کتاب «دوباره فکر کن» با عنوان لاتین «Think Again» به قلم آدام گرانت نوشته شده است. «دوباره فکر کن» کتابی است در مورد مزایای تردید و اینکه چگونه میتوانیم در پذیرفتن ناشناختهها و همچنین اشتباهاتمان بهتر عمل کنیم.
شواهد تاریخی نشان داده است که اکثر نوابغ خلاق به یک اصل و هویت وابسته نیستند، بلکه دائما مایلند که در مورد موضعگیریهای خود تجدید نظر کنند. رهبرانی که اعتراف میکنند چیزی نمیدانند و به دنبال بازخورد انتقادی هستند، تیمهای سازنده و ابتکاری بیشتری را رهبری میکنند.
نویسنده در کتاب «دوباره فکر کن» نشان میدهد که چگونه میتوان دوباره فکرکردن و بازنگری را در زندگی عملی کرد. بخش اول کتاب بررسی میکند که چرا ما برای تفکر مجدد تلاش میکنیم و چگونه میتوانیم این کار را به صورت جداگانه یاد بگیریم. در بخش دوم در مورد چگونگی کمک به دیگران برای تفکر مجدد از طریق یادگیری «سواد استدلالی» بحث میکند و در بخش پایانی به چگونگی کوتاهی کردن مدارس، مشاغل و دولتها در ایجاد فرهنگهایی میپردازد که بازاندیشی را آموزش دهند.
در نهایت، یادگیریِ دوباره فکر کردن، ممکن است مهارت سِریای باشد که به شما کمک میکند در دنیایی که سریعتر از همیشه تغییر میکند، پیشرفت کنید.
بامداد در مورد تجربهی مطالعهی این کتاب میگوید:
«این کتاب، کتابی است در مورد بازنگری افکار، تفکر نقادانه و کاربرد آن در روابط، انتخاب شغل و زندگی. محتوای ساده و روان و بسیار مفیدی داشت. همچنین به صورت کاملا کاربردی، به ارائهی راهکار میپردازد. به نظر بنده، دنبال کردن اسامی افراد نام برده شده در کتاب و اصطلاحات خاص آن میتواند خیلی مفید باشد و تجربهی خواندن این کتاب را پربارتر کند.»
هلن، یکی از خوانندگان کتاب در مورد آن میگوید:
«اگر نظر شما این هست که مرغتان یک پا دارد و به-سختی نظرات دیگران را تحمل میکنید یا فقط در فکر قانع کردن دیگران هستید، این کتاب مخصوص شماست. آدام گرانت در این کتاب فوقالعاده عالی، جنبههای جدید و متفاوتی از تواضع را آشکار میکند و نشان میدهد برخلاف ذهنیت اکثر افراد، چیزی که باعث تعامل درست و تاثیرگذاری صحیح در روابط میشود، تواضع و فروتنی همراه با داشتن حس کنجکاوی و دانشمندی هست. دانشمند و کنجکاو کسی است پیوسته در پی یافتن نکات جدید است.»
پاراگرافی از کتاب که به توصیف شخصیت مایک لازاریدیس میپردازد را در زیر میخوانیم:
«احتمالا شما مایک لازاریدیس را نمیشناسید، ولی او تاثیر بسزایی در زندگی شما داشته است. از همان دوران کودکی مشخص بود که مایک، همانند یک جادوگر الکترونیکی است. زمانی که چهارساله بود با لگو و کشهای پلاستیکی برای خودش گرامافون درست میکرد. در دبیرستان، وقتی تلویزیون معلمها خراب میشد، آنها از مایک میخواستند که تعمیرش کند. او در اوقات فراغتش یک کامپیوتر ساخت و با طراحی زنگهایی پیشرفته برای تیمهای مسابقهی سنجش اطلاعات عمومی دبیرستانش، توانست هزینهی سال اول دانشگاهش را جمع کند. درست چند ماه قبل از اینکه مدرک مهندسی برق خود را بگیرد، مایک کاری کرد که بسیاری از کارآفرینان موفق آن دوران انجام میدادند: از دانشگاه انصراف داد. دیگر زمان آن رسیده بود که مایک، پسر دو مهاجر، تاثیر خود را بر جهان بگذارد و نامش را بر سر زبانها بیندازد.»
