کتاب «پاسخ به تاریخ» شامل خاطرات محمدرضا پهلوی؛ آخرین پادشاه ایران است که بعد از انقلاب 57 منتشر شده است. در کتاب «پاسخ به تاریخ» که حسین ابوترابیان آن را به فارسی ترجمه کرده و انتشارات زریاب به چاپ رسانده است، محمدرضا شاه به دفاع از کارنامهاش و ارائه توضیحاتی درباره چند و چون عملکرد حکومت پهلوی در زمان زمامداری خود میپردازد.
با استعفای رضاشاه از پادشاهی، فرزند او محمدرضا، به پادشاهی رسید و نخستین سالهای سلطنت او همزمان با اشغال ایران توسط نیروهای متفقین بود. متفقین متعهد شده بودند که پس از پایان جنگ جهانی دوم از خاک ایران خارج شوند، اما اتحاد جماهیر شوروی به این عهد پایبندی نشان نداد و با پشتیبانی از برخی گروهها در کردستان و آذربایجان نقشههایی در دست داشت که سرانجام با سیاستورزی قوامالسلطنه و قدرتنمایی ارتش، آن قائله خاتمه یافت. محمدرضا پهلوی چندین بار در دوران سلطنت خود ترور شد که نخستین بار در سال 1327 و در دانشگاه تهران بود. او در زمان نهضت ملی شدن نفت نیز دچار مشکلاتی با نخستوزیر وقت شد که بهتدریج بر حجم آن مشکلات افزوده شد و رویاروییهایی شکل گرفت که در نهایت به کنار گذاشتن دولت وقت انجامید. از آغاز دهه 1340 تحولاتی در ایران شکل گرفت که میتوان در زیر عنوان انقلاب سفید آنها را بررسی کرد و محمدرضا شاه نیز در کتاب «پاسخ به تاریخ» بهطور مفصل به همین موضوع پرداخته و درباره آن دوره توضیحاتی ارائه کرده است. از اصول انقلاب سفید میتوان به اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی، ملّی کردن جنگلها و مراتع، فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی، سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها، اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رأی به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان، ایجاد سپاه دانش، ایجاد سپاه بهداشت، ایجاد سپاه ترویج و آبادانی، ایجاد خانههای انصاف و شوراهای داوری و... اشاره داشت. اما این اصول و بویژه برخی از آنها، مخالفان جدیای هم در جامعه ایران داشت که از نفوذ و تاثیر فراوانی هم در میان مردم برخوردار بودند. نیروهای سیاسی قدیمی که در نقش اپوزیسیون فعال بودند هم با آنچه در انقلاب سفید رخ میداد موافقت چندانی نداشتن یا به کلی مخالف بودند که این بر میزان مخالفتها میافزود. وقایعی که در خرداد 1342 شکل گرفت، برآمده از همان تغییراتی بود که از ابتدای دهه 40 آغاز شده و پیگیری میشد. حکومت شاه نیز پس از 28 مرداد از اعتبار پیشین در نزد برخی از مردم برخوردار نبود و کمکم و با تقویت امواج اعتراضی و برآمدن مخالفین مسلح، شکل مبارزات هم تغییر یافت و حادتر شد. ایران در دهه 40 مسیر جدیدی را در عرصه اقتصادی پی گرفت که عمدتاً متکی بر افکار و برنامهریزیهای متخصصان در سازمان برنامه و نیرو و توان تکنوکراتها بود و رشد و رونق اقتصادی را به دنبال داشت. اما از عواقب انقلاب سفید، مهاجرت روستاییان به شهرها بود که موجب اختلال فرهنگی شد و وضعیت اجتماعی ایران را در سالهای بعد به کلی دگرگون کرد. در دوره پهلوی دوم نیز تکیه و تمرکز فوقالعادهای بر ارتش وجود داشت و تقویت صنایع نظامی و استفاده از بهترین تسلیحات نظامی از اولویتهای خرید خارجی حکومت بود. در سیاست داخلی، تغییرات چندانی صورت نگرفت و نوعی انسداد برقرار بود که با وجود تحرکات مخالفان و واکنشهای امنیتی، بیشتر و بیشتر هم میشد. در سیاست خارجی، حکومت شاه از نزدیکان و دوستان غرب به شمار میآمد اما با بلوک شرق هم دارای روابط بود و از دید منافع ملی به روابط خارجی مینگریست. محمدرضا پهلوی در کتاب «پاسخ به تاریخ» مینویسد: «در این کتاب قصد دارم نشان بدهم که چرا در راه رسیدن به اهدافم پافشاری میکردم؛ و چرا میخواستم جامعهای بر اساس عدالت اجتماعی، و نه مبارزه طبقاتی بنا کنم؛ جامعهای که همه در آن یکپارچه و وابسته به یکدیگر باشند؛ و گفتنی است چون با همه کشورهای جهان -چه دنیای غرب، چه کشورهای بلوک شرق و چه جهان سوم- حسن تفاهم داشتم، این امکان برایم فراهم آمد که بتوانم در محیطی آکنده از صلح و صفا، کوشش خود را برای رساندن ایران به سوی تمدن بزرگ دنبال کنم.» محمدرضا پهلوی در این کتاب، به مرور خاطرات، شرح رخدادهای حساس و همچنین تا حدی نیز به انتقاد از خود پرداخته و به لحاظ اینکه این اثر نوشته اوست، منبعی برای تاریخپژوهان و مردمانی است که علاقهمند به بررسی تاریخ معاصر و تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در قرن چهاردهم هستند.