احمدرضا احمدی درباره آتش بدون دود اینگونه میگوید: « او به ادبیات کودک ما، به رمان و ادبیات بزرگسال و همچنین به زبان فارسی خدمت کرد و به اعتقاد من، رمان ایرانی با رمان «آتش بدون دود» نادر ابراهیمی آغاز میشود.»
سیمین دانشور درباره نادر ابراهیمی و فعالیتهایش میگوید: «کار بزرگ او، معرفی و شناساندن ادبیات به کودکان بهوسیلهی قصههایی که نوشته بود است و این شناخت ادبیات برای کودکان بسیار ارزنده و قابلتوجه است.» دانشور با اشاره به ارزش آثاری که نادر ابراهیمی در ادبیات بزرگسال خلق کرده است، ادامه داد: «علاوهبر آثار او در زمینهی ادبیات کودک، کارهایش در ادبیات بزرگسال نیز بسیار ارزنده است که بسیاری از آنها را دوست دارم.»
کیومرث پوراحمد در بخشی از کتاب «کودکی نیمهتمام» که شرح زندگیاش است، با عنوان نام «آتش بدون دود» از آشنایی و آغاز همکاریاش در «آتش بدون دود» مینویسد.
پایان نامههای زیادی از دانشجویان درباره کتاب «آتش بدون دود» نوشته شده است که سبک داستان و روایت آن را تحلیل کردهاند.
-«کتاب از یک افسانه آغاز میشود و به قلب تاریخ واقعی ایران معاصر میرود. جایی که انسانها از برادرکشی به دیوکشی میرسند. عاشقانههای لطیف و دیوانهکننده کتاب، عشق را به سرتاسر کتاب هدیه میدهد. هنوز هم که هنوز است بعد از چندین ماه از خواندن این کتاب حس میکنم کمتر کتابی را میتوان شبیه آتش بدون دود دید»
شخصی با نام مستعار «ای ام وی» مینویسد: «یک مجموعهی عالی. ممکن است اولش فکر کنید که یک داستان عاشقانه معمولی است ولی واقعیتش این است که این مجموعه به طرز عجیبی احساسات و فکرتان را درگیر میکند. نویسنده از یک داستان عاشقانه به مفاهیم بلند انسانی میرسد و بیخود نیست که ۳۰ سال از عمرش را صرف نوشتن این مجموعه کرده است. از خواندن این کتاب لذت خواهید برد.»
محمد حسن اینچنین مینویسند: «این کتاب فقط ادبیات نیست، بلکه داستان زندگی است، داستان مردانگی و شجاعت، داستان مردمان فوقالعادهی ترکمن، و چنان صحنههایی پیش چشم میآورد که از شدت ذوق اشک در چشم حلقه میزند. آتش بدون دود گرمایی دارد که لطافتش مدتها ماندگار است. داستانپردازی عالی، شخصیتپردازی استوار، روح حکیمانه نویسنده جاری در لحظهها ، سیاست، مبارزه، آرمان، عشق، جنگ، جهل، تاریکی، آشتی، حکمت، روشنایی، غرور، غرور، غرور مردمان خوب صحرا... و داستانی بینظیر. از دست ندهید.»
جملات شاعرانه و زیبایی در کتاب میخوانیم: «از عشق سخن باید گفت ، همیشه از عشق سخن باید گفت . عشق در لحظه پدید میآید، دوست داشتن در امتداد زمان. این اساسیترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. عشق، معیارها را در هم میریزد ؛ دوست داشتن بر پایهی معیارها بنا میشود. عشق ناگهان و ناخواسته شعله میکشد، دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه میگیرد.»
«وقتی برای به دست آوردن چیزی، باید آنرا تکدی کنی، همین مساله نشان میدهد که آنچیز، بسیار بیارزش و بیمصرف است. هرچیزی که ارزش و اعتبار دارد، خودش را از معرکهی بده و بستانهای کثیف دور نگه میدارد.»
در بخش درخت مقدس میخوانیم: «در اینچه برون درخت بزرگی بود که سالیان سال زائران را از سراسر صحرا به اینچه برون میکشاند. روزگار میگذشت که ناگهان درد و بیماری و مرض اینچهبرون را فرا گرفت. بچهها به دوسالگی نرسیده میمردند. مردم به سراغ کدخدایشان رفتند اما از دستان آقاویلر کاری برای نجات جان مردم برنمیآمد. اوضاع وخیم و وخیم تر میشد و تنها جایی که مردم برای دعا و چاره سازی پیدا میکردند درخت مقدس بود. دخیل میبستند و دعا میکردند. مرض اما بود که بود؛ و ناگهان آق اویلر روزی تصمیم بزرگی گرفت. آلنی را گفت از صحرا صدا زدند. وقتی که آمد رو به او کرد و گفت: «همین حالا، وسایلت را جمع میکنی و به شهر میروی و تا یک طبیب خوب و حاذق نشدهای بازنمیگردی. میخواهم روزی آمدت را ببینم که یک گاری پر از دارو با خود آورده باشی و مردم ده را شفا دهی.»»
نادر ابراهیمی 14 فروردین سال 1315 در تهران چشم به جهان گشود. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود. دیپلم ادبی خود را از دبیرستان دارالفنون گرفت. ابتدا 2 سال در دانشگاه رشته حقوق خواند، اما انصراف داد و لیسانس خود را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی گرفت.
نادر ابراهیمی در زمینههای مختلف مثل سینما، عکاسی، ترجمه و شعر فعالیت داشت. در 2 کتاب «ابوالمشاغل» و «ابن مشغله» به شرح فعالیتهای خود پرداخته است. فیلم و سریالی به نام سفرهای دور و دراز کامی و هامی در وطن در سال 1356 توسط نادر ابراهیمی برای کودکان و نوجوانان ساخته شد. از کتابهای دیگر او میتوان به «یک عاشقانه آرام»، «چهل نامه کوتاه به همسرم» و «بار دیگر شهری که دوست داستم» اشاره کرد. این نویسنده سرشناس و پرکار، سرانجام در 16 خرداد سال 1387 بعد از چند سال زندگی با سرطان از دنیا رفت.