کتاب «طرز تهیه تنهایی در آشپزخانه عشق» اثر نویسندهی ترک، یکتا کوپان است. این کتاب را مژده الفت از زبان ترکی به فارسی بازگردانی کرده است. این کتاب توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است. یکتا کوپان بابت این کتاب در سال 2002 موفق به دریافت جایزه ادبی سعید فائیک شد. «طرز تهیه تنهایی در آشپزخانه عشق» شامل 10 داستان کوتاه است.
در این داستانها میتوان عشق به خانواد، روابط عاشقانه، دوستانه و حتی جدایی را مشاهده کرد. در این داستانها میتوان عشق به خانواده، روابط عاشقانه، دوستانه و حتی جدایی را مشاهده کرد. هر یک از این داستانها، ما را به دنیای شخصیتی میبرد و با زندگی و عواطف درونی آن فرد همراه میکند. هر یک از شخصیتها به نوعی با تنهاییشان سر و کله میزنند و در جستجوی عشق به سر میبرند. آنها همگی با نوعی آشوب درونی درگیر هستند. این آشوب میتواند از یک شسکت عاطفی باشد و یا روبهرو شدن با حقیقتی تلخ که منجر به تنهایی میشود.
در این اثر ما با آدمهای مختلفی همچون مرد حسابداری که عشق سابقش را بعد از مدتها میبیند و درگیرش میشود، با آدمی که معتقد است انسان فقط یک بار عاشق میشود و یا با مرد دیگری که درگیر رابطهی زناشویی سردیست، روبهرو میشویم. نکتهی جالب توجه در تمامی داستانهای این کتاب، علاقهمندی شخصیتها به نویسندگی است. آنها یا خود نویسنده هستند یا علاقه به نوشتن دارند. اگر به کتابهایی که به واکاوی روحیات انسان میپردازند علاقهمند هستید، این کتاب مناسب شماست.
شادی یکی از خوانندگان کتاب، در سایت گودریدز چنین نظری را بیان کرده است: «جادو شدم. روایتهای تو در توی زندگی، پیچیدهی انسانی و کنشهای ذهنی با کلمات ساده و درست خیلی خوب و دقیق و قابل لمس توصیف شده.»
پرستو یکی دیگر از مخاطبان کتاب، این نظر را دربارهی کتاب در سایت گودریدز ثبت کرده است: «خب این کتاب اولین کتاب از یک نویسنده ی ترکی بود که خوندم. نمیدونم چرا تاحالا سمت نویسندگان ترکیه نرفته بودم. عجیب بود. این کتاب شامل چند داستان کوتاه میشه. داستانهای توی کتاب خیلی خیلی زیبا بودن. داستانها اکثرا دربارهی عشق و خانواده بود و یه جوری بود که با مغز و قلب آدم بازی میکرد. داستانها یه تم غمگین دارن و بسیار تاثیرگذار بودن. درکل کتاب خیلی قشنگی بود و پیشنهاد میکنم حتما بخونید.»
«مدتها بود مجموعه داستانی اینقدر به دلم ننشسته بود. داستان اول که به نظرم یکی از زیباترین داستانهای کوتاه معاصر است. کتابی که در قلبم جای ویژهای دارد و بیشک به خیلیها هدیهاش خواهم داد. ترجمهی مژده الفت عالی است و ویرایش بینقص. حتما حتما بخوانیدش.» این نظر نهال دربارهی کتاب در سایت گودریدز بوده است.
در ادامه ماجرای حسابداری که با دوست دختر سابقش روبهرو میشود را میخوانیم: «خودکار ساده و ارزان قیمت را الکی توی دستم میچرخانم. خیلی دوست دارم قلمی که با آن مینویسم جذابیت داشته باشد برای همین به خودنویسی که معمولا همراهم است دلبستگی خاصی دارم. ظرافتی که به نوشتهها میدهد اعتماد به نفسی که طرز نشستنش توی دست ایجاد میکند، جوهری که آرام از شیار نوکش بیرون میخزد و به شکلی جادوکننده روی کاغذ مینشیند... اما الان توی دستم خودکاری معمولی هست که دقایقی قبل از دکان خنزر پنزر فروشی توی فرودگاه خریدم دلیل اینکه هیچ جور نمیتوانم افکارم را متمرکز کنم، نمیتوانم جملاتی برای پر کردن پشت کارت پستالی که جلوی رویم گذاشتهام پیدا کنم، این خودکار است؟... چرا مزخرف میگویم؟ هر چه باشد من یک حسابدار معمولی هستم. حسابداری معمولی که ساعت چهار صبح برای بدرقه دوستش آمده فرودگاه و کاملا اتفاقی با دوست دختر سابقش رو به رو شده.»
جملاتی که در ادامه میخوانید بخشی از خاطرات روزانهی یکی از شخصیتهای کتاب است: «امروز که باز هوس نوشتن یادداشت روزانه و شعر به سرم زده، دلم میخواهد گذشتهام را در آن دفترها بخوانم و ازشان اقتباس کنم (به این ترتیب، کسانی که این دفتر جدید را میخواندند ــ بخصوص چندتا آدم خاص ــ میفهمیدند از بچگی استعداد نوشتن داشتهام). چاره چیست؟ باید چشم به آینده داشت (گرچه گاهی یادداشتهای دوران کودکی برای خلق موقعیتهای رمانتیک مفید است). خلاصه دیروز دفتری خریدم و شروع کردم به نوشتن یادداشتهای روزانه.»
در ادامه متنی از کتاب که در پشت جلد آمده است را میخوانیم: «از خودم میپرسم چرا رئیس بزرگ چنین کاری کرده؟ چرا آدم باید زندگی خصوصی دوستانش را بنویسد؟ آیا نویسندهها چنین حقی دارند؟ آیا نویسندههای دیگری هم این کار را کردهاند؟ هم به چراییاش فکر میکنم هم به زمانش. چرا «حالا»؟ نکند توی آن دفتر که هرگز آن را از خودش جدا نمیکرد، از زندگی ما یادداشت برمیداشته؟ بعضی حرفها چنان دقیق در کتاب آمده که جز این نمیتواند باشد. شاید صفحههای دفتری که مخصوص گروه ما بوده تمام شده. شاید به این نتیجه رسیده که زندگی ما بیش از این به دردش نمیخورد. شاید هم «ما» برایش تمام شدهایم.»
یکتا کوپان نویسنده و روزنامهنگار ترک، در سال 1968 به دنیا آمد. او تاکنون چندین رمان و داستان کوتاه به نگارش درآورده است. در سال 2010 به خاطر رمان «ناگهان دیدم که نیستی» برندهی جایزه ادبی یونس نادی شد. از دیگر آثار ترجمه شده از وی میتوان به «تفریحگاه خانوادگی» اشاره کرد.