در دنیای امروز، کتابها ما را به دنیایی دیگر میبرند تا در آنجا پا در کفش نویسنده بگذاریم و تجربهای مشترک را رقم بزنیم. اما بعضی از کتابها در این تجربه از بقیه تاثیرگذارتر هستند. کتاب «زمان و وجود» نوشتهی مارتین هایدگر یکی از این کتابهاست. «زمان و وجود» که در سال ۱۹۲۷ نوشته شده است، توسط نشر کتاب پارسه و نشر نگاه معاصر در ایران چاپ شدهاند.
این کتاب در مورد مبحث مرموز و پیچیده زمان و وجود است. هدف اصلی هایدگر در این کتاب، بررسی واقعیت زمان و ارتباط آن با وجود است و نگرانیهای فلسفی خود را در این زمینه روشن میسازد و تلاش میکند تا رابطه عمیق و پیچیدهای که بین این دو وجود دارد را به نمایش بگذارد. این کتاب در چارچوب مفهومی دقیق، پرسشهایی مهم و معماگونه مطرح میکند و به خواننده کمک میکند تا بهترین فهم را درباره زمان و وجود پیدا کند. وی به شرح موضوعاتی همچون زمان مطلق و نسبی، زمان در جهان روزمره، و مفهوم زمان در طبیعت و فضا میپردازد. هایدگر با بهرهگیری از مثالها و تحلیلهای عمیق، خواننده را در یک سفر پرماجرا به عمق مبحث زمان و وجود همراه میکند.
خوانندهای از نیاز به فهم جدید از مفهوم زمان و وجود میگوید و مینویسد: «کتابی که به چالش فکری ما میاندیشد و ما را به تأمل درباره زمان و وجود وادار میکند. هایدگر با دستاوردهای نظریه خود، ما را به جهانی جدید از فهم وجود هدایت میکند.»
مخاطب دیگری نیز اشاره میکند که آقای هایدگر در این کتاب سوالهای جدیای را مطرح میکند و مینویسد: «کتابی که باید هر فیلسوفی در مجموعه خود داشته باشد. هایدگر با بررسی دقیق و تأملی عمیق، درباره زمان و وجود پرسشهایی مهم مطرح میکند و ذهن ما را به سوی اندیشه خودش جذب میکند.»
خوانندهای دیگری نیز این کتاب را کتاب ارزشمندی میشمارد و بیان میکند: «کتابی که نمیتوان به سادگی از آن گذشت. هایدگر با بیان آرامشبخش و قوی، به مبحث زمان و وجود نزدیک میشود و به تأمل درباره رازهای بزرگ دعوت میکند.»
و در نهایت مخاطب دیگری نیز از تجربه منحصربهفرد خواندن کتاب میگوید: «کتابی که هرچه بیشتر به آن نزدیک میشوم، بیشتر پیچیدگی و زیبایی وجود را درک میکنم. هایدگر با سبک نوشتاری شفاف و دستاوردهای نظریه خود، به خوانندهها یک تجربه عمیق از زمان و وجود میبخشد.»
در بخشی از کتاب مقدمهای میخوانیم بر بحث وجود از نگاه هایدگر: «اگر همین حالا دو تصویر را که پُل کلِه در سال پایانی عمرش نقاشی کرده ـ نقاشی آبرنگ «روحانیون در قاب پنجره» و «مرگ و آتش» رنگ روغن روی پارچه که برای فهمیدنشان باید مدتی دراز روبهرویشان بایستیم نگاه کنیم، باید این ادعا را که این تصاویر بیدرنگ معقولاند، رها کنیم.
اگر اکنون میشد شعر گئورگ تراکل با نام «هفتگانههای مرگ» را در ذهن مرور کنیم و شاید همراه با شاعر بشود این کار را بکنیم، باید ندای مکرر آن را بشنویم و این ادعا را که بیدرنگ معقول است رها کنیم.
اگر همین حالا ورنر هایزنبرگ در اینجا افکارش دربارۀ فیزیک نظری را بیان میکرد و میخواست آن صورتبندی کیهانی را که سالها بهدنبالش بود، برایمان بگوید، حداکثر دو یا سه نفر از حضار توانایی پیگیری استدلال او را داشتند درحالیکه بقیه بدون اعتراض سخنان او را میشنیدیم و این ادعای بیدرنگ معقول را فرومینهادیم.
