به احتمال زیاد عکسها یا اجراهای مارینا آبراموویچ –هنرمند یوگوسلاویتبار- را دیده یا دربارهی آنها شنیدهاید. مثلا اجرایی به نام «ریتم صفر»، که او در جریان آن از تماشاگران درخواست کرد درحالیکه خودش ساکت و بیحرکت نشسته بود، با استفاده از 72 وسیلهای که در اختیار آنها گذاشته شده بود، به مدت 9 ساعت هر رفتاری میخواهند با بدن وی داشته باشند تا به این شکل حس خشونت بالقوهی آنان را برانگیزد. کتاب عبور از دیوار ها نیز اثر همین نویسنده و هنرمند است. او در کتاب عبور از دیوارها که اثری برجسته در تاریخ هنر است، بازگو میکند که معتقد است در زمینِ هنر هیچچیز برایش به اندازهی آزادی اصالت ندارد.
مارینا آبراموویچ که او را "مادر هنر پرفورمنس" نیز لقب دادهاند، شرح زندگینامهی خود را در کتاب عبور از دیوارها (Walk Through Walls) با روایت اتفاقاتی از پیش از تولد خود آغاز میکند و تمامی فعالیتهای هنری و اجراهای نامتعارف خود را با ذکر جزییات کامل و اهداف آنها توضیح میدهد. کتاب عبور از دیوارها در ایران توسط سحر دولتشاهی ترجمه شده و انتشارات اورکا آن را منتشر کرده است.
مارینا آبراموویچ از بدنش به عنوان سوژه و رسانهی اصلی هنرش استفاده میکند. او در اواسط دهه هفتاد با همکاری هنرمند آلمانیتبار به نام اولای و با اجرایی خلاقانه با عنوانِ « هنر راحت است» به شهرت رسید. او در کتاب عبور از دیوارها که اثری برجسته در تاریخ هنر است، بازگو میکند که معتقد است در زمینِ هنر هیچچیز برایش به اندازهی آزادی اصالت ندارد. لحن صادقانهی مارینا آبراموویچ در شرح اتفاقات و اجراهای عجیبش، جذابیت کتاب را دوچندان ساخته است. این کتاب در 13 بخش تدوین شده و دارای نمونههای تصویری نیز است. همچنین در پایان کتاب، بخشی با عنوان «مانیفست زندگی هنرمند» ارائه شده است.
نشریه Elle دربارهی این اثر نوشت: «مارینا آبراموویچ در کتاب خاطرات جدیدش، خود را با بیانی تحریکآمیز و عاری از ترس به نمایش میگذارد، کاری که سالها در هنر اجرایی عمدتاً غیرکلامیاش انجام داده است. ورق زدن و خواندن وقایع او گاهی تکاندهنده است... واقعاً تکاندهنده و همیشه صادقانه.»
بابک مفیدیپور از خوانندگان کتاب، در وصف آن چنین نوشته است: «اولین نکتهای که هنگام خواندن این کتاب جلبنظر میکند، ترجمهی بسیار خوب و روان و متن ویراستاری شدهی عالی کتاب است. کتابهایی که به صورت سرگذشتنامه نوشته میشوند و یا زندگینامهی خودنوشت هستند، گاهی در ترسیم شرایط جامعه و روایت وقایع اجتماعی، حتی موفقتر از کتابهای سیاسی و تاریخیای که به سیاست و تاریخ معاصر میپردازند، عمل میکنند. کتاب عبور از دیوارها یکی از همین کتابهاست. آبراموویچ در این کتاب، ضمن روایت دوران کودکی خود و شرایط خانوادگی، روابط خود با افراد خانواده، شرایط و فضای حاکم بر یوگسلاوی پس از جنگ جهانی دوم را هم روایت میکند و درعینحال نقطهنظرات خود را بهصراحت در مورد تفکرات حاکم بر آن روزهای یوگسلاوی و در زمان مارشال تیتو ارائه میدهد. این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ معاصر جهان میتواند جذابیتهای زیادی داشته باشد.»
