ویلیام بارت درد جاودانگی را «تغزل فلسفی شگرفی» نامیده است. زبان فلسفه زبانی است غامض، آکنده از اصطلاحات فنی و دیریاب. اما پای تغزل که به میان می آید، شور و سرود و سر مستی سر بر می آورد. اونامونا برای جلوه گر ساختن این تغزل شگرف از واژگانی استفاده کرده است که همچون باران و شکوفه های بهاران پر از طراوت است. درد جاودانگی در اصل مبحث غامض فلسفی است، ولی این مبحث غامض با همت طلبی از شکسپیر و دانته و میلتون و مولفان عهد جدید و در آمیختن قول و غزل آنها با درد اشتیاقی که از سینه ی شرحه شرحه از فراق رب می خیزد ، به یکی از شاعرانه ترین و شکوه مند ترین نوشته های زمان ما تبدیل شده است. بهاءالدین خرمشاهی هم به مدد دانش و بینش و قریحه ی سرشار و با همت طلبی از عطار و مولانا و خیام و سعدی و حافظ موفق شده است این « تغزل فلسفی شگرف» را در زبان فارسی باز آفرینی کند.
صالح حسینی