«چگونه فوکو بخوانیم» کتاب کمحجمی است که به اندیشه محوری میشل فوکو، اندیشمند فرانسوی، میپردازد. وی در حوزههای بسیاری نقشآفرین بود؛ اما همه اینها زیر پرچم اندیشه مرکزی او یعنی «تاریخهای اکنون» جمع میشوند. چگونه فوکو بخوانیم نوشته فیلسوفی به نام «یوهانا اوکسالا» است.
میشل فوکو (Michel Foucault)، فیلسوف و نظریهپرداز اهل فرانسه بود که از مهمترین متفکران در دهههای 1960 و 1970 محسوب میشد. او نقش بزرگی در حوزههای فلسفه، جامعهشناسی، روانشناسی و مطالعات فرهنگی داشت. فوکو به تحلیل و بررسی روابط قدرت، معرفت، جنسیت، دانش و اجتماع پرداخت و مفاهیم بسیاری را نیز گسترش داد.
او معتقد بود که نهادهای قدرت و نظامهای اجتماعی نهتنها افراد را کنترل میکنند، بلکه تأمل و دیدگاههای ما را هم تشکیل میدهند. فوکو همچنین به تحلیل تاریخینگری و قدرت دانش معتقد بود. او اهمیت زیادی به نقش زبان، ادبیات و تاریخ در شکلگیری تجربه انسانی میداد.
فوکو با مطالعه انواع مختلفی از متون تاریخی و فرهنگی، تحلیلهای عمیقی از روابط اجتماعی و دینامیکهای قدرت ارائه داد. او فیلسوف پستمدرنی بود که تأثیرگذاری بزرگی در زمینههای مختلف دانش و فرهنگ داشت. این کتاب به تفکرات این فیلسوف نامی میپردازد.
به صورت کلی، خوانندگان، این کتاب را کتابی مناسب برای خواندن فلسفه میدانند که این کار دشوار را راحت میکند. یکی از خوانندگان نوشت است: «فوکو به همان اندازه، اگر نگوییم بیشتر از دهههای 60 و 70، با مسائل دنیای کنونی مرتبط است. سوالاتی که او دربارهٔ سلامت روان، نهاد زندان، هویت جنسیتی و انتقاد از دولت بهعنوان نوعی مقاومت مطرح میکند، همه سوالات داغ روز ما هستند. اوکسالا (نویسندهٔ کتاب) کار بزرگی را انجام میدهد و فوکو را که گاهی اوقات غمگین است، برای همه در دسترس میکند.»
در همان صفحات آغازین کتاب میخوانیم: «با این حال، آنچه اندیشهی فوکو را برای بسیاری از مردم اصیل و جذاب کرده، دقیقاً همین شیوهی بدیعی است که او نقش فلسفه و رابطهی آن با سیاست را درک میکند. فوکو به جای این که روشنفکری جهانی باشد که برای دیگران سخن بگوید و از ارزشهای ظاهراً جهانشمول مانند عدالت و آزادی داوریهای اخلاقی و سیاسی جانبداری کند، خود را روشنفکری خاص میبیند. این بدان معنا بود که او فقط از موقعیت خاص خود در درون پرکتیسهای قدرت میتوانست صحبت کند و در مبارزات سیاسی شرکت کند. از سوی دیگر مطالعات فلسفی او نمیتوانست داوریهای سیاسی خاصی به دست دهد، بلکه تنها ابزارهایی مفهومی برای مردم فراهم میکرد تا در مبارزات خاص خود از آنها استفاده کنند. در حالی که برای فوکوی فعال سیاسی، مطالبهی بهبودی ملموس در شرایط زندان مهم بود (برای مثال، زندانیان باید بتوانند در سلولهای خود مطالعه کنند و زندانها باید گرمایش داشته باشند) فوکوی فیلسوف پرسشهای اساسیتری مطرح کند. چرا جامعهی ما افراد را با فرستادن آنها به زندان تنبیه میکند؟ آیا این تنها راهی است که میتوان بیربط با داوریها و مطالبات سیاسی نیستند، بلکه باید زیربنای آنها باشند.
تاثیر انتقادی فلسفهی فوکو از داوریهای صریح او ناشی نمیشود، بلکه ناشی از رویکردی است که برای تحلیل فرهنگ ما اتخاذ کرده است. هدف علم و بخش عمدهی فلسفه، رمزگشایی از آشفتگی رویدادها و تجاربی است که ضروریاند و میتوانند به مثابهی قانونی جهانشمول بیان شوند، اما اندیشهی فوکو دقیقاً در جهت مخالف حرکت میکند. او میکوشید در میان ضروریات چیزی را بیابد که با موشکافی فلسفی مشخص میشد که احتمالی، ناپایا و تصادفی هستند. از نظر فوکو، هدف فلسفه این است که شیوههای فکر کردن، زندگی و ارتباط ما با دیگران و با خودمان را به پرسش بکشد تا نشان دهد که آن چه که هست چگونه میتواند طور دیگری باشد.
درک فلسفه بدین نحو فضایی را برای آزادی میگشاید: امکانهای جدیدی از تفکر، ادراک و زندگی را پیش میگذارد. فلسفه با نشان دادن این که چگونه چیزهایی را که بدیهی و ضروری میپنداریم در نتیجهی شبکهای از پرکتیسهای تصادفیِ انسانی پدید آمدهاند، فقط آزمایشهای فکری و نظرورزیهای بیهوده را ممکن نمیسازد، بلکه تغییرات عینی را نیز ممکن میکند: تغییر شیوههای زندگی، روابط قدرت و هویتها.»
یوهانا اوکسالا فیلسوفی است که در زمینههای فلسفه سیاسی، فلسفه فمینیستی، فلسفه محیطی، فوکو و پدیدارشناسی فعالیت میکند.
او در حال حاضر استاد فلسفه آرتور جی اشمیت در گروه فلسفه در دانشگاه لویولا شیکاگو است. او قبل از آمدن به این دانشگاه در موسسهها و مدارس آموزشی بسیاری کار کرده است.
اوکسالا نویسنده شش کتاب و بیش از پنجاه مقاله را در مجلات مختلف داوری کرده است. آثار او به ده زبان ترجمه شدهاند. او عضو هیئت تحریریه چندین مجله دانشگاهی است، بیش از صد مقاله کنفرانسی ارائه کرده و در سطح بینالمللی سخنرانی کرده است. از کتابهای وی فقط همین کتابِ چگونه فوکو بخوانیم به فارسی ترجمه شده است. (آخر تابستان ۱۴۰۲)