کتاب «حضور ایران در جهان اسلام» نوشتهی احسان یارشاطر و دیگر نویسندگان را فریدون مجلسی به فارسی ترجمه کرده و نشر مروارید آن را منتشر کرده است. مقالات احسان یارشاطر، استاد زبان و ادبیات فارسی، استاد زبانشناسی و پژوهشگر نامدار ایرانی و گروهی از نویسندگان در کتاب «حضور ایران در جهان اسلام» گردآوری شده که ما را با نقش و تأثیر ادب، هنر و فرهنگ ایران در طی قرنها آشنا میکند. این کتاب برای علاقهمندان به مطالعه دربارهی فرهنگ، تاریخ و تمدن ایرانی در دوره اسلامی، مناسب است.
کتاب «حضور ایران در جهان اسلام» از جمله آثاری است که به ایرانیان و محققان در سراسر جهان، در جهت شناخت بیشتر تاریخ فرهنگی کشورشان یاری میرساند. این کتاب شامل مقالاتی به قلم پژوهشگران برجسته، و حاصل کنفرانسی در دانشگاه کالیفرنیا است که با محوریت بررسی نقش مردم ایران در توسعه و تحکیم تمدن اسلامی تشکیل شده بوده است.
مقالاتی که در این کتاب آمده عبارت است از «دیوان غربی شرقی : تاثیر شعر فارسی در شرق و غرب» اثر آنماری شیمل، «مفاهیم زمان در تصوف ایرانی» اثر گرهارد بورینگ، «مینیاتورهای ایرانی : نگاره یا نقاشی» اثر اولگ گرابار، «دانشمندان ایرانی در جهان اسلام : اخترشناسی از مراغه تا سمرقند» اثر جرج صلیبا، «نقش ایران در تاریخ نگاری در دوره پیش از مغول» اثر ادموند بازورت، «نفوذ زبان و ادبیات فارسی در میان ترکان» اثر گرهارد درفر و «حضور ایران در جهان اسلام» اثر احسان یارشاطر که ما را با ابعاد مختلفِ فرهنگ و تمدن ایرانی آشنا میکنند.
در بخشی از کتاب «حضور ایران در جهان اسلام» میخوانیم: «ایرانیها نخست نقش خود را در توسعه و غنیکردن فرهنگ اسلامی در مرحلهی عربی آن بازی کردند، و سپس به بازیافت هویت فرهنگی خود پرداختند، و توجه خود را بیشتر روی آفرینش و توسعهی الگویی تازه از فرهنگ اسلامی با ریشههای عمیق در هوشمندی ایرانی متمرکز کردند. از اوائل قرن نهم که طاهریان به عنوان فرمانروایان خراسان مستقر شدند، سرزمینهای ایرانی به استقلال عملی دست یافتند، و فقط به طور اسمی نسبت به خلفا ابراز وفاداری میکردند. بر این سرزمینها گاهی فرمانروایان ایرانی در موارد بیشتر فرمانروایان ترک حاکم بودند، که همیشه مطابق ساختار فرهنگی و اداریای بود که سامانیان و بر مبنای سنتهای محلی و الگوی حکومتی عباسیان برقرار کرده بودند، که آنان نیز به نوبهی خود از نمونهی ساسانی سرمشق گرفته بودند. خودمختاری سیاسی ظهور فرهنگی با نیروی حیاتی بیسابقه و توانمندی خلاق را برپایهی تجدید حیات، یا استفادهی دوباره از فارسی به عنوان وسیلهی بیان ادبی، نوید میداد. با این بازگشت، ایرانیان سرانجام به خود آمدند و به الگوهای گفتاریای بازگشتند که با روحیهی آنان همسازتر بود. ادیبانشان شعر حماسی را دوباره زنده کردند، به سرودن داستانهایی در قالب مثنوی پرداختند، غزل سرودند، و رباعیهای فراوان ساختند.
مبنای راهنمای این فرهنگ اکنون در شاهنامهی فردوسی تجلی یافته بود، که شعری است حماسی از افسانه و تاریخ ایرانی که هم نشانه و هم ابزار رشد خودآگاهی ملی بود. وابستگی به سنتهای ملی و پایداری در برابر نابود کردن این گونه سنتها در هیچ بخش دیگری از جهان اسلام جز در ایران و به ویژه در خراسان و فرا رود، ریشههایی به این قدرت نداشته است. شورشهای متعدد در دوران خلفای اولیه، چالشهای نهضتهای مذهبی قبل و بعد از قتل ابومسلم، نهضت شعوبیه، و سرانجام پدید آمدن سلسلههای نیمهمستقل و مستقل محلی در ایران همگی گواه بر وجود نیروی محرکهای درونی است که در صدد ابراز خود بود، غالباً در داخل مدار اسلامی. شاهنامه این احساس ژرف سنت متفاوت و عواطف متبلور شدهی ملی را که در عین توانمندی در ابهام مانده بود، به روشنی بیان کرد. این اثر در زمان خود به مظهر میهندوستی ایرانی و کانون اصلی هویت ملی بدل شد. ایرانیان مجهز به یک ایماننو و نظام اجتماعی نو، با شوری تازه از خاکستر گذشتهی خود برخاستند و مرحلهای تازه از تاریخ فرهنگی خود را آغاز کردند.»
همچنین، آنماری شیمل در مقالهای که نوشته است، تأثیرات زبان و ادب فارسی در طول تاریخ، به ویژه زمانی که زبان فارسی به زبان رسمی تبدیل شد را نشان داده و همینطور به ترجمه آثار ادبی ایرانی در غرب و بازتابهای آن، میپردازد.
در مقالات دیگر این کتاب نیز، زندگی فرهنگی مردم ایران از دریچههای مختلف بررسی شده و چکیدهای از تلاشهای گوناگون ادیبان، هنرمندان و اندیشمندان ایرانی در طول تاریخ ارائه شده تا نقش آن¬ها در فرهنگسازی و تقویت تمدن ایرانی در دوران اسلامی شناسانده شود.