کتاب «آداب معاشرت برای دختران و پسران جوان» به قلم ژان لویی فورنیه به زبان فرانسوی و در سال 1998 برای اولین بار به چاپ رسید. این کتاب در ایران نیز توسط انتشارات هیرمند در سال 1394 در 190 صفحه و با ترجمهی شهیندخت بهزادی منتشر شده است. در این کتاب ژان لویی فورنیه به بیان مشکلات و درگیریهای فکری و روحی جوانان و نوجوانان میپردازد. او با حالتی طنزگونه سعی دارد به ما بفهماند که مسائل پیچیدهای که ذهن ما را آشفته کردند، آنقدرها هم پیچیده نیستند و از زاویههای دیگری نیز میتوان به آنها نگاه کرد. نویسنده در کتاب «آداب معاشرت برای دختران و پسران جوان» قصد نصیحت کردن و بیارزش نشان دادن افکار ما را ندارد، بلکه به گونهای با ما صحبت میکند که گویا نوجوانی همسنوسال ماست و در حال بستنی خوردن یا پیادهروی در حیاط مدرسه با ما در حال دردودِل کردن است.
بعد از خواندن این کتاب، حس میکنید که دقیقا این کتاب برای شما نوشته شده است و از درک بالای نویسنده به وجد خواهید آمد. یکی از نکات قابل توجه در مورد این کتاب، قطع جیبی و جلد زیبای این کتاب است که باعث میشود در هر شرایطی بتوانید آن را همراه خود داشته باشید و مطالعه کنید.
مونا در مورد تجربهی مطالعهی این کتاب میگوید: «قطعا این کتاب یکی از کتابهایی است که خواندنش در زندگی بسیار تاثیرگذار است. مخصوصا اگر در سنین کم خوانده شود که باعث میشود تاثیر فوقالعادهای در نوع رفتار و آداب اجتماعی بگذارد. اگر پدر و مادری هستید که فرزندانی در سنین نوجوانی دارید، حتما این کتاب را برای آنها تهیه کنید، زیرا میتواند بهترین هدیهی زندگی آنها باشد. طنزی که در این کتاب وجود دارد، جذابیت آن را چند برابر میکند و باعث میشود از خواندن آن احساس خستگی نکنیم.»
پاراگرافی از کتاب که در مورد ارزش به خود است را در زیر میخوانیم: «برای خودتان و برای دیگران مانند هدیه باشید. آراسته باشید تا از نگاه کردن به خود لذت ببرید و دیگران هم همینطور. هر روز حمام کنید. از عطرهای خوشبو استفاده کنید. لباس و جورابهایتان را هر روز عوض کنید. زیاد سیگار نکشید. زیاد سیر نخورید. صبح و شب مسواک بزنید. شیکپوش باشید و از لباسهایی که در آن احساس راحتی نمیکنید، استفاده نکنید. لباس باید با زمان، مکان، موقعیت، شخصیت، سن و اندامتان هماهنگ باشد. لباسهای سیاه هم کثیف میشوند اما کثافتشان دیده نمیشود، بلکه بوی آن به مشام میرسد. موها را حتما دوبار در هفته بشویید. بدن انسان یک کارخانهی بزرگ است که باید تا حد امکان سروصدای آن را مهار کنید. آروغ، عطسه، فین، صدای دهاندره و سکسه از این دست صداها هستند. دهاندره نشانهی خستگی و بیهودهگی است و برای اینکه به طرف مقابلتان توهین نکرده باشید، تا حد امکان آن را مهار کنید.»
پاراگرافی از کتاب را که در مورد سلام کردن و خداحافظی میگوید را در زیر میخوانیم:
«این روزها جمعیت کرهی زمین آنقدر زیاد شده که برای سلام کردن همه به هم وقت باقی نمیماند. اما این کار خرجی بر نمیدارد. پس از سلام کردن دریغ نکنید. دست دادن مرحلهی بعد از سلام کردن است. اما به سه شخصیت اعم از یک خانم، یک شخص مسن و یک شخیت مهم اجازه بدهید اگر مایل است اول او دستش را دراز کند. آیا برای دست دادن باید دستکشها را از دست بیرون آورد؟ بله، شخصی که میخواهد با شما دست بدهد، مایل است دست شما را بفشارد، نه دستکش. بوسیدن فقط مخصوص دو طرف گونه است، سومین بوسه دَلِگی به حساب میآید. اگر سرما خوردهاید و از بینیتان آب میچکد، دست هیچکس را نبوسید. خداحافظ یا به امید دیدار فقط مخصوص افرادی است که دوست دارید دوباره آنها را ببینید. هرگز نباید به مأمور مالیات گفت به امید دیدار. میتوانید موفق باشید را هم به جای خداحافظی به کار برد.»
پاراگرافی دیگر از کتاب را که در مورد کلمهی متشکرم است را در زیر میخوانیم:
«متشکرم یکی از اولین کلماتی است که در کودکی میآموزیم و آنقدر تشکر میکنیم که از آن خسته و بیزار میشویم. آنوقت است که به جای تشکر میگوییم: اَه، که نشانهی دوران بلوغ است. دیگر زیاد تشکر نمیکنیم و در عوض برای همهچیز عجله داریم و دیگر حوصلهای برایمان باقی نمیماند. در حالی که متشکرم دقیقا به اندازهی گفتن کلمهی اَه وقت میگیرد. تنها یک ثانیه. تشکر به این معناست که کسی برای شما کاری انجام داده و آن کار اثر خوبی در شما ایجاد کرده است. اتفاقا حالا روزگاری است که تشکر شما را محبوبِ خاص و عام میکند. کلمهی لطفا را به کسی میگویند که تقاضایی از او شده باشد. اما اشکال اینجاست که همیشه باید کلمهی متشکرم را بعد از لطفا به کار ببرید. خواهش میکنم را زمانی به کار میبرند که شخص بخواهد جواب تشکر شما را بدهد. هیچوقت نگویید اینکه کاری نبود، مخصوصا جملهی درخدمتم را اصلا به کار نبرید. فقط خواهش میکنم. معذرت میخواهم را به کسی که از نظر جسمی و روحی آزار دیده، میگویند. اگر میخواهید شیک به نظر بیایید بگویید: ممکن است مرا ببخشید. از این هم شیکتر، از شما خواهش میکنم مرا ببخشید.»
ژان لویی فورنیه در سال 1938 در فرانسه متولد شد. او نویسنده، طنزنویس، کارگردان تلویزیونی و منتقد ادبی است. وی تا به حال دهها مقالهی ادبی و چندین رمان منتشر کرده است. رمان «کجا بریم، بابا؟» یکی از معروفترین کتابهایی است که فورنیه نوشته است و آن را به دو فرزند خود تقدیم کرده است. فرزندان اون دارای ناتوانی جسمی هستند و فورینه این کتاب را در مورد رابطهی یک پدر با دو پسر معلولش نوشته است. او برای کتاب «کجا بریم، بابا؟» موفق به دریافت جایزهی ادبی فمینا نیز شد.