نویسنده در این کتاب که اثری تحلیلی محسوب میشود به تأثیرات متقابل جریانهای سیاسی و نیروهای اجتماعی ایران در فاصله مشروطیت تا انقلاب 57 پرداخته و با توجه به جامعهشناسی سیاسی، تغییرات و تحولات سیاسی را واکاوی کرده است.
او در کتابش با تبیین ساختار اجتماعی-سیاسی ایران در دوره قاجار و واکاوی علل شکلگیری جنبش مشروطه سخن خود را آغاز کرده، و با بررسی دوره حکومت رضاشاه و اشغال ایران در شهریور 1320 توسط قوای متفقین تحلیل خود را از وقایع ارائه میکند. سپس با تأکید بر حوادث دوره نخستوزیری مصدق و سالهای پس از آن تا آستانهی انقلاب به چرایی انقلاب و علل وقوع آن و همچنین نیروهای مؤثر در آن میپردازد.
آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب و دربارهی اقدامات مصدق پس از 30 تیر مینویسد: «مصدق پیروزی خود را با سلسلهای از ضربات اساسی به شاه ادامه داد. او افزون بر حفظ مقام وزیر جنگ... 15 درصد از بودجه ارتش کاست، کمیته تحقیقی برای معاملات تسلیحاتی گذشته تشکیل داد، 135 افسر ارشد را بازنشسته کرد... تیمسار محمدتقی ریاحی را به سمت رئیس ستاد ارتش منصوب کرد... مصدق و ریاحی، افراد موردنظر خود را به ریاست شهربانی، ژاندارمری و گارد گمرک منصوب کرده و به آنان دستور دادند تا مستقیماً با وزارتخانه و ستاد ارتش –نه با شاه- ارتباط برقرار کنند... مصدق از بودجه دربار زد... دسترسی شاه به سفرای خارجی را محدود کرد؛ مادر و خواهر دوقلوی شاه را که هر دو با کمک مخالفان در حال دسیسه بودند مجبور به ترک کشور کرد؛ به جای علا، ابوالقاسم امینی را به سمت وزیر دربار منصوب کرد... و از همه جدیتر، املاک زیادی را که از رضاشاه به جا مانده و طی سالهای 1320 و 1328 از دولت گرفته شده بودند، به دولت بازگرداند... از همه مهمتر حسن امامی، رئیس سلطنتطلب مجلس را برکنار کرد و از مجلس اختیاراتی 6 ماهه برای اجرای اصلاحات مالی، اقتصادی، حقوقی، آموزشی و انتخاباتی گرفت.»
آبراهامیان که در این کتاب به طور مفصل به بررسی دورهی پهلوی پرداخته است، توسعه ناهمگون در زمان محمدرضاشاه را موجب شکلگیری انقلاب دانسته و با بررسی نقش اسلام و نقش موثر آیتالله خمینی در پیروزی انقلاب کتاب خود را به پایان میرساند. هدف آبراهامیان در این کتاب، تحلیل بنیان و پیکر اجتماعی سیاست در ایران است و او این مسئله را با بررسی تنشهای طبقاتی و قومی و معرفی تحولات اجتماعی و اقتصادی تحلیل میکند. او در واکاوی خود به نقش طبقات اجتماعی، روشنفکران و احزاب توجه ویژه داشته و با نگاهی مارکسیستی به وقایع و سیر تحولات میپردازد.
به اعتقاد نویسنده، در فاصله زمانیِ میان مشروطه و انقلاب، هرگز میان حکومت و ساختارهای جامعه پیوندی حاصل نشد و در حالی که طبقات اجتماعی ظهور و بروز داشتند اما نارسایی در امر سیاست موجب گسست میان جامعه و حکومت شد. نویسنده در این کتاب، دولتهای موجود در آن فاصله زمانی را برآیند جامعه ندانسته و این را عامل دور نگه داشتن نیروهای مدرن و نیروهای سنتی از حکومت پنداشته است. به نظر آبراهامیان توسعه ناهمگون بیش-ترین نقش را در گسترش اعتراضات در دوره پهلوی داشته، زیرا روش توسعه در آن دوره برای جامعه ایرانی جذاب نبوده است. در تحلیلی که او ارائه میکند، اقدامات نامتناسب فرهنگی و اجتماعی که به بروز تنشها و واکنش در بدنه جامعه منتهی میشود، همگی برآمده از توسعهای آمرانه بوده است. آبراهامیان انقلاب را عرصه تحولاتی میداند که در آن عوامل مختلف، در زمانهای مختلف و با میزان بالا یا پایینی از اهمیت شرکت دارند.
آبراهامیان انقلاب ایران را انقلابی قلمداد کرده که طبقات مختلف و معترض در آن شرکت جسته و شورشی چند طبقهای را شکل دادند و ریشهی سقوط شاه را در حوادث مرداد 1332 جستجو کرده و برخورد با مصدق را برخورد با اراده ملت شمرده که اعتبار حکومت پهلوی را از بین برده بوده است. نویسنده در این کتاب، کوشیده تا عوامل سقوط نظام پهلوی را بر پایهی جامعهشناسی سیاسی و سیر تحولات اجتماعی بررسی کند، و آنچه منجر به انقلاب شد را در تفسیری تاریخی و طبقاتی ارائه دهد.
برای مشاهده آثار دیگر در این حوزه میتوانید از دسته بندی کتاب تاریخی بازدید فرمایید.