رولان بارت، یکی از مهمترین نظریهپردازان، نشانهشناسان و نویسندگان حوزهی ساختارگاریی و پساساختارگراییست. او متاثر از نیچه، فروید و سارتر بود. «خاطرات سوگواری» یکی از آثار تاثیرگذار اوست که ساحت نظری ندارد و به واقع روزنوشت شخصی بارت است از فردای روز که مادرش را از دست میدهد؛ مادری که ادامهی زیستن برای بارت، بدون او بسیار دشوار بوده است. «خاطرات سوگواری» از بریده یادداشتهای کوتاهی دربارهی فقدان، رنج، تنهایی و سوگ جمع شده است.
فردای روز مرگ مادرش، در تاریخ ۲۵ اکتبر ۱۹۷۷ بارت یادداشتهایش را از سوگی که درون سینه داشت، با خودنویس، مداد و... بر تکه کاغذهایی کوچک و بزرگ آغاز کرد. این اثر ویژه در سال ۲۰۰۹ نخستینبار به چاپ رسید. این یادداشتها را بسیاری کلیدواژگانی میدانند برای رسیدن به دیگر اندیشههای عمیق رولان بارت.
در زندگی هر کسی، میتواند مرگی رخ بدهد که مسیر زیست او را تغییر دهد. وابستگیهای انسانی گاهی به قدری عمیق هستند که مرگ نمیتواند آن را در هم بشکند؛ پس زندگی را از اساس بیهوده نمایان میکند. یکی از خوانندگانی که به این اثر توجه داشته است، نوشته: «یکی از شخصیترین و در عینحال مهمترین آثار بارت است که میتواند مدخلی در ورود به دنیای او، شناخت خود و آثارش هم محسوب شود. این کتاب نمونهی ایرانی و منحصربهفردی هم دارد: «در سوگ مادر» نوشتهی شاهرخ مسکوب.»
بسیاری از کسانی که معرف کتاب هستند؛ این اثر شاخص را برای مواجهه با مرگ برای خواننده مفید میدانند. خاطرات سوگواری به شکلی آدابِ گذراندنِ زندگی پس از مرگ عزیز را نیز به تصویر کشیده است. یکی دیگر از خوانندگان در این باره اشاره کرده است: «بیرحمانهترین قضاوت درباره خاطرات سوگواری این است که این کتاب را تنها یک سخنرانی پراکنده در عزای مادرش بدانیم. درست است که رولان بارت نوشتن این یادداشتها را درست از روز مرگ مادرش آغاز کرده اما کتاب که به نیمه میرسد، مخاطب احساس میکند که دیگر تنها ماجرای مرگ مادر نویسنده در کار نیست؛ بارت، گویی از این خاطرات، دریچهای را به موضوع «فقدان» باز کرده و در حال نگریستن به مقوله «ازدستدادن» در سطوح مختلفی است که انسان را دچار غم، اندوه و سردرگمی خودش میکند. اگر کسی را از دست دادهاید، این کتاب را از دست ندهید؛ بارت با شما همدردی میکند که چطور میشود در اندوهگینی روزهای فقدان، غرق شد و بهجای گریهوزاری، به بزنگاههای ذهنی سوگواران مراجعه کرد. آیا بر سر مزار عزیزِ ازدسترفتهتان، نتوانستهاید گریه کنید؟ آیا در فرودگاه و لحظه بدرقه معشوقهتان، اشکتان خشک شده و آیا فقدان عزیزی را پذیرفتهاید و حالا از خود میپرسید که چطور باید به شادی مهمانیهای کوچک و محقر تن بدهید؟ بارت در یادداشتهای شخصیاش به این سؤالها جواب داده و اگر حتی جوابی نداشته که بدهد، خود را در کنار شما قرار داده و از چنین تناقضهای بزرگ انسانی شکوه کرده است.»
جملات کوتاه رولان بارت در این کتاب، بسیار تاثیرگذارند و در یاد خواننده باقی میمانند. در پارهای از کتاب میخوانیم: «اینجا، بسیار دورتر، هر نظمی فرو میپاشد و به طور منطقی، باعث میشود زمانی که «خارج» هستم، بسیار دور از «او» در میان خوشیها و حواسپرتیها، بیشتر رنج بکشم. هرچه بیشتر دنیا به من بگوید تو در اینجا همه چیز را برای فراموش کردن در اختیار داری، کمتر فراموش میکنی.»
در جایی دیگر از کتاب که بر فقدان تاکید بیشتری دارد میخوانیم: «لحظاتی که حواسم پرت میشود، و به نوعی خشک و عقیم میشوم، با هجوم ناگهانی و بیرحمانهی عواطف به گریستن منجر میشوند. بلاتکلیفی احساسات: یک نفر هم میتواند بگوید من انسانی فاقد احساساتم و در برابر تصویری جدی از اندوه «واقعی» تسلیم نوعی عواطف زنانهی «سطحی» ظاهری شدهام؛ و یا این که بگوید من عمیقا ناامیدم و سعی میکنم پنهانش کنم تا هر چیز پیرامونم را به تاریکی نکشانم، ولی در لحظههای معینی از تحملش ناتوان میشوم و «فرو می ریزم.»»
«خاطرات سوگواری» اندیشیدن دربارهی مرگ است، چنان که در قسمتی دیگر از کتاب میخوانیم: زمانی هست که مرگ یک «رخداد» است، یک ماجراست و خود تحرک میبخشد، سر شوق میآورد، به جنب و جوش وا میدارد و منقبض میکند. و بعد روزی دیگر، مرگ یک رخداد نیست، تداوم دیگری است (در کنار تداوم های معمول زندگی)، فشرده شده، بیاهمیت، روایت نشده، شوم، بدون چاره: سوگواری واقعی که در مقابل هر نوع دیالکتیک روایی نفوذناپذیر است.
رولان بارت در ۱۹۱۵ به دنیا آمد، عمدهی آثار مهم وی را با مولفههای از ساختارگرایی و پساساختارگرایی و همچنین تحلیل نشانهشناسانه میشناسند. «پروست و من»، «نقد و حقیقت» و «سخن عاشق» آثاری از اوست که در کنار دیگر کتابهایش به فارسی ترجمه شدهاند. نظریهی «مرگ مولف» او یکی از مهمترین نظریههای مدرن در باب نقد است. او وابستگی عمیقی به مادرش داشت؛ سه سال پس از از دست دادن مادرش در ۲۵ فوریه ۱۹۸۰ وقتی به سمت منزلش قدم میزد با یک ون لباسشویی تصادف کرد و یک ماه بعد بر اثر جراحات همان تصادف در ۶۴ سالگی درگذشت.