کتاب «رفتار» اثر رابرت موریس ساپولسکی، مطالعهای گسترده و عمیق در زمینه رفتار انسانی از دیدگاه بیولوژیکی و علوم اعصاب است. کتاب رفتار برای جایزه بهترین کتاب حوزه علم و فناوری وبسایت گودریدز نامزد شده بود و همچنین از جمله بهترینهای کتابهای واشنگتنپست، والاستریت ژورنال و البته نیویورکتایمز است.
در کتاب رفتار، ساپولسکی سعی دارد تا به سوالات پیچیده و مهمی پاسخ دهد که مربوط به چرایی رفتارهای انسانهای مختلف است. او از دیدگاهی فراتر از رویکردهای روانشناختی به موضوع نگاه میکند و عوامل بیولوژیکی را نیز وارد مسئله میکند که به باور او، پایههای رفتار انسانی را تشکیل میدهند. ساپولسکی به تفصیل مسائلی از جمله استرس، تصمیمگیری، اختلالات رفتاری، تعصب، و خشونت را بررسی میکند و با ترکیب علوم مختلف سعی در روشنشدن رفتارهایی دارد که انسانها به یکدیگر آسیب میزنند. البته درست است که این نوع از رفتارها محور اصلی کتاب است؛ اما او از این دریچه رفتارهای نوعدوستانه بشر را نیز تبیین میکند.
یکی از خوانندگان کتاب نوشته است حین خواندن کتاب آمیگدال (بخش مرتبط با هیجان مغز) او بهشدت تحریک شده است! او مینویسد حداقل برای امسال هیچ کتابی به اندازه این کتاب مرا به چالش نکشیده بود.
خواننده دیگری نوشته است که نکته بارز این کتاب که کمتر آن را میبینیم، ترکیب رویکردها و تفسیر دقیقتر است که باعث میشود ما تصویر یکپارچهای از پازل (جورچین) رفتارهایمان پیدا کنیم.
در بخشی از مقدمه کتاب دربارهٔ خشونت و دلایل نگارش کتاب میخوانیم: «ابهام نهفته در خشونت این است که ما میتوانیم ماشهٔ تفنگ را برای یک عمل پرخاشگرانهٔ شنیع یا برای عشقی فداکارانه بکشیم. این موضوع بسیار چالشبرانگیز است. درنتیجه، خشونت همیشه بخشی از تجربهٔ انسانی خواهد بود که درک آن عمیقاً سخت است.
ما در این کتاب زیستشناسی خشونت، پرخاشگری و رقابت را بررسی میکنیم و به رفتارها و انگیزههای انجام دانشان، اعمالِ افراد و گروهها و حالتها و زمانهایی میپردازیم که این رفتارها اتفاقاتی بد یا خوب تلفی میشوند. کتاب حاضر کتابی است دربارهٔ راههایی که انسانها به یکدیگر آسیب میرسانند، اما درعینحال، در مورد حالت متضاد همین قضیه در انسانها و کمک به همنوع نیز صحبت میشود. زیستشناسی در مورد همکاری، وابستگی، آشتی، همدلی و نوعدوستی به ما چه میآموزد؟
این کتاب تا حدی ریشه در تجربیات شخصیام دارد. به عنوان یکی از این موارد، با توجه به اینکه در زندگیام مواجههٔ شخصی بسیار کمی با خشونت داشتهام، کل این پدیده مرا میترساند. من همانند جوجهروشنفکران دانشگاهی فکر میکنم و باور دارم که اگر جملات کافی در مورد یک موضوع ترسناک بنویسم یا به اندازهٔ کافی در مورد آن سخنرانی کنم، آن موضوع تسلیم شده و بیسروصدا از میان میرود. باور دارم که اگر همهٔ افراد به اندازهٔ کافی در کلاسهای زیستشناسیِ خشونت شرکت کرده و سخت مطالعه کنند، ما میتوانیم در جهانی عاری از خشونت زندگی کنیم. چنین احساس هذیانگونهای از تصور کارآمد بودن عملکرد یک استاد ناشی میشود.»
در جایی دیگر از کتاب، نویسنده از نقش بادامه مغز یا همان آمیگدال در بروز رفتار پرخاشگرانه نوشته است: «آسیب آمیگدال چه تأثیری بر رفتار پرخاشگرانه دارد؟ این موضوع در انسانهایی بررسی شده است که عمل آمیگدالوتومی (برداشتن آمیگدال از طریق جراحی) نه برای کنترل تشنج، بلکه برای کنترل پرخاشگری در آنها انجام شده است. در دههٔ ۱۹۷۰، این نوع جراحیهای روانی بحثهای داغی برانگیخته بود. البته منظورم این نیست که دانشمندان در اجلاسها به یکدیگر سلام نمیکردند، بلکه مقصودم یک طوفان علمی عمومی و بزرگ است.
این موضوع صاعقهگیرهای اخلاقِ زیستی را برافراشت: چه رفتاری پرخاشگریِ بیمارگونه محسوب میشد؟ چه کسی تصمیم میگرفت؟ چه مداخلات دیگری بدون موفقیت انجام شده بود؟ آیا برخی از افرادِ بیشازحد پرخاشگر، بیشتر از دیگران زیر تیغ جراحی میرفتند؟ درمان به چه معنا بود؟»
رابرت موریس ساپولسکی (Robert Morris Sapolsky) نویسنده، رفتارشناس و استاد اعصاب غدد دانشگاه استنفورد است که بهخاطر تحقیقاتش در زمینه رفتار انسانی، علوم مغزی و اعصاب شهرت دارد. او بهعنوان یکی از متخصصان برجسته در زمینههای زیستشناسی شناختی، استرس و نورونها شناخته میشود.
رابرت ساپولسکی همچنین در طول سالها به ترویج دانش علمی به عموم مردم و ارتقا آگاهی در دربارهٔ علوم اعصاب و رفتار انسانی پرداخته و تدریس دروسی با موضوعات مرتبط را نیز در دانشگاه استنفورد بر عهده داشته است. در این راستا میتوانید ویدئوهایی او را در تد (TED) ببینید.
شاید اسم کتاب «چرا گورخرها زخم معده نمیگیرند» را شنیده باشید. این کتاب یکی دیگر از کتابهای آقای ساپولسکی است که به فارسی ترجمه شده است.