«مادام کاملیا» یکی از مشهورترین آثار ادبیات کلاسیک فرانسه و بهترین اثر «الکساندر دوما پسر» است که برای نخستینبار، در سال 1848 منتشر شد. «مادام کاملیا» از همان ابتدای انتشار با استقبال گستردۀ مخاطبین مواجه شد و در سال 1852 و 1853، نمایش و اپرایی اقتباسی نیز از این اثر ساخته شد. الکساندر دومای پسر این رمان را بر اساس داستانهای عاشقانۀ خود با معشوقه دوران جوانیاش نوشته است.
«مادام کاملیا» روایتی است سراسر عاشقانه، درام و تراژیک. این داستان با عشق سودازدۀ پسری جوان، اشرافی و بسیار ثروتمند به نام «آرمان دووال» با زنی روسپی و بسیار زیبا به نام «مادام کاملیا» یا «مارگاریت» شروع میشود. این عشق عنان گریخته و خارج از عرف، ماجراهای بسیاری را برای این دو فرد به همراه میآورد. پس از فراز و نشیبهای بسیار، مادام کاملیا در صدد ترک زندگی پیشین خود و شروع زندگی جدیدی بر میآید؛ اما همهچیز به این سادگیها پیش نمیرود... .
یکی از نظرات ثبت شده در سایت «ایران کتاب» را با هم بخوانیم: «پسر کو ندارد نشان از پدر، این ضرب المثل دقیقا برای الکساندر دومای پدر و پسر صدق میکند، آنهم وقتی که هر دو در نویسندگی مرزهای نبوغ رو جابهجا میکنند. مادام کاملیا مشهورترین رمان نوشته شده توسط الکساندر دومای پسر است. رمانی که تا همین امروز خوانده میشود و بارها بر روی صحنه تئاتر و جلوی دوربین سینما رفته است. قصه یک عشق عجیب... عشق به یک روسپی و دیدن زندگی او از نگاهی متفاوت ... قصه کشش لازم را دارد و قطعا شما را تا ته میکشاند.»
نظر کوتاه زیر، از سوی یکی از خوانندگان کتاب حاضر در سایت «گودریدز» نوشته شده است: «یک رمان متفاوت که باعث میشود خواننده بعد از خواندن آن، دیگر به سختی به خودش اجازه قضاوت کردن را بدهد. مطالعۀ این اثر باعث میشود تا نگاه مخاطب به دیگران و حرفهایی که مردم درباره همدیگر میزنند، عمیقتر بشود. داستان درباره یک زن روسپی و مشکلات و افکار و عواطف و دنیای آنهاست.»
یکی دیگر از کاربران سایت «گودریدز» نیز، چنین نوشته است: «میتوانم با جرئت بگویم غمگینترین سرنوشت میان شخصیتهای کتاب، برای مارگارت عزیزم است. مارگارتی که چقدر، چقدر، چقدر، عاشق بود و مظلوم! بغضی گلویم را فشرد. در روزی بارانی کتاب را تمام کردم. مرسی الکساندر دوما، کتابی بود که به یادم خواهد ماند.»
تکگویی قابل تأمل زیر، از سوی شخصیت اصلی رمان «مادام کاملیا» راجعبه «فروش عشق به پول» است: «همه یک خواهش بیشتر از من ندارند و میخواهند عشق مرا با پول بخرند، به جان آمدهام، اگر آن زنان نادانی که خیال دارند پیشه ما را پیش گیرند، بدانند ما به چه وضعی گرفتار هستیم یقینآ کلفتی و خدمتکاری را براین کار ترجیح خواهند داد. اما مگر حرص و آز و آرزوی داشتن پیراهنهای گوناگون، کالسکه و جواهر آنها را آرام میگذارد!»
الکساندر دوما در این بخش، خطابهای بسیار زیبا و عمیق در باب «بدبختی و بیعفتی» را، به رشتۀ تحریر درآورده است: «شما شکایت از کوری دارید که هرگز نور آفتاب را به چشم ندیده است و کری که هیچ گاه آهنگ های موزون طبیعت را نشنیده و لالی که ابدا ندای روح خود را نتوانسته است به گوش کسی برساند. به بهانه ناپاکی و بیعفتی شما نمیتوانید این کوردلی، کری روح و بی زبانی وجدان را مورد عتاب قرار دهید؛ زیرا بدبختی آنان را از عقل بَری ساخته و از دیدن خوبی، شنیدن نوای ملائک و تکلم به زبان پاک عشق محروم نموده است.»
«پاراگراف زیر، یکی از شناختهشدهترین و پر ارجاعترین بخشهای رمان «مادام کاملیا» میباشد: «اینکه یک دختر جوان و پاک دوستت داشته باشد و اولین کسی باشی که عجایب عشق را برای او آشکار میکنی، شادی بسیار بزرگی است. اما بهدست آوردن این عشق سادهترین کار در دنیاست؛ زیرا گرفتار کردن قلبی که هیچ تجربهای در عشق ندارد مانند وارد شدن به شهری بدون استحکامات و بیدفاع است!»
«الکساندر دوما پسر» رماننویس و نمایشنامهنویس شهیر فرانسوی بود. او فرزند دیگر نویسندۀ مشهور فرانسوی، «الکساندر دوما پدر» بود که آثار جاودانی همچون «کنت مونت کریستو» و «سه تفنگدار» را، از خود بر جای گذاشت. الکساندر دوما پسر نیز، در طول دوران نویسندگی خود، آثار متعددی را به نگارش درآورد. در ایران، تنها رمان «مادام کاملیا» از این نویسنده ترجمه و منتشر شده است.