببینیم.»
دبی فورد در سال ۱۹۵۵ چشم به جهان گشود. او یکی از معروفترین سخنرانان و نویسندگان در حوزهی خودیاری است. او به عنوان مشاور خانواده و راهنمای خودیاری، در برنامههای رادیویی و تلویزیونی زیادی حضور داشته است و یک شخصیت رسانهای و محبوب به شمار میرود. دبیفورد در سن ۵۷سالگی و در سال ۲۰۱۳ پس از یک دوره مبارزه طولانی با بیماری سرطان، در سندیگو درگذشت.