کتاب شرح زندگانی من اثر یکی از رجال اداری قاجار به نام عبدالله مستوفی است. این کتاب را انتشارات زوار در سه جلد و انتشارات هرمس در دو جلد به چاپ رسانده است. کتاب شرح زندگانی من یکی از مهمترین آثار در حوزه مطالعهی تاریخ دوران قاجار به شمار میآید.
آنچه باید درباره کتاب شرح زندگانی من بدانید کتاب شرح زندگانی من اثر یکی از رجال اداری قاجار به نام عبدالله مستوفی است. این کتاب را انتشارات زوار در سه جلد و انتشارات هرمس در دو جلد به چاپ رسانده است. کتاب شرح زندگانی من یکی از مهمترین آثار در حوزه مطالعهی تاریخ دوران قاجار به شمار میآید. نویسنده در این کتاب با نثری روان و ساده به شرح رویدادهای زمانهی خود، آیینها، ویژگیهای شخصی خویش و... میپردازد. روایت مستوفی بیش از آن که شرحی شخصی باشد، توصیفی از اوضاع و احوال مملکت در عصر قاجار است. روایتهای این کتاب گاه خنده بر لبانتان میآورند و گاه غمی بر دلتان مینشانند؛ غمی که ناشی از بیخردی و ظلمی است که شاهان بر این مملکت روا داشتهاند. عبدالله مستوفی کوشیده که تا جای ممکن روایتی دقیق، مطابق با حقیقت و بدون سوگیری و دخالت دادن نظر شخصی از اوضاع اجتماعی و سیاسی آن زمان ارائه دهد و تا میزان زیادی موفق عمل کرده است.
مانا عسگری نظر بسیار مثبتی دربارهی این کتاب دارد. او میگوید: «کتاب شاهکار است. نثر فارسی و روایتگری فوقالعاده و نکات غریب نایاب. اگر قدری نگاه دگماتیسم جناب مستوفی را در بعضی جاها ببخشیم و به جای قضاوت با دید توصیفی نگاه کنیم، این کتاب بینقص است. چیزهایی که از آن میشود یاد گرفت، فقط از این کتاب میشود آموخت. شرحی کلی از وضعیت دیوان استیفا در دورهی قاجار، وضع زندگی اجتماعی مردم، تعزیه، عروسی، عید، عزا، مدرسه و مکتب، مشق خط و... .» امین دربارهی کتاب «شرح زندگانی من» نوشته است: «مدتها بود دنبال کتابی بودم که شرایط اجتماعی و طبقاتی مردم ایران را در دوران قاجار و اوایل پهلوی بررسی کرده باشد. این کتاب دقیقا همان چیزی بود که میخواستم. اوضاع اجتماعی، کاری، طبقاتی، نحوه لباس پوشیدن و حتی معماری خانههای ایرانیان را با جزییات و دقت شرح داده بود.» بهروز ژاله نظر خود را اینگونه بازتاب داده است: «هر چقدر فکر میکنم نه در عصر خودمان و نه در عصر جناب مستوفی، نویسندهای به این شیرینی و جذابی و گیرندگی سراغ ندارم. به لحاظ آگاهیهایی که از کردار، رفتار و باورهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پیشینیان ما پیش از ورود و به هنگام ورود به دورهی تجدد بینظیر است. به نظر من هرکسی که میخواهد دربارهی مسائل اجتماعی ایران در عصر حاضر پژوهش کند، از خواندن این کتاب ناگزیر خواهد بود.»
