«گزارش محرمانه» اثری جذاب و پویا و دومین کتاب از سهگانهی بینظیر «کودک ۴۴» نوشته تام راب اسمیت، نویسندهی برندهی جایزهی «خنجر فولادی یان فلمینگ» است که نخستینبار در سال ۲۰۰۹ منتشر شده است. این کتاب در همان ابتدای انتشار استقبال بسیاری از مخاطبان را به همراه داشته و به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. رمانی نفسگیر با محتوایی غنی و ماجراهایی پیچیده که از جمله کتابهای پرفروش نیویورک تایمز است. انتشارات «مروارید» «گزارش محرمانه» را با ترجمهی تحسینبرانگیز نادر قبلهای در سال ۱۳۹۰ منتشر کرده است.
«گزارش محرمانه» اثری جذاب و پویا و دومین کتاب از سهگانهی بینظیر «کودک ۴۴» نوشته تام راب اسمیت، نویسندهی برندهی جایزهی «خنجر فولادی یان فلمینگ» است که نخستینبار در سال ۲۰۰۹ منتشر شده است. این کتاب در همان ابتدای انتشار استقبال بسیاری از مخاطبان را به همراه داشته و به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. رمانی نفسگیر با محتوایی غنی و ماجراهایی پیچیده که از جمله کتابهای پرفروش نیویورک تایمز است. انتشارات «مروارید» «گزارش محرمانه» را با ترجمهی تحسینبرانگیز نادر قبلهای در سال ۱۳۹۰ منتشر کرده است. داستانی پلیسی ـ جنایی، به قلم نویسندهی جوان، خلاق و توانمند که با حوادث بسیار و مستنداتی تاریخی در فضای کمونیستی کشور جواهیر شوروی روایت شده و به زندگی مأمور امنیتی، لئو دمیدوف و همسرش پس از مرگ استالین میپردازد. داستانی سریع و روان که به¬خوبی وقایع تاریخ آن برهه را به تصویر کشیده و با خلق فضاهای تاریک، هولناک و پرتعلیق، ویژگیهای حکومتهای توتالیتر را نمایان میکند.
با ارائهی گزارشی محرمانه و انتقادی از نیکیتا خروشچف، ماجراهای اصلی داستان آغاز میشود. لئو دمیدوف قهرمانی وظیفهشناس است که به دنبال نجات دختر خواندهاش به شرح ماجراها و اتفاقات تکاندهندهی اردوگاههای کار اجباری، باندهای تبهکاری و شورشهای مردمی میپردازد.
نظر خوانندگان سراسر دنیا، دربارهی کتاب «گزارش محرمانه» چیست؟
سهگانه «کودک ۴۴» شاهکاری بینظیر و اثری تأملبرانگیز است که استقبال و توجه بسیاری از خوانندگان را در سراسر جهان به همراه داشته است. صمد هادی، «گزارش محرمانه» را رمانی جذاب و خواندنی با روایتی پرکشش دانسته که بهزیبایی عشق را در بستر حوادث خونین به تصویر کشیده است. منتقدان سایت آمازون نیز این کتاب را اثری مبتکرانه، از نویسندهای جوان، با استعدادی رشکبرانگیز معرفی کردهاند.
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
توصیف بخشی کوتاه و تکاندهنده از داستان را خواهیم خواند: «شیشهی رنگی منفجر شد و تمام پنجرهها همزمان خرد شدند. هوا از خردههای رنگی پر شد. دیوار پشتی از تودهای جامد به ابر غبارآلودی تبدیل شد. تکههای پارهسنگ به هوا رفت و با صدای بلندی به زمین خورد، روی علفها خزید و به سمت جمعیت سُر خورد. نردهی سست که محافظی نداشت، با طنین صدای تیزی به کناری افتاد و به سمت افرادی که چپ و راست لازار بودند افتاد. کودکان، که سنگهای زوزهکشان و تکههای شیشه به سمتشان میآمد، روی شانهی پدرهایشان جلوی صورتشان را میگرفتند. مثل اینکه وجودشان درهم یکی شده بود. گروهی عظیم، جمعیت با هماهنگی دور میشدند، صلیبکشان خم میشدند و پشت یکدیگر پنهان میشدند. از اینکه خردههای بیشتری به سمتشان بیاید وحشتزده شده بودند. هیچکس انتظار اتفاقی را که افتاده بود نداشت؛ حتی بسیاری نمیتوانستند مسیر صحیح را انتخاب کنند. دوربینهای فیلمبرداری هنوز نصب نشده بودند. کارگران در محیط انفجار حضور داشتند. موج انفجار از آنچه رخ داده بود کمتر تخمین زده شده بود و به اشتباه دربارهاش فکر کرده بودند.
لازار ایستاد. گوشش سوت میکشید. خیره به گرد و غبار نگاه کرد و منتظر شد به زمین بنشیند. وقتی ابر غبار کمتر شد، سوراخی در دیوار به اندازهی دو برابر ارتفاع و همعرض انسانی آشکار شد. گویی غولی از روی تصادف نوک پایش را به دیوار کلیسا زده و بعد برای پوزش آن را پس کشیده و بقیهی ساختمان را همراه خودش یدک کشیده بود. لازار سرش را بلند کرد و به گنبدهای طلایی نگاه کرد. هر کسی دور و برش بود، مثل او، بالا را نگاه میکرد. پرسشی در ذهن همه ایجاد شده بود: آیا برجها سقوط میکنند؟»
درباره نویسنده
تام راب اسمیت نویسندهی انگلیسی برندهی جایزهی «خنجر فولادی یان فلمینگ» است. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به «مزرعه»، «مأمور 6» و «کودک 44» اشاره کرد.