کتاب «جعبهی کوچک اسرارآمیز» یک نمایشنامه طنز یک پرده شامل پنج شخصیت است: یک پسرِ خوشتیپ، یک زن مستعجل، یک نیروتیک، یک پیشگوی بدبین و یک کارآگاه آماتور. آنها نیازی به نامهای کوچک و فامیلی ندارند و در اسکریپت بهسادگی با ویژگیهای شخصیتشان اشاره میشوند به جز دیک که یک کارآگاه آماتور است.
نمایشنامه جعبهٔ کوچک اسرارآمیز داستان یک زن است که یک جعبه را کنار یک غریبه در پارکی قرار میدهد و قبل از اینکه با سرعت فرار کند، دستورات دقیقی میدهد که جعبه را تکان ندهند، تلنگر نزنند و یا باز نکنند. عابران پیشنهاداتی درباره آنچه در داخل جعبه است و چه باید با آن کرد میدهند. آیا یک بمب است، یک بسته انتراکس مرگبار یا شاید یک سر از تنه گسیخته؟
سهراب نظرش در سایت فیدیبو در مورد این کتاب اینگونه بیان میکند: «به طور کلی خواندن نمایشنامه، به نظر من کاری است که عاشقان نمایش و تئاتر بیشتر آن را انجام میدهند. من هم بهعنوان یکی از همانها عاشق نمایشنامهخوانی هستم و این کتاب نیز بسیار جذاب و خواندنی بود. علاوه بر داستان جذابی که ارائه میدهد، با زبان طنز مسائلی را به چالش میکشد که شاید تا به حال به آن فکر نکردهایم.»
نمایشنامه با این پاراگراف آغاز میشود: «این روز بهاری زیبا در یک شهرک شهری است. پسرِ خوشتیپ روی نیمکتی در پارک مینشیند تا روزنامه بخواند که زنی با شتاب به سمت او میآید با یک جعبه. قبل از اینکه پسرِ خوشتیپ بتواند نه بگوید، جعبه روی نیمکت با دستوراتی که نمیتوان آن را جابجا، ضربه داد، خم کرد یا باز کرد، باقی میماند. سپس یک سری شخصیتهای متفاوت آمده و هرکدام نظریهای درباره محتوای جعبه دارند. نیروتیک، به دلیل دستورالعملهای اخیری که از دولت دریافت کرده، معتقد است که جعبه حاوی بمب است. نیروتیک با پلیس تماس میگیرد، اما آنها در حال مقابله با یک گربه در بالای یک درخت هستند! پیشبین بدبین هم باور دارد (به دلیل همان دستورالعمل) که جعبه حاوی آنتراکس است. آنها دوباره با پلیس تماس میگیرند، اما حالا آنها در حال مقابله با یک فردی هستند که به ساختمان مسکونی محلی تهدید انتحار میکند. پس خودشان تصمیم میگیرند تا همگان را از خطر اطلاع دهند، که این امر باعث تعجب و شادکامی پسرِ خوشتیپ میشود. خداروشکر که دیک، کارآگاه آماتور، پس از رسیدن، با استفاده از حقایق و منطق تمامی نظریههای آنها را رد میکند. مشکل این است که دیک فکر میکند جعبه حاوی سر انسان جداشده از یک قتل مافیایی است! پسرِ خوشتیپ، جعبه را بالای سر خود میگیرد تا اثبات کند که این فقط یک جعبه کارتنی است...، اما زن جلوی او قرار میگیرد و پسرِ خوشتیپ را به خاطر ناامیدی از اعتماد واژگون میکند. با این حال، همه چیز الان درست است، درست است؟»
استفان بین در سال ۱۹۶۰ به دنیا آمده است، استفن در یک مزرعه در شرق یورکشایر، انگلیس بزرگ شد و زندگی شغلی خود را با کار به عنوان یک کارمند انبار آغاز کرد و بعد از آن شغلش به یک پرستار در بخش تصادف و اورژانس رسید و او در حال حاضر یک کارگر پشتیبان برای افراد با ناتوانی یادگیری است که مسئولیت نمایشنامهنویسی را دارد. استفن همچنان در شرق یورکشایر زندگی میکند و دارای دو فرزند است.
تمام طول عمر، استفن علاقهمند به نمایشنامهنویسی بوده است و از زمان نوجوانی در نمایش و نوشتن فعالیت میکند. یکی از نقشهای مورد علاقه او، نقش ویلی موسوپ در انتخاب هابسون بود. در دهه ۱۹۹۰، او گروه هواواردی اجتماعی تئاتر در دشتها را تشکیل داد که اثرهای اصلی را بیشتر در سالنهای روستاهای محلی اجرا میکنند.