کتاب «دختر سوم» با عنوان لاتین Third Girl به قلم آگاتا کریستی در سال ۱۹۶۶ نوشته شده است. این کتاب در ایران نیز توسط انتشارات هرمس در ۲۹۳ صفحه در قطع پالتویی و با ترجمهی مهتاب بخارایی منتشر شد. در سال ۲۰۰۸ سریالی نیز براساس داستان این کتاب ساخته شده است.
کتاب «دختر سوم» با عنوان لاتین Third Girl به قلم آگاتا کریستی در سال ۱۹۶۶ نوشته شده است. این کتاب در ایران نیز توسط انتشارات هرمس در ۲۹۳ صفحه در قطع پالتویی و با ترجمهی مهتاب بخارایی منتشر شد. در سال ۲۰۰۸ سریالی نیز براساس داستان این کتاب ساخته شده است. ژانر این کتاب جنایی است و روایتی از زندگی سه زن جوان است که در آپارتمانی در لندن زندگی میکنند. یکی از آنها یک منشی توانمند است، دومی یک هنرمند است و سومی که یک روز صبح برنامهی هرکول پوآرو را برای صرف صبحانه به هم میریزد و اعتراف میکند که قاتل است. این دختر که بعد از اعترافش، ناپدید میشود و دختری اسرارآمیز لقب میگیرد، داستان اصلی این کتاب را شکل میدهد.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا، درباره کتاب «دختر سوم» چیست؟
سمیرا نظرش را در مورد این کتاب اینگونه بیان میکند:
«من از خواندن این رمان و از مطالعه نحوهی مکالمه کاراگاه پوارو با افراد و شخصیتها را لذت بردم. به همه معلمها یا حتی والدین توصیه میکنم این کتاب را با دقت بخوانند و سعی کنند از نحوهی مکالمات آن برای ارتباطی اعتمادزا با نوجوانها الگو بگیرند.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزهی خواندن باشند
پاراگرافی از کتاب را که انتظار پوآرو برای دیدن یک مهمان را توصیف میکند در زیر میخوانیم:
«پوآرو آخرین جرعهی شیرکاکائو را سر کشید. فنجان را کنار زد و از جا بلند شد. به طرف بخاری دیواری رفت و مقابل آینه روی طاقچه سبیلش را با دقت آراست. راضی شد و در انتظار ورود مهمان دوباره روی صندلی نشست. دقیقا نمیدانست در انتظار چه نوع آدمی باید باشد. شاید انتظار کسی را داشت که کمی به ذائقهاش در مورد جذابیت زنانه نزدیکتر باشد. عبارت کهنهی «زیبای مغموم» در ذهنش تداعی شده بود. اما وقتی جرج، مهمان را به اتاق راهنمایی کرد، مأیوس شد؛ بیاختیار سر تکان داد و آه کشید. زیباییای در کار نبود، غم خاصی هم به چشم نمیخورد. تنها شاید اندکی سردرگمی.»
پاراگرافی دیگر از کتاب را در زیر میخوانیم:
«حالا چه؟ پس از این کار فرهنگی بزرگ، اوقات خوش استراحت را که به آن نیاز داشت، میگذراند. ولی نمیتوان برای همیشه استراحت کرد. باید به کار میپرداخت. اما متاسفانه تصوری از کار بعدی نداشت. باز هم به کار ادبی بپردازد؟ با خود فکر کرد که نه، بهتر است آدم کاری را خوب انجام دهد و بعد کنار بگذاردش. این شعارش بود. حقیقت این بود که حوصلهاش سر رفته بود. این فعالیت شدید فکری که مدتها در آن غرق بود، او را خسته کرده بود. باعث شده بود عادات بدی پیدا کند، او را نا آرام کرده بود.»
پاراگرافی دیگر از کتاب که توصیفی از مهمان پوآرو است را در زیر میخوانیم:
«مهمان او دختری بود شاید با بیست و اندی سال سن، موهای بلند ژولیده با رنگی غیرمشخص که روی شانهاش ریخته بود. چشمهای درشتش که هیچ حالتی را تداعی نمیکرد، به رنگ سبز مایل به آبی بود. لباسی پوشیده بود که ظاهرا نسل او میپسندید. چکمهی پاشنه بلند چرم مشکی، جوراب پشمی درشت باف سفید که میشد به تمیزی آن شک کرد، دامنی تنگ و کوتاه، و پولیور پشمی کلفت و گشاد و شلخته وار. هر کس هم سن و هم نسل پوآرو بود فقط یک چیز دلش میخواست: دختر را فورا به حمام بیندازد. پوآرو اغلب وقتی در خیابان راه میرفت هم همین احساس را داشت. در خیابان صدها دختر درست به همین ریخت و قیافه دیده میشد. همه به نظر چرک میرسیدند. اما این یکی تفاوت دیگری هم داشت. مثل این بود که در حال غرق شدن در رودخانه او را از آب بیرون کشیده باشند. با خودش فکر کرد که شاید این دخترها واقعا کثیف نباشند. شاید هم زحمت زیادی میکشند که به این ریخت دربیایند.»
دربارهی نویسنده
آگاتا کریستی در ۱۵ سپتامبر سال ۱۸۹۰ در انگلیس به دنیا آمد. او نویسندهای معروف در ژانر داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی است و همچنین مشهورترین نویسندهی زن تاریخ و ملکه جنایت انگلستان است. از کتابهای او میتوان به «و سرانجام مرگ»، «آیینه سرتاسر ترک برداشت» و «تحقیقات پوآرو» اشاره کرد.