کتاب «زنان تروا» نوشتهی اوریپید را غلامرضا شهبازی به فارسی برگردانده و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است. نمایشنامهی «زنان تروا» یکی از نمایش¬نامههای مشهور کلاسیک جهان است. اوریپید در این کتاب به رخدادهایی که بعد از جنگ تروا پیش میآید، و زمانی که زنان تروا به اسارت گرفته میشوند، پرداخته است. این کتاب برای کسانی که به نمایشنامه علاقه دارند، مناسب است.
کتاب «زنان تروا» نوشتهی اوریپید را غلامرضا شهبازی به فارسی برگردانده و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است. نمایشنامهی «زنان تروا» یکی از نمایش¬نامههای مشهور کلاسیک جهان است. اوریپید در این کتاب به رخدادهایی که بعد از جنگ تروا پیش میآید، و زمانی که زنان تروا به اسارت گرفته میشوند، پرداخته است. این کتاب برای کسانی که به نمایشنامه علاقه دارند، مناسب است.
اوریپید یکی از سه تراژدینویس برجسته در عصر زرین درام یونان است که منتقدان قدیم و جدید، او را درامپردازی نوآور میدانند. او که برآمده از خانوادهای مرفه بود، توسط آناکساگوراس و پرودیکوس آموزش دید و پرورش یافت، و همواره به فلسفه و افکار فلسفی علاقه نشان میداد. اوریپید در طول عمرش آثار مهمی نوشت اما در زمان حیات چندان نیکبخت نبود و ارزش آثار او پس از مرگش شناخته شد. او را ملحد میدانستند و اتهامهایی در طول زندگی نسبت به او روا داشتند. آریستوفانس هم از افرادی بود که افکار الحادی اوریپید را نقد میکرد و پس از مرگش نیز دست از نقد او برنداشت. در نهایت، اوریپید به دعوت آرخلائوس که پادشاه مقدونیه بود، راهی آن دیار شد و در آنجا او را بسیار محترم شمردند. او در مقدونیه بود که مجال بیشتری برای کار پیدا کرد و نمایشنامهای نیز با نام آرخلائوس از خود به جای گذاشت. اوریپید نمایشنامههای متعددی نوشته اما تعداد دقیق آنها روشن نیست و در منابع مختلف هم عددهای مختلفی ذکر شده است. اما اگر دقت کنیم در قیاس با تراژدینویسان بزرگی که قبل از او زندگی میکردند، کتابهای بیشتری از او به جای مانده و این به خاطر ارزشی است که پس از مرگش برای آثارش قائل شدند. نمایشنامهی «زنان تروا» را اثری ضدجنگ و نخستین اثر ضدجنگ در جهان باید دانست که آثار خسارتبار جنگ را نشان میدهد. این اثر که بیستوپنج قرن قبل به رشته تحریر درآمده، دارای دو جنبه است؛ زجرکشیدن قربانیان جنگ و رنج زنانی که از جنگ جان سالم به در بردند و سقوط اخلاقی فاتحان که رفتارهایی از آنها سر زده است. این اثر، رنج و مقاومت را در مقطعی سرشار از جدال و در تصویرسازی و دیالوگهایی متناسب نمایان کرده است. مجموعه نمایشنامههای بیدگل، مجموعهای از نمایشنامههایی است که یا تا به حال به فارسی ترجمه نشدهاند، و یا ترجمه مجددی از نمایشنامههایی است که از هر جهت لزوم ترجمه مجدد آنها حس میشود. این مجموعه تا حد امکان میکوشد تا تأکید خود را به جای ادبیات متن نمایشی، بر ویژگی اجرایی آن بگذارد و بدین ترتیب به نیازهای اجرایی متون نمایشی پاسخ گوید.
نظر خوانندگان سراسر دنیا، دربارهی کتاب «زنان تروا» چیست؟
سایت آمازون مینویسد که این کتاب «برای علاقهمندان به ادبیات یونان عالی است.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
بنگر به آن لبان شیرین که با من پیمانهای بزرگ بستند فرزند، پیمانهایی که آنها را شکستند به دامان پیراهنم چنگ زدی و گفتی «خاتون، اگر بمیری، ستبرترین طُرۀ مویام را می بُرَم و بهترین یارانم را بر سر گورَت میآورم و از ته دل با تو وداع میکنم.» اما این منم که با تو وداع میکنم پسر بینوا، این منم که تو را در گور مینهم، و تو بسیار جوانی و من بسیار پیر، پیرزنی دلشکسته، بیفرزند، که شهری ندارم. آه خدایا، آن در آغوشکشیدنها، آن همه روز و شب نوازش کردنها، به چه کار آمد؟ هیچ. شاعر چه میتواند بر سنگ گورت بنویسد:«یونانیان از این پسرک هراسان بودند و از او جان ستاندند.»
درباره نویسنده
اوریپید (نمایشنامهنویس یونان باستان) که برآمده از خانوادهای مرفه بود، توسط آناکساگوراس و پرودیکوس آموزش دید و پرورش یافت، و همواره به فلسفه و افکار فلسفی علاقه نشان میداد. اوریپید در طول عمرش آثار مهمی نوشت اما در زمان حیات چندان نیکبخت نبود و ارزش آثار او پس از مرگش شناخته شد. او را ملحد میدانستند و اتهامهایی در طول زندگی نسبت به او روا داشتند. آریستوفانس هم از افرادی بود که افکار الحادی اوریپید را نقد میکرد و پس از مرگش نیز دست از نقد او برنداشت. در نهایت، اوریپید به دعوت آرخلائوس که پادشاه مقدونیه بود، راهی آن دیار شد و در آن¬جا او را بسیار محترم شمردند. او در مقدونیه بود که مجال بیش¬تری برای کار پیدا کرد و نمایش¬نامهای نیز با نام آرخلائوس از خود به جای گذاشت.