ایشتوان اُرکنی، نویسندهی مجار، رمان «تُتها» را که معروفترین اثر او بشمار میآید در سال ۱۹۶۶ دربارهی جنگی نوشت که زخمهای بهجا مانده از مصیبتهایش همچنان بر تن او و هموطنانش تازه بود؛ او تجربهی آن روزهای خود در جریان جنگ جهانی دوم را به «زمستانی سخت و کابوسوار که برای همیشه آسایش و آرامشش را رُبود»، توصیف کرده است. در ۱۹۶۹ فیلمی براساس «تُتها» با همین نام، در ژانر کمدی-درام ساخته شد و پس از آن نیز، اقتباس نمایشی این اثر چندینبار در سالنهای تئاتر جهان به روی صحنه رفت.
«تُتها» روایتی است نقادانه علیه پوچیِ کوتهفکری و حقارتِ اسارت و بندگی، که از خلال ماجراهایی که برای اعضایِ خانوادهی تُت در جریان سومین تابستان جنگ جهانی دوم اتفاق می افتد، بازگو میشود. ژولا، پسر خانواده در جبهه به سر میبرد و سرگرد ناخوشاحوال گُردان خود را محض خوشخدمتی نزد خانوادهاش در روستای زادگاهش میفرستد تا بلکه به قول خودش آبوهوای روستا و عطر کاجها حال او را بهتر کند.
وقتی مهمان از راه میرسد، پسر خانواده در جبههی جنگ جان خود را از دست میدهد، اما اعضای خانواده بیخبر از اتفاقی که برای او افتاده تمام تلاش خود را میکنند که سرگرد اوقات خوبی را بگذارند، او که دمدمیمزاج و متوهم و آسیبدیده از شبهای جبهه است، این پذیرایی را برای تُتها تبدیل به عذابی بیپایان میکند و لایوش، پدر خانواده، بیش از همه مورد حملهی این سختیها و بهانهجوییها قرار میگیرد. تقاضاهای بیمورد سرگرد تبدیل به سوهان روح تُتها می شوند تا جاییکه عرصه به آنها تنگ و تنگتر میشود. اما آنها تا کجا میتوانند تن به این شرایط بدهند؟
اُرکنی نهتنها به عواقب جنگ اشاره میکند، بلکه با لحن شوخ و گزندهی خود شکلی از بردگی که همان اطاعت بیچون و چرا از قدرت بالاتر است را نشان میدهد و آن را به سخره میگیرد.
«تُتها» تنها در مورد مردمان جنگزده و مختص به یک دوران نیست بلکه نشان میدهد ویرانی هزاران معنا و صورت دارد که در طول دههها به شکلهای متنوع و با ابزار مختلفی پدیدار میشود.
همانطور که اشاره شد، «تُتها» از مطرحترین آثار اُرکنی بشمار میآید که نه نتها مورد توجه خوانندگان در زمان انتشار خود قرار گرفت، بلکه همچنان اثری محبوب است که به چندین زبان ترجمه شده و علاقهمندان بسیاری در سراسر جهان دارد.
خوانندگان وبسایت goodreads در مورد این رمان نوشتهاند: «اثری عالی، طنزنوشتهای پوچگرا از نگاه یک منتقد تمامعیار. داستانی زیرکانه، خندهدار و انسانی.» و در ادامه آن را اثری با «طنزی لجامگسیخته و پایانی بسیار تکاندهنده.» توصیف کردهاند.
کاربران وبسایت amazon به این داستان، امتیاز ۴.۷ از ۵ را دادهاند و آن را «نمونهای کمنظیر از ادبیات پوچگرا» معرفی کردهاند.
تکنیک روایت در «تُتها»، بیانی ابسُرد و کمنظیر با شوخطبعیهای زیرکانه است. اُرکنی نقد خود را به زمانهاش نهفته و زیرکانه با ما در میان میگذارد؛ در بخشی از داستان سیپریانی، روانپزشک روستا، در مورد بیماریِ جدید بشر میگوید، اختلالی که در واقع همان ندانستن ذات و مرتبهی انسانیست: «(سیپریانی) به (لایوش) تُت اطمینان داد که پزشکان همهروزه به عیب و علتهایی از ایندست برمیخورند. هر دورهای بیماریِ مخصوص خودش را دارد؛ این روزها این یک پدیدهی عمومی است که هیچکس اندازهی واقعی خودش را نمیشناسد. اکثریت میخواهند یک سروگردن کوتاهتر از آنچه هستند به نظر بیایند. آدمهای کوتولهی بتهمُردهای هم پیدا میشوند که خودشان را غول میپندارند. علم پزشکی کاری از دستش برنمیآید. اندازهی معینی در اینباره نیست. همهچیز بسته به آن است که هرکس چه تصوری از خودش دارد.»
ایشتوان اُرکِنی نویسندهی مجار-یهود، در پنجم آوریل ۱۹۱۲ در بوداپست متولد شد. خانوادهی اُرکنی، از اهالی متمول و متنفذ مجارستان بودند؛ پدرش داروسازی بنام و مشاور نخستوزیر بود. ایشتوان نیز مسیر پدر را ادامه داد و پس از پایان تحصیلات دبیرستان در ۱۹۳۰ در دانشگاه صنعت و اقتصاد بوداپست به تحصیل در رشتهی شیمی مشغول شد و در نهایت مدرک دکترای داروسازی خود را دریافت کرد.
میل به نویسندگی اما قویتر از میراثداری حرفهی پدری بود. اُرکنی که پس از دوران دبیرستان نوشتن را آغاز کرده بود، در دوران تحصیل در دانشگاه تعدادی از آثارش در نشریات مختلفی چاپ شدند که از میان آنها میتوان به مجلهی «Szép Szó/خوشواژه» در سال ۱۹۳۷ اشاره کرد؛ اُرکنی به واسطهی همکاری با این مجله موفق شد به شهرهایی چون لندن و پاریس سفر کند و مشاغل متنوعی را در آن دوران همراه با تحصیل تجربه کند. پس از اتمام تحصیلات، در ۱۹۴۱، اولین رمانش «رقصِ دریا» را منتشر کرد که خیلی زود نظر خوانندگان را به خود جلب کرد و نوید ظهور نویسندهای توانا را به اهالی ادبیات داد.
با آغاز جنگ جهانی دوم، اُرکنی نیز مانند هر سرباز وطندوستی خود را موظف به حضور در میدان جنگ دید، اما بلافاصله پس از حضور در سربازخانه به علت تبار یهودی خود، به اردوگاههای کار اجباری روسیه فرستاده شد که نهایتاً با شکست مجارستان و متحمل شدن رنجهای بیشمار اسارت در ۱۹۴۶ به زادگاهش بازگشت. پس از آزادی، مدتی را به فعالیتهای کمونیستی گذراند و پس از آن به حرفهی پدری، داروگری در داروخانه، مشغول شد و نهایتاً در ۱۹۶۰ به عرصهی ادبیات بازگشت.
به واسطهی زندگی پرماجرایش، اُرکنی دریایی از خاطرات و تجارب را با خود به همراه داشت که همواره از آنان بهعنوان منبع الهامی برای خلق آثارش استفاده میکرد؛ آثار او با فضای گروتسکوار خود پوچی و تضادهای دورانی که در آن میزیست را با شوخطبعیِ گزندهی خود به نمایش میگذاشتند.
اُرکنی در تابستان ۱۹۷۹، در بوداپست به علت نارسایی قلبی درگذشت. در سال ۲۰۰۴، تالار نمایش ماداخ در بوداپست، به احترام او به تئاتر اُرکنی تغییر نام داد.