کتاب «از رنجی که میبریم» نوشتهی جلال آل احمد، دومین مجموعه داستان این نویسنده به شمار میرود که ابتدا در سال ۱۳۲۶ منتشر شد. کتاب «از رنجی که میبریم» روایتگر شکنجههای زندانیان سیاسی در زمان پهلوی است.
مضمون کتاب، سیاسی-اجتماعی و دارای هفت داستان است. هر قصه روای یک شخصیت مجزاست که در ظاهرِ امر، هیچ شباهت و ارتباطی با یکدیگر ندارند. اما در پایان کتاب متوجه میشویم که یک نخ نامرئی همهی آنها را به یکدیگر متصل میکند. شخصیتهایی که گاهی حتی سواد سیاسی درست و قدرت تحلیل مسائل را ندارند و تنها دلیل آنها برای ورود به عرصهی سیاست، وضعیت معیشتی خود یا زندگی مردمی است که با آنها ارتباط دارند.
این کتاب گویای این است که گاهی چقدر آسان میشود ناگهان خود را در میان یک مهلکه دید و تبدیل به یک یاغی سیاسی ناخواسته شد. داستانهایی از جنس مردم و مشکلاتی که میتواند گریبانگیر هرکسی شود. داستانهایی که فریاد میزنند لازم نیست سیاسی باشید، این عرصه گاهی خودش را به شما تحمیل میکند. لازم به ذکر است که همه داستانها رویکرد سیاسی ندارند. برای مثال داستان در راه چالوس، نشانگر وضعیت اجتماعی ایران است.
حمید یکی از خوانندگان این کتاب است که درباره کتاب میگوید: «این کتاب چند داستان از ظلم و استبداد حاکم در جامعه به چند شخصیت که هیچ کدوم سواد سیاسی خاصی ندارند رو به تصویر میکشه. کتاب خوبیه ارزش یک بار خوندن داره.»
امیرحسین نظرش درباره کتاب را در سایت good readsاینگونه بیان میکند: «یک نکته درباره کتاب و یک نکته در باب پدیدارشناسی کتاب است که به نظرم در شرح و توصیف پیامدهای انواع و اقسام حرکات سیاسی برای مبارزین و روزهای سیاه آنان موفق بود، گرچه بعضی وقتها توصیفات از حوصله مخاطب امروزی شاید خارج میشد.»
در بخشی از داستان «در راه چالوس» میخوانیم: «از بابل به همراه شخصی به نام اردویی با اتوبوس تهران به سمت چالوس حرکت کردیم. در راه با هم به صحبت پرداختیم. او ماشیندار بود و در جاده شمال کار میکرد. عضو حزبی هم بوده، از لو رفتنش و تعقیب و گریز و فرارش و از دست دادن مال و ماشین و دستگیر شدن برادرش و دور ماندن از زنش و اینکه دیگر بیابانی شده و تنها در آنجا میتواند بماند»
در پاراگرافی از کتاب میخوانیم: «آرامآرام، ولی محکم و جسور قدم برمیداشت. برای کسانی که شنای خود را تمام کرده بودند و میرفتند، آب میبرد و پایشان را میشست و اگر خیال نمیکردند که کارگر قهوهچی لبِ دریا است و چیزی به او میدادند میگرفت. سروگردن کسانی را که میخواستند پیش او عکس بگیرند صاف و مرتب میساخت و منظرههای بهتری را از دریا برای زمینه عکس آنها انتخاب میکرد. حلقه فیلم خانمهای ناشی و تازهکاری را که برای اولین بار _در کنار دریا_ دوربین عکاسی بدوش انداخته بودند، برایشان جا میانداخت و دوربینشان را میزان میکرد و وقتی کاری نداشت، به سهپایه دوربین خود تکیه میکرد. پشت به ساحل و رو به دریای بیکران مینشست و من دود سیگار او را که باد با خود به این سمت میآورد میدیدم.»
داستان دره خزان اولین داستان این کتاب است که با پاراگراف زیر آغاز میشود: «سه بعدازظهر سوت تعطیل کار معدن مثل همه روز در هوای سرد و مهآلود درههای زیراب پیچید در همه جا نفوذ کرد؛ لابهلای شاخههای درختهایی که برگ ریخته بودند و در زیر شیروانیهای آهنی و یا تختهکوبی که در طول درههای معدن به چشم میآمدند و در زیر سقف تونلهای دراز و تاریکی که حیات یک عده انسان را به صورت گرد تیره زغال در میآوردند و دوباره به خورد خود آنها می دادند.»
جلال آل احمد نویسندهی تأثیرگذار معاصر ایران، متولد ۱۱ آذر ۱۳۰۲ روشنفکر سوسیالیست، مترجم و منتقد ادبی، و همسر سیمین دانشور، مترجم و داستاننویس شهیر ایرانی، بود.
او در عمر فعالیت نویسندگی خود با تألیف آثاری چون «نون والقلم»، «از رنجی که میبریم»، «مدیر مدرسه»، «زن زیادی» و... به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران، تأثیر بسزایی گذاشت. جلال آل احمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در ۴۵ سالگی در اَسالِم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابهنگام آل احمد، پیکر وی بهسرعت تشییع و به خاک سپرده شد.