نقشههایی برای گم شدن با عنوان انگلیسی «A Field Guide to Getting Lost» نام کتابی جذاب به قلم ربکا سولنیت است که اولین بار در سال 2005 منتشر شد. نیما اشرفی نقشههایی برای گم شدن را به فارسی ترجمه کرده و نشر اطراف آن را در حدود 216 صفحه به چاپ رسانده است. این کتاب مجموعهای از تجربیاتی است که نویسنده آنها را به صورت جستار منتشر کرده است.
سولنیت جستار را ادبیات بیقرار میخواند و این شیوهی نگارش را اینگونه توصیف میکند: «جستار فرمی سیال است برای گفتن از رخدادهایی که بر من نویسنده گذشته و ردپایشان نه در زندگی او که بر هویتش به جا مانده؛ رخدادهایی که راوی میکوشد به مددشان تکهای شخصی و خاص را در جورچین مفاهیم کیهانی، جهانی و عام جا دهد.»
نویسنده در کتاب خود راههای مختلفی را که انسان میتواند، از لحاظ جسمانی و روانی از هیاهو فاصله بگیرد و بهطور موقت در تنهایی گم شود، بیان میکند. او به بررسی قدرت سرگردانی، حیرانی، گمگشتگی خودخواسته و ارزش بیحد و حصر ناشناختهها میپردازد. با کتاب نقشههایی برای گم شدن میآموزیم گاهی برای اینکه خودمان باشیم، نیاز است ابتدا گم شویم. او در این اثر روایتهای جذابی از گم شدن و بازیافتن ارائه میدهد.
سوزانا هیسلاپ درباره این کتاب گفته است: «اگر در برزخ خانهنشینی ایام همهگیری کرونا گرفتار شدهاید و نمیدانید چطور این شرایط جدید را بپذیرید، کتاب ربکا سولنیت را بخوانید. سولنیت در کتاب نقشه هایی برای گم شدن چندین نقشهی فلسفی، خودزندگینگاری و تجربی برای مسیریابی در ناشناختهها ترسیم میکند. او در این کتاب که رادیکال و در عین حال دلگرمکننده است بدون آنکه در دام کلیشه بیفتد، نشان میدهد که چطور بهترین چیز برای پیدا کردن در مسیری که انتخاب شما نبوده، اغلب یافتن خودتان است.»
«این کتاب قصیدهای است برای از دست دادن خود و یافتن آنچه که ورای چیزهای آشناست. برای نویسنده گم شدن صرفاً فیزیکی نیست؛ بلکه در آغوش کشیدن و کاوش یک حالت روحی است. دروازهای است که دربارهی خود و دیگران بیشتر بیاموزید.»
دالاس مورنینگ نیوز دربارهی این اثر چنین نوشته است. یکی از خوانندگان ایرانی کتاب نظر خود را اینطور منعکس کرده است: «مثل وقتی که بلندبلند فکر میکنیم و با حرف زدن در جستوجوی پاسخی برای چراییِ اوضاعی یا احوالی هستیم، اگر اهل نوشتن باشیم به جای حرف زدن مینویسیم و پیش میرویم تا پاسخی خودش را نشان بدهد؛ که به این کار، جستارنویسی میگویند. ربکا سولنیت تعدادی نقشه و راه حل برای یک جا نماندن دارد. نه فقط یک جا بلکه یک زمان. باید جابهجا شد و رد احوال خوب را در زمانها و مکانهایی دیگر جست. باید گم شد.»
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «اولین بار با جام الیاس مست شدم. حدود هشت ساله بودم. عید فطیر بود، همان وقتی که خروج بنی اسرائیل از مصر را جشن میگیرند و الیاس نبی را به خانه هایشان دعوت میکنند. نشسته بودم پشت میز بزرگترها، چون وقتی پدر و مادرم و آن زوج دیگر دور هم جمع شدند، در مجموع پنج پسربچه توی خانه بود و بزرگترها ترجیح داده بودند پیش آنها باشم و نسل خودشان من را نادیده بگیرد تا همنسلهای خودم. رومیزی قرمز و نارنجی رنگ بود و رویش پر از جام و بشقاب و سینی و کارد و چنگال نقره و شمع. من جام پایهداری که برای الیاس نبی گذاشته بودند را با جام آب انگور خودم که کنارش بود اشتباه گرفتم وهمهاش را سرکشیدم. وقتی بالاخره مادرم فهمید که سرخوش شدهام، اول تلوتلویی خوردم و نیشم باز شد. اما وقتی دیدم قیافهاش توی هم رفته، ادای آدمهای هشیار را درآوردم».
نویسنده در بخشی از کتاب به نقل از ادگار آلنپو بیان میکند که تجربه همواره به ما آموخته که در دریافت فلسفی بیش از همه باید روی امور دور از انتظار حساب کنیم. اما چطور میشود روی امور نامنتظره حساب کرد؟ انگار این همان هنر تشخیص نقش و جایگاه امور نامنتظره است. هنر حفظ تعادل خودتان میان امور غیرمترقبه، هنر همداستانی با شانس و اقبال، هنر تصدیق وجود اسراری بنیادین در جهان و در نتیجه پذیرش وجود حد و مرزی برای محاسبه و برنامهریزی و کنترل و مهار. شاید حساب کردن روی امور نامنتظره دقیقا همان عمل متناقضی باشد که زندگی بیش از هر چیز از ما میطلبد».
در بخش دیگری از نقشههایی برای گم شدن آمده است: «تمرین آگاهی میگوید خیلی پابند گمانت نباش، بیشازحد مطمئن نباش و در این نوع سادهترِ بودن، شبیه مرد لاکپشتی بودن ایرادی ندارد. گاهی بد نیست ندانیم قرار است چه کنیم، بد نیست گاهی به مانعی بربخوریم. بد نیست متوجه شویم که زندگی رازآلود است، کمی عدم قطعیت و بلاتکلیفی در خود دارد، بد نیست بدانیم که ما احتیاج به کمک داریم، بدانیم کمک خواستن از دیگران کاری کاملاً سخاوتمندانه است، چون به دیگران اجازه میدهد کمکمان کنند و به ما اجازه میدهد کمک بگیریم. گاهی ما طلب کمک میکنیم، گاهی پیشنهاد کمک میدهیم و اینطور است که این جهانِ نامراد جای بسیار متفاوتی میشود. این جهانیست که در آن کمک میکنند و کمک میگیرند و در چنین جاییست که این جهانِ پرجذبه و بیچونوچرایی که من میبینم کمی از ضرورت و استیصالش را از دست میدهد. در جهانی سخاوتمند، در جهانی که کمک در دسترس است، نیازی نیست آدم درباره جهان آنطوری که خودش میبیند یکدندگی به خرج دهد.»
ربکا سولنت را بیشتر به دلیل نوشتههایی با مضمون سیاست، محیط زیست، زنان و طبیعت میشناسیم. او بیش از 20 کتاب با این مضامین منتشر کرده است. او موفق به کسب جوایز متعددی از جمله جایزهی حلقهی منتقدان کتاب ایالت متحده، بورس گوگنهام و... شده است. از دیگر آثار پرفروش او میتوان به «امید در تاریکی»، «مادر تمام پرسشها» و «بهشتی بنا شده در جهنم» اشاره کرد.
برای مشاهده کتابهای تاریخی، به دستهبندی خرید کتاب تاریخی مراجعه کنید.