دربارۀ اندیشههایی که فلسفه نامیده شده، اینطور نیست. چنین اندیشیدنی قرار است «آگاهی دنیوی» را عرضه کند و حتی «مسیر زندگی متبرکی» را نشان بدهد. اما شاید اینگونه اندیشه، امروزه در موقعیتی واقع شده که تأملاتی را میطلبد که از معارف مفید و یا حکمت عملی بسیار دور است. شاید گونهای تفکر ضروری شده که به موضوعاتی معطوف است که حتی نقاشی و شعر و نظریۀ فیزیک ریاضیاتی، تعیّن خود را از آنها یافتهاند. در اینجا نیز لازم است هر ادعایی دربارۀ معقولیت بلادرنگ آنها را رها کنیم، هنوز ناگزیریم گوش فرا دهیم، زیرا باید به آنچه ناگزیر ولی نخستین است اندیشه کرد.
بنابراین؛ نه باید تعجبزده شویم و نه خوشحال اگر بسیاری از شنوندگان به این گفتار اعتراض کنند. واقعیت این است که نمیتوان پیشبینی کرد چه تعداد یا چندین نفر حالا یا بعداً با این گفتار دربارۀ چنین موضوعاتی به فکر فروروند. میخواهیم دربارۀ اندیشیدن دربارۀ وجود، بدون اینکه مصادیق آن در موجودات را لحاظ کنیم سخن بگوییم. تلاش برای اندیشه درباره هستی فارغ از موجودات ضروری است. زیرا به نظر من در غیر این صورت دیگر نمیتوانیم بهوضوح از وجود آنچه امروز در سراسر کرۀ زمین «هست» سخن بگوییم، چه رسد به اینکه بخواهیم در حد کفایت، پیوند آدمی را با آنچه تا امروز «هستی» خوانده شده معلوم کنیم.»
مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی شهیری است که در سال 1889 در شهر مسکیرش، شهر کوچکی در آلمان به دنیا آمد. او بهعنوان یکی از نخستین و برجستهترین نمایندگان جریان فلسفی معروف به «وجودگرایی» شناخته میشود. زندگی شخصی هایدگر پر از اتفاقات و تأثیرگذاریهای فراوان است که بر روی آرا و آثار او نقش پررنگی داشتهاند.
هایدگر در دوران جوانی خود به تحصیلات فلسفه در دانشگاه آلبرت لودویگ در فرایبورگ پرداخت و در آنجا با فیلسوفانی همچون ادموند هوسرل آشنا شد. این آشناییها در شکلدهی به نظریههای فلسفی هایدگر تأثیر بهسزایی داشت. او براساس این آشناییها و آرمانهای خود، یک سبک فلسفی خاص و منحصربهفرد را بنیان گذاشت.
هایدگر در طول زندگیاش با موضوعاتی همچون وجود، زمان، تکنولوژی و زندگی روزمره مواجه شد و تأثیرگذاری بسیاری در تحولات فلسفه غربی داشت. او تأکید میکرد که درک صحیح از وجود و زندگی انسان، به تمرکز بر تجربه مستقیم و رابطه عمیق با دنیا و دیگران برمیگردد. این نگرش، مارتین هایدگر را به یکی از شخصیتهای برجسته و بارز فلسفه قرن بیستم تبدیل کرد. از کتابهای مهم وی میتوان به «هستی و زمان»، «متافیزیک چیست؟» و «پایان فلسفه» اشاره کرد.
هرچند هایدگر در طول زندگی خود از برخی موضوعات مانند عضو حزب نازی بودن و اظهارنظرهایش مورد انتقاد قرار گرفت، اما تأثیر وی در تحولات فلسفه غربی چشمگیر است. او به عنوان یکی از نظریهپردازان برجسته جریان فلسفی «وجودگرایی»، با تأکید بر واقعیت زندگی، بر تفکرات و نظریههای بسیاری تأثیر گذاشته و به عنوان یکی از برجستهترین فیلسوفان قرن بیستم در تاریخ فلسفه شناخته میشود. وی در سال ۱۹۷۶ درگذشت و به درخواست خود با آیین کاتولیکها به خاک سپرده شد.