کتاب «سهشنبهها با موری» که نوشته میچ آلبوم -نویسنده بلندآوازه آمریکایی- است، در سال 1997 انتشار یافت. کتاب «سهشنبهها با موری» بعد از انتشار با استقبال فراوان مخاطبان و علاقهمندان ادبیات داستانی مواجه شد. از این رو، مترجمان زیادی به زبانهای مختلف آن را ترجمه کردند. در سال 1378 نیز این کتاب برای اولینبار به فارسی ترجمه شد و در پی آن مترجمان دیگری نیز این کتاب را به زبان فارسی برگرداندند. ماندانا قهرمانلو یکی از مترجمان این کتاب محبوب به زبان فارسی است. کتاب «سهشنبهها با موری» طرفداران و مخاطبان بسیاری دارد و تا کنون نامزد جایزههای زیادی نیز شده است.
این کتاب در اصل درباره اتفاقهای واقعی زندگی یک استاد جامعهشناسی و روزنامهنگار است. موری همان استاد قدیمی در این داستان است که دچار بیماری ایالاس میشود و به همین دلیل، فقط چند ماه فرصت زندگی کردن دارد. از این رو، تصمیم میگیرد فرایند و نحوه نزدیکتر شدنش به مرگ را برای افراد دیگر تعریف کند. آلبوم که همان روزنامهنگار داستان است، در دوران تحصیلش در دانشگاه برندیس با استاد موری رابطه خوب و دوستانهای داشت. بعد از گذشت مدتی از فارغالتحصیلیاش، دوباره با استاد قدیمی خود ارتباط برقرار کرد. او هر سهشنبه برای گفتوگو و بحث درباره مرگ و زندگی به دیدار موری میرفت. در این ملاقاتها، میچ با استاد خود درباره مسائل مختلفی چون زندگی، احساسات، مرگ، پول، خانواده، ترس از پیری، گذشت، عشق، فرهنگ، ازدواج، بخشش، دانایی و هر آنچه که در زندگی وجود دارد، صحبت میکرد و سخنان جالب و باارزشی را از استاد خود میشنید. در نتیجه آلبوم تصمیم گرفت که تمام این سخنان و روایات را بنویسد و در اختیار دیگران نیز قرار دهد تا بقیه افراد هم از آن بهرمند شوند.
این کتاب با موضوع جالبتوجهش خوانندگان بسیاری در سراسر دنیا داشته است. یکی از این نظرات مربوط به رضا مرادی است که گفته «کتاب بسیار خوب و خلاصهای بود؛ بهخصوص برای افرادی مثل من که همیشه غرق در گذشته بودهاند و البته برای افرادی که غرق دنیا و ملال روزمرگی شدهاند. پیشنهاد میکنم شما نیز آن را بخوانید و در دنیای ماشینی امروزه، از راهنماییهای آن استفاده کنید.» «تمامی قدیسین و بودیستها به ما تعلیم دادهاند که فرزانگی برابر است با همدردی و بالعکس. اکنون موری از راه رسیده و با شفافیت تمام این معادله را اثبات کرده است. زندگی و مرگ او به منزله راهنمایی در سیر و سلوک ماست.» این نظر رابرت بلای در رابطه با کتاب «سهشنبهها با موری» است. دانیال خبوشانی نیز درباره «سهشنبهها با موری» نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «یک کتاب زندگی، درس انسانیت، گریه، خنده و لذت خواندن و درک عمیق زیباییهاست. به نظر من این کتاب ارزش هر روز خواندن را هم دارد؛ پس این گنج بزرگ را از دست ندهید.» یکی دیگر از خوانندگان کتاب «سهشنبهها با موری» نوشته است: «این کتاب برای من بسیار مفید بود و نکتههای بسیار ارزشمندی داشت که به نظرم باید آنها را در جایی برای خودت ثبت کنی و هر چند وقت یکبار مرورش کنی. در کل، خواندن آن را به همه افراد توصیه میکنم.»
