قضاوت همواره کاری سخت به نظر میآید، گویی همیشه چیزی وجود دارد تا حکمی که خوانده میشود را به قطعیت نپذیریم. اینکه نکند کسی که محاکمه میشود بهراستی بیگناه باشد. نمایشنامهٔ «متهم» اثر جفری آرچر در همین باره است. دادگاهی که نویسنده در متهم خلق کرده صحنهایست که تماشاگر را نیز به میدان قضاوت کشانده و او را در جایگاهی قرار میدهد تا دربارهٔ اتهام قتل شخصیتی که ساخته شده نظر بدهد.
این درام پُرتنش و هیجانانگیز جایگاه تماشاگران را به عنوان هیئت منصفه قرار داده و خوانندهٔ متن یا تماشاگر صحنه بایستی تصمیم بگیرد که دکتر شرود همسرش را کشته است یا خیر، جنیفر معشوقهٔ او بوده یا نه... اینکه سرآخر باید کدام دفاع را باور کرد؟ این نمایشنامه در سال در سال 2000 به کارگردانی لی منزیس در لندن به روی صحنه رفت و خود جفری آرچر نیز در این اثر موفق و پرمخاطب، نقش متهم را ایفا کرد.
در بخشی از این نمایشنامهی چالشبرانگیز که لحظات جذابی را به تصویر کشیده است، چنین میخوانیم:
«شروود: مسخرهست. چطوری میتونستم برترین جراح این مرز و بوم رو فریب بدم؟
کرسلی: شما دربارهٔ شش آمپول پتاسیم کلریدی که مدتی بعد به طرز اسرارآمیزی ناپدید شدند، چیزی به او نگفتید. شاید هم بالاخره قصد داشته باشید برای ما توضیح بدهید آن آمپولها واقعا چه شدند؟
شروود: آقای کرسلی، در بیمارستان عریض و طویلی مثل سنت جرج، هر هفته هزاران دارو استفاده میشه. من نمیتونم حتی آمار مصرف روزانهٔ تک تکشون رو داشته باشم، چه برسه به یه سال بعد.
کرسلی: چه برسد به یک سال بعد... پس بیایید برویم سراغ چیزی که شما میتوانید آمارش را نگه دارید، حتی یک سال بعد؛ مثلا کارهایی که در شب فوت همسرتان انجام دادید. آیا شما توی لیوانی که کنار همسرتان بود، شراب ریخته بودید؟
شروود: بله، من ریخته بودم. اما قبل از اینکه از خونه برم بیرون. پس احتمالا خودتان هم آرامبخش را داخل آن ریخته بودید؛ همان آرام بخشی که سربازرس پین میگفت سه برابر حد معمول بوده؟
شروود: نه اینطور نیست. همسرم عادت داشت آرامبخش بخوره، شاید خودش اشتباه کرده باشه.
کرسلی: یا شاید هم بخشی از نقشهٔ شما بوده، مثل پنجرهٔ آشپزخانه که باز گذاشته بودید.»
جفری آرچر در سال 1940 به دنیا آمد. او سیاستمدار سابق انگلیسیست که به نویسندگی نیز پرداخته است. دانش او در سیاست، در آثارش و نگرش فکری نمایشنامهاش بررسیپذیر است. او عضو حزب محافظهکار بریتانیا نیز بوده است. از آثار او میتوان به «پنهان در ملاعام»، «چشم پوشی»، «افشاگر» و «بیدردسر» اشاره کرد که به فارسی ترجمه شده و خوانندگان بسیاری داشته است.