کتاب «چیز غریبی در سرم» نوشتهی اورهان پاموک را صابر حسینی به فارسی برگردانده و انتشارات مروارید آن را منتشر کرده است. اورهان پاموک در کتاب «چیز غریبی در سرم» به حاشیهنشینان استانبول در دههی پنجاه پرداخته است. این کتاب برای کسانی که به آثار پاموک و ادبیات ترکیه علاقه دارند مناسب است.
کتاب «چیز غریبی در سرم» نوشتهی اورهان پاموک را صابر حسینی به فارسی برگردانده و انتشارات مروارید آن را منتشر کرده است. اورهان پاموک در کتاب «چیز غریبی در سرم» به حاشیهنشینان استانبول در دههی پنجاه پرداخته است. این کتاب برای کسانی که به آثار پاموک و ادبیات ترکیه علاقه دارند مناسب است.
پاموک در این کتاب با خلق شخصیتی محوری که مولود نام دارد و در استانبول دستفروش است و شاهد تحولات است به رخدادهای مهم ترکیه مانند کودتاها، جدالهای داخلی، دیگرستیزی و... پرداخته است.
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
«مولود، در دهها هزارباری که به خانهای در استانبول پا گذاشته و در آشپزخانهای ماست یا بزا میفروخت، از زنان خانهدار، خالهها، عمهها، کودکان، پدربزرگها، مادربزرگها، بازنشستهها، پیشخدمتها، فرزندخواندهها، یتیمها،... میشنید که به پدرش میگفتند «خوش اومدی آق مصطفا، نیمکیلو ماست تو این کاسه بریز برا ما، دستت درد نکنه.» «به به! آقا مصطفا، خیلی وقته چشم به راه شما موندیم، امسال خیلی تو ده بودین، نه؟» «ماست فروش! ماستت که ترش نیست، نه؟ ترازوت درست کار میکنه دیگه، آره؟» «این جوون خوشتیپ دیگه کیه آقا مصطفا؟ نگو که پسرته! ماشاالله، ماشاالله.» «ای بابا! خیلی میبخشی عمو، اشتباه شده، بچهها از بقالی سر محل خریده بودن، نگاه! اون هم کاسه به این بزرگی.» «کسی تو خونه نیست، پولش رو بنویس به حسابمون.» «آقا مصطفا بچههای ما دوست ندارن، از سرشیرش اصلاً نذار واسه ما.» «آقا مصطفا میخوای این دختر خوشگلو بدم به پسر خوش تیپت فامیل شیم؟!» «ماست فروش، کجا موندی پس؟ همهش دو طبقهست ها!» «ماست فروش، تو این بشقابه هم میشه یا یه کاسه بیارم برات؟» «گرون شده؟» «مدیر ساختمون گفته که دست فروشا حق ندارن از آسانسور استفاده کنن، میفهمی؟» «آقا مصطفا شما خودتون این همه ماست رو از کجا میگیرین؟» «آقا مصطفا داری میری در خونه رو محکم ببند، این سرایدار ما باز معلوم نیست کدوم گوری رفته.» «ببین آقا مصطفا، این درست نیست، درست نیست این بچه رو تو این سن و سال کوچه به کوچه دنبال خودت بکشونی، این الان باید مدرسه باشه، درس بخونه، به خدا اگه نفرستیش مدرسه دیگه ازت ماست نمیخرم.» «ماست فروش، هر دو روز یه بار نیمکیلو ماست با این جوون بفرست بالا برا عیال ما، حله؟»
درباره نویسنده
اورهان پاموک در سال 1952 در خانوادهای مرفه در استانبول متولد شد. او آموزش متوسطه را در کالج آمریکایی استانبول طی کرد و سپس با اصرار خانواده به تحصیل در رشتهی معماری مشغول شد اما پس از چندی آن رشته را رها کرد و در دانشگاه استانبول و در رشتهی روزنامهنگاری به تحصیل پرداخت و در همان رشته فارغالتحصیل شد. با این وجود او در زندگی به کار روزنامهنگاری نپرداخت و به نویسندگی روی آورد. پاموک در سال 2006 نوبل ادبیات را دریافت کرد.