پاراگرافی دیگر از کتاب که در مورد مایک و اولین موفقیت او را در ادامه میخوانیم:
«اولین موفقیت مایک، زمانی حاصل شد که دستگاهی برای خواندن بارکد روی فیلمها، اختراع و به نام خودش ثبت کرد. این دستگاه به قدری کارآمد بود که مایک بهواسطهی آن، یک جایزهی امی و یک اسکار در شاخهی دستاوردهای فنی را از آن خود کرد. اما این موفقیت در مقایسه با اختراع بزرگ بعدی مایک، پیش پا افتاده بود. اختراعی که باعث شد شرکت مایک، سریعترین رشد را بین شرکتهای دنیا داشته باشد. دستگاه اصلی شرکت مایک خیلی زود طرفداران سرسخت خودش را پیدا کرد و از بیل گیتس گرفته تا کریستینا آگیلرا، خیلیها مشتری ثابت او شدند. اپرا وینفری با هیجان میگفت: این دستگاه، به معنی واقعی کلمه زندگی من رو تغییر داده. دیگه عمرا بتونم بدون این زندگی کنم.»
پارارگرافی از کتاب که به دانشمند بودن و لازمهی دوباره فکرکردن در این شغل اشاره میکند را میخوانیم:
«اگر دانشمند باشید، بازاندیشی، پایه و اساس حرفهی شما میشود. به شما پول میدهند که دائما متوجه محدود بودن اطلاعاتتان باشید. از شما انتظار میرود که دربارهی چیزهایی که میدانید تردید کنید، دربارهی چیزهایی که نمیدانید کنجکاو شوید و دیدگاههایتان را براساس دادههای جدید بهروزرسانی کنید. طی قرن گذشته، استفاده از این اصول علمی به پیشرفتهای چشمگیری منجر شده است. دانشمندان زیستشناس پنیسیلین را کشف کردند، دانشمندان موشکی ما را به ماه فرستادند و دانشمندان علوم کامپیوتر، اینترنت را ساختند. اما دانشمند بودن صرفا یک شغل نیست، بلکه یک چهارچوب ذهنی است. نوعی رویکرد فکری که با حالت موعظه کردن، دادستانی کردن و سیاسی عمل کردن متفاوت است. ما زمانی وارد حالت دانشمند میشویم که در جستوجوی حقیقت هستیم: برای سنجش فرضیهها و پی بردن به حقایق، آزمایش انجام میدهیم.»
آدام گرانت در 13 آگوست 1981 در آمریکا چشم به جهان گشود. او روانشناس و نویسنده است و در حال حاضر نیز در مدرسه وارتون دانشگاه پنسیلوانیا به تدریس میپردازد. آدام گرانت متخصص روانشناسی سازمانی است. او صدها مقاله تحقیقی، مقاله مجله، مقاله روزنامه و پست وبلاگ نوشته است.
از دیگر کتابهای این نویسنده میتوان به «گزینه دوم»، «نوآوران» و «بده، بستان» اشاره کردک که به فارسی ترجمه و چاپ شدهاند.
آدام گرانت در بخش مقدمۀ کتاب دوباره فکر کن، اهداف این کتاب را اینچنین توصیف کرده است:
«این کتاب، فراخوانی برای رها کردن دانش و عقاید منسوخ، و نیز تثبیت خودانگارهمان نه بر اساس ثبات رای بلکه با اتکا بر انعطافپذیری است. اعتقاد دارم که در صورت تسلط بر هنر بازنگری و تجدیدنظر، شرایط بهتری برای موفقیتهای کاری خواهید داشت و زندگیتان راضیکنندهتر خواهد شد. تجدیدنظر میتواند کمکحال شما در زمینۀ خلق راهکارهای جدید برای مسائل کهنه و اصلاح راهکارهای قدیمی برای مسائل جدید باشد.»
متاسفانه از این کتاب اقتباسی صورت نگرفته است.
نظرات برخی از افراد و نشریات مشهور را راجع به کتاب دوباره فکر کن را با هم بخوانیم:
اگر اولین باری است که از بوکلند خرید میکنید، میتوانید کتاب دوباره فکر کن را با 25 درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوه خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
اگر به کتابهای روانشناسی علاقهمندید، به صفحه خرید کتب روانشناسی هم سری بزنید.
اگر به کتابهای انگیزشی علاقهمندید، به صفحه خرید کتب انگیزشی هم سری بزنید.