کتاب «رُنه و مادلِن» نمایشنامهای فاخر اثر امیل زولا است که جنبههای بصری آن مخاطبان بسیاری را مجذوب خویش کرده است. «رُنه» و «مادلِن» دو نمایشنامۀ مجزا هستند که در این کتاب، کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
مادلن درامی است در سه پرده که در سال 1865 به رشتۀ تحریر درآمد و بعدها الهامبخش زولا برای رمان «مادلِن فرات» شد. رُنه درامی است در پنج پرده که پس از چالشهای بسیار، نخستینبار در آوریل ۱۸۸۷ با بازی «مارت براندس» در نقش رُنه و «رافائل دوفلو» در نقش ساکار در سالن تئاتر وودویل روی صحنه رفت.
زولا با زبردستی و مهارت بینظیرش در به تصویر کشیدن واقعیت جامعه، توانست با نگارش نمایشنامۀ رُنه باتلاق عمیقی را که فرانسه در دوران امپراتوری دوم در آن غرق شده بود، به نمایش بگذارد. آثار نمایشی زولا به پایبندی او در اجتناب از خیالپروری و نهایت استفاده از واقعگرایی مشهور است.
خوانندۀ پروپاقرص آثار امیل زولا با تحسین این نویسنده آغاز میکند و مینویسد: «امیل زولا بیشک یکی از مشاهیر تکرارنشدنی ادبیات داستانی است که با خلق مجموعۀ 20 جلدیاش همگان را مجذوب خویش کرده است. نمایشنامههای او نیز در نوع خود بینظیر و سرشار از عناصر رئالیسم است.»
خوانندۀ دیگری این کتاب را به دوستداران آثار نمایشی و تئاتر پیشنهاد میکند و میگوید: «آثار امیل زولا آنقدر شفاف بیان شدهاند که تصور تکتک صحنهها برایتان مثل آب خوردن خواهد بود.»
در مقدمه کتاب یادداشتی از مترجم دربارۀ ویژگیهای آثار امیل زولا نوشته شده است: «از بارزترین مشخصههای آثار امیل زولا این بود که هیچ حائلی میان علم و ادبیات قائل نمیشد و صراحتاً فضیلت یا رذیلت را محصول مظاهر طبیعی و غریزی بشر میدانست. نظریات ماتریالیستی و بدبینانۀ او در اوج شکوفایی ناتورالیسم البته در محافل علمی و پزشکی محبوبیت بسیار داشت اما به نظریۀ انحطاط بسیار نزدیک بود؛ پس از مجموعۀ «روگون-مارکار» موج پرخروشی از انتقاد و ناسزا به سوی زولا روانه شد و مخالفان زولا شجرهنامۀ پروژۀ او را به سخره گرفتند، تا جایی که آلفونس دوده گفت که اگر صاحب چنین شجرهای بود خودش را به بلندترین شاخۀ آن دار میزند. اما زولا مجدانه بر مواضعش ایستاد چرا که پیرو ادبیاتی واقعگرایانه بود که بازتاب پیشرفتهای علمی و اجتماعی باشد و اساساً روش علمی را در ادبیات به کار گرفته بود تا به حقیقت و اصالت بشر نزدیک شود.»
در پردۀ اول از نمایشنامۀ «رُنه» میخوانیم: «دفتر کار بِرو دو شاتل. اتاقی بسیار بزرگ با اثاثیهای به سبک لوئی سیزدهم که فرشینههایی قدیمی به دیوارهایش آویختهاند. در انتهای اتاق، دو پنجرۀ بزرگ است که رو به رود سن باز میشوند. پنجرهها را که باز میکنند، ردیفی از اسکلهها و پلها به چشم میخورد و، خیلی دورتر، لوور و باغ توئیلری هم دیده میشوند. اتاق دارای دو در جانبی است و شومینهای نیز در سمت چپ آن قرار دارد.»
بخشهای از صحنۀ دوم نمایش «رُنه» به تقابل رُنه و پدر روحانی میپردازد: « بِرو، و بعد رُنه.
بِرو (تنها). خدای من، ای خدای من!... ای وای! این چه مصیبتی بود! این چه ننگی بود!... (دوباره روی صندلیاش میافتد و هقهق گریه میکند و صورتش را با دستهایش میپوشاند. بعد سعی میکند به خودش مسلط بشود. رُنه رنگپریده، بیصدا وارد میشود و با قیافهای جدی و مصمم به او نگاه میکند.) بیا نزدیک. باید با تو حرف بزنم.
رُنه پدر...
بِرو نه، هیچی نگو، دیگر بیفایدست.
رُنه پدر، چرا نمیخواهید به حرفهایم گوش کنید؟ باید پیش شما اعتراف کنم، شاید مرا کمتر گناهکار بدانید اگر توضیح بدهم در چه موقعیتی...
بِرو نه، ساکت، ترجیح میدهم چیزی ندانم. یک مرد تو را اغفال کرده. من هم تو را میدهم به او. همین و تمام. عشق و عاشقیهای تو به من دخلی ندارد... (رُنه قدمی برمیدارد تا خارج شود.)... بمان، باید با تو حرف بزنم. حرفهای مهمی دارم.
رُنه مینشیند.»
«امیل ادوارد چارلز آنتوان زولا» در آوریل سال 1840 از پدری ایتالیایی و مادری فرانسوی متولد شد. امیل زولا پدرش را در 7 سالگی بر اثر ذاتالریه از دست داد و پس از آن زندگی فقیرانه و مشقتباری را تجربه کرد.
او را میتوان در زمرۀ مهمترین نمایندگان مکتب ادبی ناتورالیسم یا طبیعتگرایی قرار داد که موفق شد در دو سال پیاپی (1901 و 1902) نامزد دریافت جایزۀ نوبل ادبیات شود. مجموعۀ بیست جلدی «روگن مارکار» مشهورترین اثر زولا است که به زندگی دو خانوادۀ فرانسوی در قرن نوزدهم میپردازد. این نوشته، شاخص خوبی برای آشنایی با ناتورالیسم است که به کاوش دربارۀ تاثیر محیط بر خانواده میپردازد.
آثار بیشماری از این نویسندۀ پرآوازه به زبان فارسی ترجمه شده است که میتوان به کتابهای «انسان وحشی»، «چگونه میمیرند»، «برای یک شب عشق»، «حمله به آسیاب» و «ژرمینال» اشاره کرد.