نامزد جایزۀ «بنیاد هوشنگ گلشیری»، «بهار برایم کاموا بیاور» نخستین رمان نوشته شده به دست نویسندۀ خوش ذوق و فعال ایرانی، «مریم حسینیان» است که در سال 1389، برای اولینبار منتشر شد. «بهار برایم کاموا بیاور» با استقبال گستردۀ مخاطبین و منتقدان مواجه شد و به سرعت، به فروش بالایی رسید.
«بهار برایم کاموا بیاور» از جمله بهترین رمانهای معاصر در ژانرهای ادبیات گوتیک، معمایی و دلهرهآور می باشد. این اثر به سبک خاصِ نامهنگاری نوشته شده و داستانی غیرخطی دارد. درواقع، «بهار برایم کاموا بیاور» متشکل از نامهای است که سرگذشت زندگی سراسر هیجانانگیز و پرفراز و نشیب یک زن را روایت میکند. این زن به همراه همسر و دو کودک خود از زندگی شهری فاصله میگیرند تا در منطقهای دورافتاده زندگی کنند؛ اما از اتفاقاتی که قرار است بر سرشان بیاید هیچ اطلاعی ندارند. «بهار برایم کاموا بیاور» دربرداندۀ زندگی درونی و بیرونی آشفته و آکنده از اتفاقات غیرمترقبۀ زنی است که تا آخر کتاب، مشخصات راوی داستان و نام و نشان او در هالهای از ابهام باقی میماند. این سبک خاص نوشتار و موضوع جذاب، نویدبخش پایانی غافلگیرکننده و نفسگیر است... .
مهدی یزدانی خرّم، نویسنده و منتقد ادبی مشهور ایرانی، در راستای توصیف و تمجید از آثار مریم حسینیان چنین بیان کرده است: «...رمان «بهار برایم کاموا» بیاور به زعم بسیاری یکی از بهترینهای سال هشتادونه بود و من بی هیچ مسامحهای معتقدم این رمان آنقدر جذاب هست و آکنده از ترکیب امور روایی متفاوت که تجربهی خواندناش برایتان جذاب باشد... داستان چند زن... یکی زشت و یکی لوند... یکی جوان و یکی پیر و این میانه راویانی متافیزیکی و برآمده از دل قصههای پریان مبهوت این ناهمگونی تنها هستند... .»
برخی خوانندگان این کتاب در سایت معتبر گودریدز نیز چنین نظری داشتهاند: «اثری بینهایت مالیخولیایی و نفسگیر و دارای فضاسازی دلهرهآور و کمنظیر. رمانی پرچالش، چه از نظر داستانی و چه از نظر روایی، که سبک نگارشی نوین و متفاوت دارد. خط داستانی کتاب مدام در تعلیقهای گوناگون فرو میرود و نویسنده برای هرچه جذابتر شدن نوشتهاش، با چیرهدستی فراوان، در جایجای رمانش ریتم تند روایت را کنترل کرده است.»
-«چشمهایت را باز کردی و گوشوارهام را چرخاندی. آرام گفتی «توی زندگی بعدی ولی چاقو میشم. چاقوی زنجان.» نگاهت کردم و باز هم دلم خواست چشمهایم میشی بود با مژههای برگشته و بلند. گفتم «من دوست دارم قصه بشم توی زندگی بعدیم، تو بیای من رو بنویسی. ولی تو که میشی چاقوی زنجان. چهطور میتونی من رو بنویسی؟» دستم را گذاشتی روی چشمهایت. فهمیدم که دوباره باید رعدوبرق درست کنم. گفتی «چاقو رو یک انسان اولیه پیدا میکنه و قصه رو حک میکنه روی سنگها. فکرش رو بکن. من تو رو مینویسم که بمونی برای همیشه».»
-«یکبار گفتی «توی آشپزخانه چهکار میکنی وقتی کاری نداری؟» گفتم غصههایم را پهن میکنم روی سفرۀ میز صبحانه، هر کدامشان را میگذارم روی یک گل، بعد اگر خیلی باشند با تو قهر میکنم. اگر کاری به کارم نداشته باشی قهرم طول میکشد، ولی اگر همان موقع بیایی یک حرف خوب بزنی، غصههایم را از روی گلهای رومیزی برمیدارم و پرت میکنم توی سبد سفید ظرفشویی.»
-«تو ردپای خودت را داری. به این تو که میرسی قصه سراپا زنانه میشود . زنان بسیاری را دیدهام که در کلماتشان زندگی نمیکنند . آنها در قصههایشان زن را هم خلق میکنند و تو میان این برهوت، خودت ماندهای. سلیقه خودت را میشناسی. تا حد امکان تصویرسازی میکنی. روی سقفی که زیر پایت نشسته است هویتی دلخواه پدید میآوری. از همان اول ما را با اندک خویش آشنا میکنی. این تو باید باشد. در کنارش بزرگ میشوی. عمق مییابی. یک تفاوت اساسی است میان زنی که در قصه تنهاست و تو. گزندگی حضور او همه جا احساس میشود. تکرار میکند. تکرار میشود و همین تکرار بنیامین را به وحشت میاندازد چون او در تکرار شبانههای این زن، تصویری معکوس نمییابد . برای همین به دامان تو چنگ میزند و میخواهد که کاری تازه انجام دهی.»
«مریم حسینیان» نویسنده خوشآتیۀ ایرانی است که در سال 1354 در مشهد چشم به جهان گشود. خانم حسینیان مدرک کارشناسی خود را در رشتۀ مهندسی خاکشناسی از دانشگاه فردوسی مشهد اخذ کرد اما به علت علاقه وافر خود به ادبیات، به سمت نویسندگی و فعالیت ادبی متمایل شد. «مریم حسینیان» در انجمن ادبیات داستانی خراسان و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، فعالیت داشته است. از جمله دیگر آثار مهم این نویسنده میتوان به رمانهای «ما اینجا داریم میمیریم» و «بانو گوزن» و مجموعه داستان «حتی هنوز هم دیر است» اشاره کرد.