جستجوی شما نتیجه‌ای نداشت.

مرگ ایوان ایلیچ

قیمت:
2,500 تومان
مشخصات کتاب مرگ ایوان ایلیچ
کشور مبدا
تعداد صفحات
108 صفحه
شابک
9789642533305
سال خلق اثر
1886
سال انتشار
1390
قطع
رقعی
جلد
نرم
نوبت چاپ
2
این کتاب در یک نگاه

کتاب مرگ ایوان ایلیچ، نوشته‌ی لئو تولستوی، یک رمان کوتاه کلاسیک روسی با درون‌مایه فلسفی و روانشناسی است. تولستوی در کتاب مرگ ایوان ایلیچ به بازگویی داستان مردی به نام ایوان ایلیچ می‌پردازد که شخصیت اصلی داستان است. او که به عنوان یک قاضی عالی‌رتبه در دادگاه کار می‌کند و مردی موفق از لحاظ کاری و اجتماعی است، ناگهان به یک بیماری کشنده‌ی لاعلاج مبتلا می‌شود و در زندگی شخصی‌اش دچار مشکلات فراوانی می‌گردد.


بیشتر بخوانید
خلاصه کتاب مرگ ایوان ایلیچ

ایوان ایلیچ که تاکنون به صورت سطحی و گذرا به مرگش فکر کرده بود، حال باید مستقیما با مرگ دست و پنجه نرم کرده و خود را برای رفتن از دنیا آماده کند. او در ابتدا مرگ خود را به‌آسانی نمی‌پذیرد و به انکار و خشم روی می‌آورد؛ سپس بیماری را به گردن دیگران می‌اندازد و افسرده می‌شود، اما در نهایت با گذشت زمان مجبور به پذیرش سرنوشت خود می‌گردد.

 تولستوی به‌خوبی توانسته است احساسات و افکار یک شخص در بستر بیماری را به رشته تحریر درآورد و تصویری روشن از این لحظات سخت و دشوارِ انتظار برای مرگ ارائه کند. به هر حال بسیاری از منتقدان کتاب مرگ ایوان ایلیچ را از بهترین رمان‌های حاضر با موضوع مرگ می‌دانند.

نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب مرگ ایوان ایلیچ چیست؟

«چالش کلیدی و سوال اصلی ذهن بسیاری از ما این است که چگونه با زندگی سرکنیم و می‌خواهیم بدانیم که معنای زندگی چیست؛ اما کسی از خودش نمی‌پرسد که چگونه با مرگ روبه‌رو شویم و مردن به چه معنا است. به نظر من کتاب مرگ ایوان ایلیچ از آن کتاب‌هایی است که به شما کمک می‌کند تا طرز فکر‌تان را تغییر دهید. اگر مطالب کتاب را به‌خوبی بخوانید، ذهنیت‌تان متحول خواهد شد و با دیدگاه تازه‌ای به مرگ و زندگی فکر خواهید کرد. این کتاب خود حاصل تحول روحی تولستوی بوده است و احتمالا موجب تحول روحی شما نیز بشود. رمان مرگ ایوان ایلیچ کتابی کوتاه بوده، اما بسیار ماهرانه نوشته شده و دارای محتوای عمیق و تامل‌برانگیز است. پیام داستان آن است که یک زندگی غیرشرافتمندانه و به دور از اخلاقیات، می‌تواند حتی از مرگ هم خطرناک‌تر و بدتر باشد. تعاملات انسانی در این رمان کوتاه به بهترین نحو توصیف شده‌اند و شخصیت‌ها با وجود آنکه خیالی هستند، بسیار واقعی به نظر می‌رسند. در هر صفحه‌ی کتاب مفاهیم جدیدی پیدا می‌کنید و از زاویه‌ای متفاوت به رفتار انسان نگاه خواهید کرد. ایوان ایلیچ که تاکنون به خاطر کار و مقامش، خانواده‌اش را به حاشیه رانده بود، حال به پایان کارش نزدیک شده و به این فکر فرو رفته که آیا به‌خوبی زندگی کرده است یا خیر؟ من کتاب مرگ ایوان ایلیچ را به شما پیشنهاد می‌کنم که بخوانید و شما هم آن را به دیگران توصیه کنید. بگذارید که این کتاب تلنگری باشد به شما و همه آدم‌های اطراف‌تان که سخت مشغول زندگی هستند اما واقعا نمی‌دانند برای چه زنده هستند!» متن فوق بخشی از نظر محمدجواد فرج‌الهی درباره‌ کتاب مرگ ایوان ایلیچ بود.

جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند

لئو تولستوی در ابتدای کتاب به توصیف ایوان ایلیچ و موقعیت اجتماعی او می‌پردازد. برای نمونه این بخش از کتاب را بخوانید: «از زندگی ایوان ایلیچ چه بگوییم، که ساده‌تر و معمولی‌تر و بنابر‌این وحشتناک‌تر از آن پیدا نمی‌شد. او یکی از اعضای دادگاه بود و در چهل‌و‌پنج سالگی در‌گذشت... ایوان‌ایلیچ به قول مردم گل سر‌سبد خانواده بود.» در قسمتی از کتاب می‌خوانیم که ایوان ایلیچ چگونه به زندگی خود شک می‌کند و ارزش آن را زیر سوال می‌برد: «در جایی که خیال می‌کردم دارم بالا می‌روم، تو نگو از تپه دارم پایین می‌آیم و راستی راستی هم‌ چنین بود. به لحاظ افکار عمومی بالا می‌رفتم، اما به همان نسبت زندگی از من کناره می‌گرفت. حالا دیگر کار از کار گذشته است و چیزی جز مرگ وجود ندارد. نکند راستی راستی کل زندگی‌ام غلط بوده باشد؟».

تولستوی همچنین به توصیف احساسات ایوان ایلیچ به هنگام بیماری پرداخته و بیان کرده است که چگونه احساس سربار بودن می‌کند؛ مثلا به این بخش از کتاب توجه کنید: «آن‌ها دوباره به بازی سرگرم می‌شوند. همه گرفته و ساکت هستند. ایوان ایلیچ حس می‌کند باعث گرفتگی آن‌ها، خود اوست و نمی‌تواند این حالت را از خود دور کند. آن‌ها شام می‌خورند و می‌روند و ایوان ایلیچ با این احساس که زندگی برایش تلخ شده است و دارد زندگی دیگران را هم به کام‌شان زهر می‌کند، تنها می‌ماند.»

اما شاید بتوان یکی از به‌یادماندنی‌ترین جملات کتاب را این جمله دانست: «ایوان ایلیچ گفته او را شنید و آن را در روح خود تکرار کرد. در دلش گفت که مرگ هم تمام شد. دیگر از مرگ اثری نیست.»

درباره نویسنده کتاب مرگ ایوان ایلیچ

لئو تولستوی، نویسنده سرشناس روس، زاده سال 1828 میلادی است. او علاوه بر ادبیات در موضوعات فلسفه، عرفان و روان‌شناسی نیز دستی داشته است. تولستوی با وجود ساده‌زیستی‌اش، یکی از مشهورترین شخصیت‌های روسی در حوزه ادبیات، سیاست و علوم اجتماعی بوده است. او همچنین بارها نامزد دریافت نوبل ادبیات و جایزه صلح نوبل شد اما به دلایل مختلفی از کسب این جوایز باز ماند. بسیاری معتقد هستند که علت اصلی این موضوع، تضاد دیدگاه‌های سیاسی تولستوی و هیات داوران بوده است. به هر جهت لئو تولستوی تاثیری عمیق و ماندگاری در تاریخ ادبیات داشته است و از مهم‌ترین آثار او می‌توان به «جنگ و صلح»، «رستاخیر»، «آناکارنینا»، «سونات کرویتسر» و مرگ ایوان ایلیچ اشاره کرد.

جالب است بدانید که رمان مرگ ایوان ایلیچ را 9 سال پس از کتاب «آناکارنینا» نوشته است. تولستوی در طول این 9 سال، حتی نتوانست یک خط هم داستان بنویسد، چراکه دچار تحولات روحی و فکری عمیقی شده بود و دیدگاه تازه‌ای نسبت به جهان پیدا کرده بود. او ابتدا باید افکار خود را سامان می‌داد و بعد به نوشتن روی می‌آورد. خلاصه آن‌که نتیجه این تحولات روحی عمیق را می‌توان در کتاب‌های مرگ ایوان ایلیچ و «شیطان» پیدا کرد که پنجره‌ای به فلسفه و اندیشه‌ی متاخر تولستوی است.

دیدگاه‌های کاربران درباره‌ی کتاب «مرگ ایوان ایلیچ»
0 دیدگاه
0
(0 رای)
امتیاز شما به این کتاب:
دیدگاه خود را بنویسید:
ثبت دیدگاه
کتاب‌های پیشنهادی کتاب‌های پیشنهادی
عضویت در خبرنامه‌ی بوک‌لند
برای اطلاع از تخفیف‌ها، فروش‌های ویژه و پیشنهادها، در خبرنامه‌ی ما عضو شوید.