کتاب «همسر دوست داشتنی من» در ماه مارس ۲۰۱۹ به قلم سامانتا داونینگ به چاپ رسید. کتاب «همسر دوست داشتنی من» از نویسندهای است که کتابهای جنایی و معمایی جذابی نوشته است و این کتاب نیز جزو آثار پرفروش و برگزیده آمریکا بوده که بازخورد بسیار مثبت و خوبی را گرفته است.
داستان این کتاب، رمز و رازهاییست که هرکسی در زندگی خود دارد و حتی با شریک زندگیاش هم ممکن است در میان نگذارد. داستان اعتماد و ظاهر آدمها که چقدر میتواند فریبنده باشد و اینکه فردی در ظاهر، عادی جلوه کند و در عین حال برخلاف تصور اطرافیان، روحی خطرناک در او نفس بکشد. روایت نقشههایی که گرچه شاید با دقت بسیار طراحی شده اما از یک جایی به بعد همه چیر دگرگون میشود و شرایط برخلاف انتظار پیش میرود.
این کتاب در ژانر معماگونه و روانشناختی است و سیر داستانی آن دیوانهوار، مخاطب را به چالش میکشد و آنچنان هیجانانگیز و گیراست که مخاطب قادر نیست حتی کتاب را کنار بگذارد.
سولماز نظرش را در مورد مطالعهی این کتاب در زیر نوشته است: «این داستان به طرز عجیبی شما رو با خودش همراه میکنه. شاید بعضی از موارد رو بتونید حدس بزنید اما پایان داستان واقعا غیر قابل پیشبینی هست. در لحظاتی از داستان، خودتون رو پیدا میکنید که دارید از کسی طرفداری میکنید که آشکارا باعث و بانی مشکلات هست و این برای من خیلی جذاب بود و جدا از داستان گیرا و جذابش بعضی از موارد که درباره خانواده و ضربه های کودکی گفته بود نیز برای من خیلی جذاب بود.»
فصل اول کتاب با پاراگراف زیر آغاز میشود که ماجرای اولین دیدار دو شخصیت اصلی این داستان است: «به من نگاه میکند، چشمان آبی شفافی دارد. چشمانش مدام میجنبند. به نوشیدنیاش نگاه میکند، سپس چشم از آن بر میدارد. من هم چشمم را به نوشیدنی خودم میدوزم. حس میکنم به من خیره شده و براندازم میکند تا بفهمد من هم به اندازه او مشتاق صحبت هستم یا نه. به او نگاه میکنم و لبخند میزنم تا در باغ سبز نشانش دهم و او هم در جوابم لبخند میزند، بیشتر رژ لبش پاک شده و لکهای قرمز بر لبه لیوانش جا مانده است. به سمتش میروم و کنارش مینشینم. با موهایش بازی میکند، رنگ و قد موهایش معمولی ست. لبهایش میجنبند و سلام میکند چشمانش از نزدیک روشنتر به نظر میرسد؛ طوری که انگار پشت چشمانش چراغی روشن باشد. طبیعتاً از او به همان روشی درخواست دوستی میکنم که از تمامی خانمهای این مشروب خانه درخواست کردهام.»
فصل دوم کتاب با پاراگراف زیر آغاز میشود: «اسم من توبیاس نیست. از این اسم فقط وقتی استفاده میکنم که میخواهم کسی من را به خاطر بسپارد. این دفعه هم میخواستم متصدی بار من را به خاطر بسپارد. وقتی اول وارد بار شدم و نوشیدنی سفارش دادم اسم خودم را تایپ کردم و به او نشان دادم او من را به یاد میآورد. به خاطرش میسپارد که توبیاس مردی ناشنواست و با زنی که تازه با او آشنا شده بود از بار خارج شد این اسم به خاطر این بود که متصدی بار توبیاس را یادش باشد نه پترا. به هرحال من در یاد پترا خواهم ماند چون مگر با چند مرد ناشنوا رابطه داشته است؟ و اگر اشتباه نکرده بودم از حواشی عجیب و غریب در تاریخ روابط او میشدم اما حالا من را به عنوان «ناشنوای ساختگی» یا «ناشنوای احتمالاً ساختگی به یاد می آورد.»
سامانتا داونینگ نویسنده کتاب پرفروش «همسر دوست داشتنی من» و نامزد جوایز Edgar، ITW و Macavit برای بهترین رمان اول است. براساس همین رمان یک فیلم سینمایی ساخته شده است. دومین کتاب او با نام «او این بازی را شروع کرد»، در 21 ژوئیه سال 2020 منتشر شد. او در حال حاضر در نیواورلئان زندگی می کند.