اروین دی یالوم کتابی با عنوان «دژخیم عشق» دارد. این کتاب که در سال 1989 منتشر شد، مجموعهای از داستانهای روشنگر و گیرا بر اساس تجربههای او بهعنوان یک رواندرمانگر است. «دژخیم عشق» داستانهایی است واقعی که یالوم آنها بر حسب نگرشهای اگزیستانسیالیسمی خود تبیین و توضیح میدهد.
در هر داستان، یالوم نگاهی اجمالی به فرآیند درمانی، کاوش در پیچیدگیهای روابط انسانی، مبارزات شخصی و جستجوی معنا دارد. داستانها نه تنها آموزنده هستند، بلکه ترکیبی کمنظیر از روانشناسی، فلسفه و داستانسُرایی را نیز ارائه میدهند. «دژخیم عشق» یکی از تأثیرگذارترین و محبوبترین آثار یالوم شناخته میشود و بسیاری از کتابدوستان و دانشجویان روانشناسی را به خود جذب کرده است.
- این کتاب از آن کتابهایی است که دوست دارم بارها آن را بخوانم. دژخیم عشق با ترجمه روان، داستانهایی واقعی را از اتاق درمان روایت میکند که هر کدام از این افراد با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند. اما در بین این مشکلها، مشکل عشق از همه پیچیدهتر و غامض است. این کتاب را به همه معرفی میکنم. این کتاب برای روابط ما بسیار مفید هستند و بعید میدانم کسی پیدا شود که رابطههایش برای او مهم نباشند!
- نمیدانم چطور این کتاب را توصیف کنم. کتابی سرشار نکته و درس برای یاد گرفتن. بسیاری از کتابها هستند که شما وقتی آن را میخوانید، دیگر چیزی از آن در خاطر شما نمیماند و فکر شما را مشغول نمیکند. این کتابها همان هستند که اسمشان را روانشناسی زرد میگذارند. اما کتاب دژخیم عشق دقیقا برعکس این دست از کتابهاست. کتابی عمیق و البته درعینحال خوشخوان.
در بخشی از کتاب و در شروع یکی از داستانها با شخصیتی به نام کارلوس روبهرو هستیم. میخوانیم:
«کارلوس واقعاً تنها و بیکس بود. غیر از یک دختر و پسر هفدهساله ــــ دوقلوی دو تخمکی، که با همسر سابقش در آمریکای جنوبی زندگی میکردند ــــ هیچ کس دیگر را نداشت. او در سیونه سالگی خودش را از هر نظر در دنیا بیکس و کار میدید. خودش تکفرزندی بود که در آرژانتین بزرگ شده بود. مادرش را در کودکی از دست داده بود و پدرش بیست سال قبل در برابر همین سرطان که حالا داشت کارلوس را میکشت، به زانو درآمده بود. او هیچگاه دوستی از جنس مذکر نداشته بود. یک بار به من گفت «چه کسی به آنها نیاز دارد من هرگز با کسی ملاقات نکردهام که به خاطر یک دلار، یا شغل یا یک زن هرزه به تو بیاعتنایی نکند.» فقط مدت کوتاهی متأهل بوده و هیچ رابطهٔ مهم دیگری با زنها نداشته بود. او میگفت «آدم باید خیلی احمق باشد که بیش از یک مرتبه با زنی همبستر شود!» وی بدون نشانهای از شرم یا خودآگاهی گفت هدفش در زندگی این است که تا میتواند با زنان مختلف همبستر شود.
به هر حال، در اولین ملاقات نتوانستم در شخصیت کارلوس، یا در ظاهر فیزیکیاش، چیزی دوستداشتنی پیدا کنم. او شخصی لاغراندام و پر از غده (با غدههای لنفی به شدت آشکار و متورم در آرنجها، گردن و پشت گوشهایش) بود و در نتیجهٔ شیمیدرمانی، تمام موهایش ریخته بود. کوششهای دلخراشش ـــ یک کلاه پانامایی با لبهٔ پهن، نقاشی روی ابروها و شالگردنی که غدههای متورم روی گردنش را میپوشاند ــــ فقط در کاهش توجه ناخواستهٔ اضافی به ظاهرش موفق شده بود.»
در داستان دیگری از با مراجعی آشنا میشویم که سراغ دیگران نمیرود چون میترسد آنها را از دست بدهد:
«نگرانی او به وابسته شدن یا اعتیاد پیدا کردن به رواندرمانی مربوط میشد. جلسات ما به مهمترین موضوع زندگیاش تبدیل شده بود. نمیدانست اگر این «قرارهای ثابت» هفتگی را نداشته باشد، چه بر سرش خواهد آمد. به نظر من او با اشاره «قرار ثابت» به جای اشاره به «من»، هنوز در برابر دوستیابی مقاومت میکرد و من هم به تدریج به همان شکل با او روبهرو میشدم.
ـــــ بتی، اگر مرا برای خودت مهم فرض کنی، چه خطری خواهد داشت؟
ـــــ مطمئن نیستم. میترسم، مثل اینکه خیلی به شما نیاز داشته باشم. مطمئن نیستم که به خاطر من به اینجا میآیید. میدانید که تا یک سال دیگر قرار است از کالیفرنیا بروم.
ـــــ یک سال زمان زیادی است. پس به این دلیل از من فرار میکنی که همیشه من در اختیارت نخواهم بود؟
ـــــ میدانم که این کار بیمعنی است. اما من با کالیفرنیا هم همین احساس را دارم. نیویورک را دوست دارم و نمیخواهم کالیفرنیا را دوست داشته باشم. میترسم در اینجا به کسی دوست شوم و سپس اینجا را دوست داشته باشم، بعد ممکن است نخواهم از اینجا بروم. موضوع دیگر این است که فکر میکنم چرا برای خودم دردسر درست کنم؟ من فقط برای زمان کوتاهی این جا هستم. چه کسی خواهان دوستی موقتی است؟
ــــ مشکل این نگرش این است که تو یک زندگی بیمحتوا را به آخر میرسانی. شاید این بخشی از علت آن است که تو درونت را خالی حس میکنی. به هر حال، هر رابطه روزی به پایان میرسد. چیزی وجود ندارد که برای تمام عمر تضمین شود. مثل این است که حاضر نیستی از تماشای طلوع خورشید لذت ببری، چون از غروب آن متنفری.»
اروین یالوم، روانپزشک و نویسنده آمریکایی است که سهم درخور توجهی در زمینه رواندرمانی وجودی و گروه درمانی داشته است. او چندین کتاب تأثیرگذار از جمله «وقتی نیچه گریست»، «مامان و معنی زندگی» و کتاب مرجع «رواندرمانی اگزیستانسیالیسم» را نوشته است.
آثار یالوم اغلب مضامین وجودی مانند معنای زندگی، مرگ، آزادی و مسئولیت شخصی را بررسی میکند. او برای سبک نوشتاری جذاب داستانگونه برای نشان دادن مفاهیم درمانی شناخته شده است. علاوه بر این، او تحقیقات و تدریس گستردهای انجام داده و به درک و تمرین رواندرمانی کمک کرده است.
اگر اولین باری است که از بوک لند خرید میکنید میتوانید کتاب دژخیم عشق را با 25درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوۀ خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
اگر به ادبیات داستانی علاقهمندید، به صفحه خرید رمان هم سری بزنید.