انتشارات برج آثاری خواندنی از کشورهای شرق و نزدیک به ایران منتشر کرده که برای فرهنگ ایرانی آشنا بوده و ارتباط نزدیکی با مخاطب فارسیزبان نیز برقرار کرده است. پله پله تنهایی رمانی از ادبیات ترکیه است که زندگی زنی تنها و ساکت به نام مرجان را روایت میکند. پله پله تنهایی حکایت تکهپارچههای رنگینی است که به درخت آرزوها آویخته شده، مرجان به آنها چشم میدوزد و زندگی خویش را جستجو میکند.
در این کتاب درونمایهای از تنهایی زندگی یک زن را به قلم سرای شاهینر چنین میخوانیم: «مرجان خانم تنها و ساکت است. ولی در پس این انزوا دنیایی بهغایت انسانی نهفته است، دنیایی که گویی وجود ندارد، درست مثل خود مرجان؛ زنی که امید را در تکهپارچههای گرهخورده به درخت مقدس آرزوها، در سکههای بخت پرتابشده به چشمه، در چشمدوختن به گنبد مسجد و شمعدانهای روشن کلیسا جستوجو میکند. «مرجان پلههای یک آپارتمان را چندساعته تمیز میکند؟ فرض کنیم دوساعته. البته یک ساعت هم کافی است. دستش تند است. مگر مجتمع بزرگ دوساعته تمیز میشود! خب، کارش را سمبل میکند. آدم باید برای کارش ارزش قائل باشد، جانم. مگر نه؟ منبع درآمدت است. آپارتمان تمیز میکنی؟ پس باید جوری تمیز کنی که همهجا برق بزند. مرجان خانم بهازای هر واحد 12 لیره میگیرد. آپارتمان ما پنجواحدی است. میکند از قرار چقدر؟ شصت لیره. اگر روزی سه آپارتمان را تمیز کند چه؟ هر هفته چند روز است؟ هفت ضربدر سه، 21. حالا 21 را ضربدر شصت کن. ده تاش میشود ششصد... هزار و دویست... هزار و دویست و شصت.»
در جایی دیگر از این رمان نیز چنین میخوانیم: «مرجان همیشه به جای مطب دکتر به داروخانهای به اسم دوا میرود. بیمه نیست و اگر امروز برود بیمارستان و بگوید سلام علیکم، ماه بعد جواب میدهند علیکم السلام. اما داروخانهچی مثل بخش اورژانس بیمارستان است. یک سر میرود و میگوید فلان جایم درد میکند و این جور و آنجورم، طرف بیماریاش را تشخیص میدهد و دارو را میگذارد کف دستش. مرجان وارد داروخانه میشود. روی صندلی روبهروی صندوق، پیرزنی نشسته که ساعت به ساعت میآید فشار خونش را اندازه بگیرد. وقتی از آمدورفت خسته شد، فکر کرد بهتر است صبحها بیاید و تا شب همانجا بماند. اگر داروخانهچی نیمچه دکتر باشد، پس این پیرزن هم نیمچه داروخانهچی است. آن لحظه پیرزن داشت به مردی که آمده بود داروی معده درد بگیرد جوش شیرین توصیه میکرد. مرد قرص تالسید را گرفت و رفت.»
سرای شاهینر در 1984 در ترکیه به دنیا آمد. درونمایهی آثار این نویسنده عموما نگاه طبقاتی در جامعهی ترکیه را در بر میگیرد که ساختاری طنزآلود نیز داشته و محور آن را زندگی زنان تشکیل میدهد. آثار او همچنین به صورت اقتباسی در تئاتر مورد استفاده قرار گرفته و روی صحنه رفتهاند. نوشتههای سرای شاهینر به زبانهای بسیاری ترجمه شده است.