در بخشی از کتاب شرح زندگانی من میخوانیم: «از ملل زنده و مرده عالم فقط نیاکان ما بودهاند که به این نکته طبیعی خلقت برخورده، نوروز را که واقعا روز نو و تازگی زندگی مخلوقات جاندار و بیجان زمین است، عید ملی خود قرار دادهاند. بیجهت نیست که مرور ازمنه و دهور و تغییرات سیاسی و مذهبی و اجتماعی که در نزد سایر ملل عیدهای سابق را از بین برده و اعیاد جدیدی به جای آن برقرار کرده، در عید ملی ما نتوانسته است تغییری بدهد و تاریخ جهان پیر از عهده تعیین تاریخی که این عید در نزد ایرانیان برقرار شده، عاجز است و ایرانیان امروز مثل ایرانی های چندهزار سال قبل و حتی آرینهای قبلتر از آنها، روز اول فروردین را که اولین روز اعتدال بهاری و یکسان شدن شب و روز و پیرانهبندی و خودآرایی نیمکره شمالی زمین است، عید میگیرند.» عبدلله مستوفی از حال و هوای دم عید ایران آن سالها چنین نوشته است: «از اوایل اسفند، در بازارها، مخصوصا دکانهای پارچهفروشی و کفش و کلاهدوزی ازدحام میشد. هرکس به قدر توانایی خود به فکر لباس عید برای افراد خانواده خود بود. خیاطها منتهی تا نیمهی اسفند کار تازه قبول میکردند. از بیستم اسفند به بعد پارهای از دکاندارها که سروکار مستقیم با عید داشتند، دکانهای خود را تزئین میکردند. بقالها طبقهای معلق از سنجد ساخته و دستههای شمع پیهی که با جوهر سبز و قرمز روی آنها را نقش و نگار انداخته بودند، به سر تا سر پیشانی دکان خود میآویختند. کپههای فرسودهی سال قبل را نو و سرطاسهای برنجی پشت آنها را براق و از انواع حبوبات مملو میکردند و در فاصلهی هر کپه، کاغذ سبز و آبی و زرد و سفید لوله کرده میگذاشتند. روی خیکهای روغن که نصف جلد آن را پاره و روغن آن را نمایان کرده بودند، نقش و نگار بیرنگ انداخته، در بعضی گوشههای آن زرورق میچسباندند.» «مفصلتر از همه، آذینبندی دکانهای قنادی بود. زیرا سر و کار این دکانها با عید نوروز بیشتر از سایرین است. در جلوی دکان، دو اصله تیر سر و ته یکی که روی آن را با کاغذ الوان نقش و نگار انداخته بودند، به دو جرز طرفین دکان تکیه داده سر آنها را به هم نزدیک و جناقی در جبهه دکان احداث میکردند. بعد از کله قند که در ته آن نارنج و بعد از آن شیشه میمندی آب لیمو و آخر همه شیشه گلاب که به آنها زرورق زده بودند، رشتههایی ترتیب میدادند و آنها را، تنگ درز، به این جناقی میآویختند. سپر و شمشیری از نبات میریختند و دو طرف جناقی به جبه دکان نصب میکردند. در جلو دکان از گچ مخروط های سرزدهای میساختند و دوره آنها را اقسام شیرینی میچیدند و روی سرزده مخروط، جارهای چند شاخه میگذاشتند. پردههای نقاشی جنگ رستم و اسفندیار و رستم و دیو سپید در بالای جبهه نصب بود. بالای این پردههای نقاشی به چوببندی نزدیک سقف، چلچراغهایی هم آویخته میشد و تزیینات را کامل میکرد.» جملاتی زیبا از کتاب «شرح زندگانی من» را خواندید.
عبدالله مستوفی از خاندان مستوفیان قاجار بود. او ابتدا در وزارت امور خارجه و درکنسولگری ایران در روسیه به عنوان کارمند مشغول به کار بود اما مدتی بعد، پس از استبداد صغیر به اشتغال او در این سمت پایان داده شد. رئیس نان تهران، استانداری آذربایجان و ریاست ادارهی کل ثبت اسناد از دیگر مناسِب شغلی است که او در آنها مشغول به کار بوده است. علاوه بر تالیف مجموعهی سه جلدی شرح زندگانی من، عبدلله مستوفی چندین کتاب از جمله «انقلاب کبیر فرانسه» را از زبان فرانسه به فارسی برگردانده است.
برای مشاهده موارد مرتبط میتوانید به دستهبندی خرید کتاب تاریخی مراجعه کنید.