کتاب من احمق وصف حال بیتا، مهماندار هواپیما است که به فراخور شغلش دائما در سفر است و با همسر ایتالیایی خود در دبی زندگی میکند. او چهار سال است که خانواده خود را ندیده و به یکباره تصمیم میگیرد به ایران بازگردد. در خلال داستان درمیابیم که دلیل این تصمیم شکست عاطفی از سوی همسرش است اما قصد دارد این موضوع را از خانواده و اطرافیان خود پنهان کند.
شیما کاتوزیان در این کتاب به کش و قوسهای روحی بیتا میپردازد، افکارِ گاه پریشان او را بیان میکند و سعی در ایجاد حس همذاتپنداری در مخاطبان خود، بهویژه بانوان دارد.
پشت جلد کتاب من احمق میخوانیم:
«بیتا، دختر قصهی ما، سال هاست خارج از ایران با همسر ایتالیاییاش زندگی میکند.
دست سرنوشت او را به وطن باز میگرداند.
اینکه برایش چه پیش آمده که او پس از مدت ها دوری به ایران بازگشته، داستان کاملا خاصی را تشکیل میدهد.
آنچه در ذهن او می گذرد، شاید همان چیزی باشد که ذهن اغلب زنها را به خود مشغول کرده…
بخوانید... بشدت توصیه میشود...»
موفقیت چشمگیر کتاب من احمق در فروش، باعث جلب توجه مخاطبان کتاب شدهاست. در بین نظرات، بیشترین نقد مربوط به غلطهای متعدد ویرایشی و نگارشی واستفاده نادرست از علائم نگارشی وارد شدهاست. بعضی از خوانندگان هم تجربیات بیتا، شخصیت اول داستان را نزدیک به تجربیات خود دیدهاند.
کتاب با این تکگویی شروع میشود:
«از خواب که بیدارم شدم؛ شکمم میگفت، صبح زیبایی را شروع نکردهام. صداها زیاد بودند. صدای حرکت عقربهی ثانیهشمار ساعت شماتهدار روی دیوار پذیرایی زیاد بود. از یک عقربهی نازک و قرمزرنگ آن همه سر و صدا بعید بود. انگار میخواست فریاد بزند که دارد میگذرد. نیازی نبود... من به زمانبندی دقیق عادت کرده بودم. ده دقیقهی بعد، صدای دوش آب حمام کوچک داخلاتاق خواب زیاد بود. انگار میخواست همه بدانند یک نفر دارد دوش میگیرد و به فاصلهی پانزده دقیقه بعد از قطع شدن آن صدا، صدای جوشیدن آب داخل کتری روی اجاق آشپزخانه زیاد بود. تمام صداها در سکوت من با خودم، زیادی زیاد بودند!»
در اواسط کتاب، وقتی بیتا با معشوق سابق خود، بهنود روبهرو میشود میخوانیم:
«ما انسانها به هرچه میخواهیم آنقدر اصرار میورزیم که وقتی نمیخواهیم، آن اصرار جزئی از وجودمان میشود. کسی که میمیرد را آنقدر زنده نگاه میداریم که مردهاش همیشه با ماست و گذشتن از چیزهایی که از ما میگذرند را دیر یاد میگیریم. آنقدر میمانیم که رفتن غیر ممکن شود و آنقدر به رفتن فکر میکنیم که ماندنمان چیزی جز عذاب نیست.»
متنهای بالا عینا با رسمالخط چاپ شده در کتاب ذکر شده.
شیما کاتوزیان، متولد ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۷ در تهران است. او که چند سالی است به کشور آمریکا مهاجرت کرده در شرکت تسلا مشغول به کار است. این فعال شبکههای اجتماعی، سابقه مهمانداری در کشورهای ایران و ترکیه را دارد و زندگی پرماجرایی داشته که در صفحه مجازیش، آنها را با مخاطبان خود به اشتراک میگذارد.
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید رمان نیز بازدید فرمایید.