نمایشنامهی «در انتهای گلو» به قلم یوسف اِلگیندی است که توسط دکتر اسماعیل نجار و نیکی نصیری ترجمه شده است. این اثر را انتشارات مهراندیش به چاپ رسانده است. پس از حملات 11 سپتامبر 2001 به برجهای دوقلو، مرکز تجارت جهانی، حساسیتهای نظارتی توسط دولت و سیستمهای اطلاعاتی آمریکا بسیار تشدید شد. این نظارتها شرایط و مشکلات سختی را برای مسلمانان ساکن آمریکا به ویژه اعراب، ایجاد کرد. این اثر ترس از جامعهی عرب را پس از این حملات به تصویر میکشد. داستان دربارهی یک نویسندهی جوان عرب-آمریکایی به نام خالِد است و از اینجا شروع میشود که دو مأمور سازمان اطلاعات آمریکا به خانهی خالد میروند.
نمایشنامهی «در انتهای گلو» به قلم یوسف اِلگیندی است که توسط دکتر اسماعیل نجار و نیکی نصیری ترجمه شده است. این اثر را انتشارات مهراندیش به چاپ رسانده است. پس از حملات 11 سپتامبر 2001 به برجهای دوقلو، مرکز تجارت جهانی، حساسیتهای نظارتی توسط دولت و سیستمهای اطلاعاتی آمریکا بسیار تشدید شد. این نظارتها شرایط و مشکلات سختی را برای مسلمانان ساکن آمریکا به ویژه اعراب، ایجاد کرد. این اثر ترس از جامعهی عرب را پس از این حملات به تصویر میکشد. داستان دربارهی یک نویسندهی جوان عرب-آمریکایی به نام خالِد است و از اینجا شروع میشود که دو مأمور سازمان اطلاعات آمریکا به خانهی خالد میروند. آنچه به عنوان یک تحقیق و پرسش و پاسخ دوستانه آغاز شده، بهزودی به یک بازجویی وحشتناک و غیرقانونی در مورد روابط احتمالی او با تروریستها تبدیل میشود. مأمورین خالد را در خانهاش حبس میکنند. و ظاهرا هر چیزی که در آپارتمان او وجود دارد، مدرک باالقوهای برای سوءظن است. این نمایشنامه همچنین انتقاد به قانونی است که رئیس جمهور آن دورهی آمریکا، یعنی جورج دابلیو بوش وضع کرد. او هر گونه بررسی و نظارت را برای سیستمهای اطلاعاتی را مجاز شمرد. «در انتهای گلو» در سال 2004 به روی صحنهی نمایش رفت. این اثر تبدیل به محبوبترین نمایشنامهای شد که توسط یک نویسندهی عرب-آمریکایی به نگارش درآمده و بیشتر از هر نمایش مشابه دیگری به روی صحنه رفت. این نمایشنامه جایزهی انجمن منتقدان تئاتر آمریکا را در سال 2012 برد.
نظر خوانندگان سراسر دنیا، درباره کتاب «در انتهای گلو» چیست؟
رابین یکی از خوانندگان خارجی کتاب، در سایت گودریدز نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «با وجود اینکه خواندن این نمایشنامه را دوست داشتم، اما فکر نمیکنم قدرت این را داشته باشم تا آن را زنده ببینم. این نمایشنامه مملو از صحنههای اضطرابآور و نگرانکننده امّا معنادار است.»
یکی دیگر از مخاطبان این اثر، در سایت آمازون چنین نظری دربارهی کتاب داده است: ««در انتهای گلو» اِلگیندی روایتی عالی از اضطراب آمریکایی پس از 11 سپتامبر است. اِلگیندی تأثیر پارانوئیدی این فاجعه را در هر دو طرف بررسی میکند. جامعهی آمریکایی و جامعهی عرب-آمریکایی. نویسنده ترس و اضطراب خود را به عنوان یک آمریکایی¬عرب، که به دلیل ریشهی قومی خود تحت نظر ماموران اف بی آی قرار گرفته است، به ما نشان میدهد.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
در این قسمت از نمایشنامه مأمورین در آپارتمان خالد شروع به گشتن میکنند و خالد از کار آنها متعجب میشود: «خالد: دارین دنبال چیز مشخصی میگردین؟ شاید من بتونم کمکتون کنم. بارتلت: اون صرفا قراره که این دوروبر یه چرخی بزنه. یه کار عادیه. خالد: مطمئنین؟ عجیبه که من میخواستم خودم بهتون زنگ بزنم. یکی از دوستام گفت که می خواد این کارو بکنه، منم حس کردم بهتره که این کارو بکنم. بارتلت: کی؟ خالد: ااا یه دوست. بارتلیت: صحیح. و اسم اون دوست؟ خالد:(با تأخیر). هیشام. بفهمه من بهتون گفتم، ناراحت نمیشه. بارتلیت: هیشام چی؟ خالد: دارموش. اونم میخواست بهتون زنگ بزنه. بارتلیت: من بیصبرانه منتظرم که چیزی ازش بشنویم.»
در ادامه بخشی را میخوانیم که مأمورین بیپرده شروع به تهمت زدن به خالد میکنند و حتی حق داشتن وکیل را از وی سلب میکنند: «بارتلت: منظورم اینه که تا همین الان ما فهمیدیم که تو یه خراب کارچپ گرا با تمایلات مائوئیستی هستی که به وحشیگری و اسلام نظامی علاقه داری. مضاف بر این روی سلاحها و آدمکشی تحقیقات میکنی... من میتونم تا قبل از آخر هفته بندازمت گوشه یه سلول زندان تا راجع به خودت توی روزنامهها بخونی. خالد: چی؟ داری سعی میکنی منو بترسونی؟ (بارتلت به او خیره میشود). نه. ببین من... (به سمت تلفن میرود و شروع به شماره گیری میکند). نمی دونم که... دارین شوخی میکنین... یا اینکه -بارتلیت: خالد. خالد: من نمیفهمم داره چه اتفاقی میافته... یه چیزی... بارتلیت: تلفنو بذار سر جاش.»
درباره نویسنده
یوسف اِلگیندی نمایشنامهنویس مصری-آمریکایی است. او در سال 1960 در مصر متولد شد. او در دانشگاه مِلوِن آمریکا به یادگیری نمایشنامهنویسی پرداخت. او نمایشنامههای تکپردهای و اقتباسی دربارهی تجربهی مسلمانان عرب در ایالات متحده مینویسد. او بسیاری از آثارش را با الهام از تجربهی مهاجرتش به نگارش درآورده است. الگیندی با نمایش «در انتهای گلو» شناخته شد. همچنین از او به عنوان با استعدادترین نویسنده عرب-آمریکایی در زمینهی سیاسی یاد میکنند. او در مصاحبهای با دینیشا اسمیت، جرقهی نگارش این نمایشنامه را بدین شکل عنوان کرده است:«شروع کردم به اتاقم نگاه کردن... فکر کردم چه چیزهایی دارم که اگر یک روز مأموران سازمان اف بی آی به اینجا بیان برام دردسر ایجاد میکنن؟ کتابایی در مورد ترور کردن، اسلحه، اسلام، موضوعات تحقیقاتی، قرآن، و چیزایی داشتم که من را به خاورمیانه علاقهمند نشون میداد. بعد در پارانویای خودم شروع کردم فکر کنم چه اتفاقی ممکنه برام بیفته.»