کتاب «وراجی» نوشته ایتن کراس درباره گفتگوهایی است که ما در سر خود داریم. صدایی مزاحم که مدام ما را به یک جنگ تنبهتن با خودمان دعوت میکند و علاقه دارد به ما بفهماند که گند زدهایم! وقتی در کتاب «وراجی» تورق میکنیم، متوجه میشویم که تنها ما نیستیم که نمیتوانیم از شر این صدای مزاحم خلاص شویم، و درواقع همه انسانها این گفتوگوهای خصمانه را درون سر خود میشنوند. صدایی که با بیرحمی تمام، تمام تلاشش را میکند که به تو بگوید تو به اندازه کافی خوب نیستی. تو در فلان موقعیت فاجعهبار رفتار کردی. تو نمیتوانی از پساش بربیایی و چیزهایی نظیر اینها.
این کتاب سعی میکند ریشه نشخوارهای ذهنی و فلجکننده را پیدا کند و پس از آن راهکاری ارائه دهد که بتوانیم آنها را مهار کنیم. همه میدانیم که این صداها هیچگاه به طور کامل از بین نمیروند و تنها کاری که از دست ما برمیآید، کنترل کردن آنها و مسلط شدن بر آنهاست. با خواندن این کتاب میفهمیم که میشود قضیه را بالعکس کرد و به جای اینکه آنها افسار رفتار و گفتار و کردار ما را در دست بگیرند، ما افسار آنها را در دست بگیریم و در زندگی جهشی رو به جلو داشته باشیم. چرا که هرگاه بشود بر ذهن مسلط شد، میشود گفت که زندگیمان تا حد خوبی قابل کنترل است.
برای مثال، یکی از راههایی که ایتن کراس پیشنهاد میدهد، این است که به این صداها خوب و بادقت گوش کنید و از آنها به شناخت برسید. اگر به این مرحله رسیدید، برداشتن قدم بعدی، یعنی کنترل کردنشان به مراتب آسانتر خواهد شد.
سپیده نظر خود را راجع به کتاب در سایت فیدیبو اینگونه بیان میکند: «میتونم بگم آشنایی من با این کتاب یکی از معجزات زندگیم بود. به جرات میتونم بگم که زندگیم به دو بخش قبل از این کتاب و بعد از این کتاب تقسیم شد. اگر مثل من از دست صداهای توی سرتون دیوانه شدید، حتما و شدیدا این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنم.»
مهشید راجع به کتاب در سایت good reads میگوید: «کتاب خیلی خوشخوان است. روان و صمیمی نوشته شده و راهکارها در عین سادگی، بسیار کارآمدند. از آن دست کتابهایی است که به نظرم هرکس باید یک بار مطالعه کند. خواندنش را از دست ندهید و به خودتان کمک کنید.»
در این قسمت از کتاب، نویسنده از ضرری که افکار منفی به زندگی ما وارد میکنند صحبت میکند: «همه ما با حواسپرتیهای ناشی از جریان کلامیِ منفی آشنا هستیم. تابهحال، پس از دعوای شدید با کسی که دوستش دارید، تلاش کردهاید کتابی بخوانید یا کاری انجام دهید که نیازمند تمرکز باشد؟ چنین کاری تقریباً غیرممکن است. همه افکار منفیِ حاصل از آن مشاجره کارکردهای اجرایی شما را تحلیل میبرند، چون منتقد درونیتان و یاوههایش بر مقر فرماندهی مغز شما غلبه یافتهاند و منابع عصبیتان را به تاراج میبرند. بااینحال، مشکل بیشترِ ما این است که معمولاً درگیر فعالیتهایی هستیم که اهمیتشان خیلی بیشتر از به ذهنسپردن اطلاعات یک کتاب است. ما همزمان به شغلمان میرسیم، بهدنبال رؤیاهایمان میرویم، با دیگران تعامل میکنیم.»
در این بخش از کتاب بخشی از سرگذشت ماریا تریزیا را مطالعه میکنیم: «صبح یکی از روزهای سال ۱۷۶۲، ماریا تریزیا فون پارادیسِ سهساله در حالی از خواب بیدار شد که بیناییاش را از دست داده بود. ماریا تریزیا که پدرش مشاور امپراتریس روم بود در وین بزرگ شد و با وجود ازدستدادن بیناییاش، زندگی نسبتاً جذابی داشت. او از کودکی اعجوبه موسیقی بود و در نواختن ارغنون و کلاویکورد، که صفحهکلیدی مستطیلشکل بود، مهارت داشت. استعداد او، در کنار ناتوانیاش، لطف و توجه امپراتریس را به خود جلب کرد. امپراتریس ترتیبی داد که ماریا از مستمری و بهترین شرایط تحصیل بهرهمند باشد. به نوجوانی که رسید، دیگر موسیقیدان پرآوازهای بود که در گرانترین سالنهای وین و خارج از وین مینواخت، حتی برخی قطعات موسیقیاش را موتزارت برایش مینوشت. بااینحال، والدین ماریا تریزیا همچنان امیدوار بودند که دخترشان بیناییاش را دوباره به دست بیاورد. از وقتی بچه بود، پزشکان انواع و اقسام روشهای درمانی را از زالودرمانی گرفته تا شوک الکتریکی رویش آزمایش کرده بودند، اما هیچکدام فایده نداشت. بینایی او برنگشت. حتی بدتر، این درمانها کلی بیماری دیگر برایش به جا گذاشتند. تا هجدهسالگی از تهوع، اسهال، سردرد و حملات بیهوشی رنج میبرد.»
دکتر ایتن کراس یکی از سرآمدان حوزه مهار ذهن آگاه است. وی استاد تقدیر شده دانشگاه میشیگان و مدرسه کسب و کار راس و مدیر آزمایشگاه ایموشن اند سلف کنترل است.