مرگ تنها واقعهای است که میتواند انسانها را نسبت به هم دلرحمتر کند. در قسمتهایی از کتاب سهشنبهها با موری آمده است که: «شاید مرگ بزرگترین متعادلکننده و بزرگترین همسانکننده باشد؛ همان پدیدهای که در نهایت افراد غریبه و بیگانه از هم را وادار میکند قطره اشکی برای همدیگر بریزند.» برانگیختن حس حسادت در افراد و یا تفاخر نسبت به افراد سطح بالا تنها میتواند فرد را حقیر نشاند داده و شخصیتی کاذب را برای او به همراه داشته باشد. موری در این مورد میگوید: «اگر میخواهی برای آدمهای طبقه بالا پز بدهی زحمت نکش؛ آنها همیشه به نظر حقارت نگاهت میکنند. اگر هم میخواهی به زیردستهایت پز بدهی باز هم زحمت نکش، چون فقط حسودیشان را تحریک میکنی. این نوع شخصیت کاذب تو را به جایی نمیرساند. فقط قلب باز است که به تو اجازه میدهد در چشم همه یکجور باشی.» موری که فردی خوشبرخورد بود در ارتباط با همه افراد این حسن خلق و خوشرفتاری را نشان میداد و به همه، حس خوب لبخندش را منتقل میکرد؛ بهطوریکه میچ در این باره میگوید: «همیشه وقتی وارد اتاق موری میشدم و لبخند محبتآمیز و شوق و ذوق او را میدیدم، انباشته از عشق میشدم و به وجد میآمدم. البته که او نظیر این رفتار را با خیلی از آدمها انجام میداد، میدانم، اما مهارت خاص خداداد او این بود که قادر بود به هر مراجعهکنندهای این احساس را منتقل کند، که لبخندی که به او زده میشود، خاص اوست. صرفا برای اوست. لبخندی منحصربهفرد.» هیچگاه آدمها به داشتههای خود قانع نیستند و مدام برای یافتن چیزهای جدید در حال تلاش هستند. همانطور که موری در کتاب سهشنبهها با موری میگوید: «انگار هر کسی یک جور عجله دارد. مردم در زندگیشان معنی و مفهوم پیدا نکردهاند، پس بیست و چهار ساعته به دنبال آن میدوند. اتومبیل جدید، خانه جدید، شغل جدید و متوجه میشوند که این چیزها هم بیمعنی و خالی هستند و دوباره میدوند و میدوند.» موری مقوله ازدواج را بسیار مهم میدانست. او به قوانینی برای شفافسازی مسائل در رابطه بین دو نفر اعتقاد داشت و یقین داشت که تنها با شفافسازی، مشکلات بین دو نفر قابل حل هستند: «موری با لبخند به میچ گفت: مسائل اینقدرها هم که تو فکر میکنی راحت نیستند، ولی با این وجود من چند قانون را میدانم که در مورد عشق و ازدواج صدق میکند. اگر به طرف مقابلت احترام نگذاری، با مشکل مواجهخواهی شد. اگر ندانی که چگونه با همسرت از در سازش وارد شوی، با مشکل روبهرو میشوی و نیز اگر نتوانی در مورد آنچه میان شما رخ میدهد به صورت شفاف صحبت کنی دردسرساز میشود و اگر میان شما ارزشهای مشترکی وجود نداشته باشد، به دردسر خواهید افتاد. ارزشهای شما باید شبیه یکدیگر باشد. میچ میدانی مهمترین ارزشها کدام است؟ ایمان به مقام بااهمیت ازدواج. موری نفسی تازه کرد و چشمانش را بست و در حالی که آه میکشید با همان چشمان بسته گفت: من بهشخصه معتقدم که ازدواج مهمترین کاری است که باید در زندگی انجام بدهی و اگر موفق نشوی که آن را امتحان کنی، از کلی تجربه محروم شدهای.»
میچ دیوید آلبوم فیلمنامهنویس، نویسنده، روزنامهنگار، نمایشنامهنویس، نوازنده، مجری رادیو و تلویزیون آمریکایی است که بیش از 35 میلیون نسخه از کتاب او در سراسر دنیا به فروش رسیده است. این نویسنده سرشناس متولد سال 1958 است و خانواده او یهودی هستند. او به نوشتن مقاله و کتاب علاقه بسیاری داشت؛ از این رو بعد از گذشت مدتی تصمیم گرفت کار نویسندگی را آغاز کند و کتاب بنویسد. او با تلاشهای فراوان خود توانست در سال 1983 بهعنوان نویسنده تماموقت روزنامههای The Fort Lauderdale News وSun Sentinel استخدام شود. این نویسنده خلاق تاکنون توانسته است کتابهای زیادی تالیف کند، اما شناختهشدهترین آثار او بهجز کتاب «سهشنبهها با موری»، دو کتاب «کمی ایمان داشته باش» و «اولین تماس تلفنی از بهشت» هستند.