نظر یکی از کاربران سایت «آمازون» دربارهی کتاب عبور از دیوارها: «شما را از صفحات اول جذب میکند. اتفاقات غمانگیز و وحشتناک زیادی برای او افتاد که روابط هنری و عشقی او را شکل داد، اما طنز نیز وجود دارد. مارینا آبراموویچ قطعا یکی از کسانی است که بهطورکامل زندگی کرده است. او واقعاً به شما این احساس را میدهد که شخصاً او را میشناسید و همچنین باعث میشود دربارهی این شکل از هنر و بازار هنری و یوگسلاوی بیشتر بدانید.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
مارینا آبراموویچ در بخشی از کتاب، اجرای «هنرمند حاضر است» را چنین توصیف میکند: «من فورا دریافتم که افراد روبهرویم بهشدت تحتتاثیر قرار میگیرند. از همان اول گریه میکردند، من هم همراه آنها اشک میریختم. فکر کردم شاید برای آنها نقش آینه را دارم و خودشان را در من میبینند. اما احساس کردم بیش از این حرفهاست. من دردهایشان را میدیدم و حس میکردم. فکر میکنم خودشان هم انتظار نداشتند این همه درد در درونشان باشد. آدمها هیچوقت به درونشان نگاه نمیکنند. همهی ما سعی میکنیم تا جای ممکن از رویارویی فرار کنیم. اما اینبار شرایط کاملا فرق میکرد؛ ساعتها منتظر میشدند تا روبهرویم بنشینند، وقتی هم مینشستند، تمام نگاهها متوجهشان بود. از آنها عکس و فیلم گرفته میشد. من هم آنها را زیر نظر داشتم. جایی برای فرار نبود و چارهای نداشتند جز اینکه به درونشان نگاه کنند. کانون اجرا هم همان بود. مردم دردهای زیادی دارند، اما همیشه سعی میکنند آنها را نادیده بگیرند.»
در بخش دیگری راجع به همین اجرا نوشته است: «در پایان این روز خسته کننده، یک نفر دیگر آمد، اولای. موزۀ هنر مدرن (موما)، به در خواست من، اولای و دوستدختر جدیدش را دعوت کرد. در طبقات بالاتر موزه آثار ١٢ سالِ اول دوران حرفهایم به نمایش گذاشته شده بودند، که اولای هم در آنها حضور داشت. میدانستم آنجاست. او مهمان افتخاری من بود. اما هرگز فکر نمیکردم بیاید و روبهرویم بنشیند. لحظۀ باورنکردنیای بود. ١٢ سال عمرم در یک لحظه از مقابل چشمانم گذشت. او برای من تنها یک بازدیدکننده نبود. خیلی بیشتر از این حرفها بود. برای همین، یکبار، قوانین را شکستم و دستهایم را روی دستهایش گذاشتم. ما در چشمهای هم نگاه کردیم و بیاختیار گریه کردیم.»
مارینا آبراموویچ در سال ۱۹۴۶ در یوگسلاوی و در خانوادهای کمونیستی متولد شد. والدین او در جنگ جهانی دوم نظامی بودند و برای تربیت فرزندان نیز شیوهی سختگیرانهای برگزیده بودند. مارینا در طی سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۰ دانشجوی آکادمی هنرهای زیبا در بلگراد بود. او تحصیلات تکمیلیاش را در آکادمی هنرهای زیبای زاگرب در ۱۹۷۲ به پایان رساند و از ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۵ در آکادمی هنرهای زیبا واقع در نوی سد به تدریس پرداخت، زمانی که در حال تکمیل نخستین پرفورمنس انفرادیاش بود از ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۶، با نسا پریپویچ ازدواج کرد. در ۱۹۷۶ یوگسلاوی را ترک کرد و به آمستردام رفت. او نخستین اجرای خود با نامِ «بیایید لباسهایتان را بشویم» را در سال ۱۹۶۹ به مرکز جوانان بلگراد پیشنهاد داد که تماشاگران هم در آن شرکت داشتند. مارینا آبراموویچ در بعضی از اجراها سعی داشت محدودیتهای بدن را نمایش دهد. به عنوان مثال در اجرای «آزاد کردن صدا»، آنقدر جیغ کشید تا صدایش قطع شد؛ و یا در اجرای «وقفه در فضا» آنقدر با دویدن به سمت دیوار، خود را به آن کوبید تا از حال رفت.
برای مشاهده جدیدترین آثار حوزه روانشناسی میتوانید به دسته بندی کتاب روانشناسی مراجعه نمایید.