این اثر، نمایشنامهی هشتم اریک اشمیت است. یک کمدی متافیزیکی در مهمانسرای دو دنیا رخ میدهد، جایی که افرادی که در کما هستند در آن اقامت میکنند تا زمانی که درمان آنها به نتیجه برسد. کتاب «مهمانسرای دو دنیا» در ایران نیز بسیار مورد استقبال قرار گرفت و در حال حاضر به چاپ بیستم رسیده است.
داستان این کتاب در مهمانسرایی که تصور میشود در فاصلهی بین زمین و آسمان است آغاز میشود. نویسنده در این نمایشنامه، افرادی را که به دلایلی به اغما میروند، مهمانِ مهمانسرای دو دنیا میداند که به طور موقتی آنجا هستند تا مشخص شود مقصد بعدی آنها آسمان است یا اینکه به زمین بازمیگردند.
هیچ یک از آنها نمیدانند چگونه گذرشان به مهمانسرای دو دنیا افتاد و چه زمانی از آن خارج خواهند شد و سرانجام به کجا خواهند رفت. شخصیتها در این مکان رازآمیز گرد هم آمدهاند تا دربارهی زندگی خود تامل کنند و به دغدغههای همیشگی بشر بیندیشند.
سیما یکی از خوانندگان این کتاب است که در سایت ایرانکتاب نظرش را نوشته است: «نمایشنامه بسیار زیبایی است. موضوعی ساده و دلچسب در یک فضای خیلی خاص از کارهای اشمیت است که آدم را به تنظیمات کارخانه برمیگرداند. کتاب خیلی ساده و راحت پیش میرود و مخاطب هم همراه داستان کتاب با ذهن نویسنده همراه میشود.»
علیرضا نیز نظرش را در مورد کتاب اینگونه بیان میکند: «یکی از بهترین نمایشنامهها که تا به حال خواندهام. یک نمایشنامه کامل از مرگ و زندگی با یک ایدهی بکر و خاص که بسیار جذاب است. کتابی که هر چند وقت یکبار باید خواند. نویسنده به خوبی در این نمایشنامه، مخاطب را به صحنه میکشاند و با تمام جزئیات، تصوراتش از صحنه نمایش را بیان میکند. به طور کلی نمایشنامههای اریک امانوئل اشمیت، لذت دیدن یک نمایش واقعی را به من میدهد.»
در قسمتی از نمایشنامه میخوانیم: «تو پروندههای شما چی نوشته شده؟
اطلاعات.
بفرمایید! میدونستم.
فقط اطلاعات جزئی، مثل روحیه و طبیعتتون، سلامتیتون، داستان زندگیتون. اما نه انتخابهاتون. هرکس با دادههای خاصی به دنیا میاد؛ مثل توارث، خانواده، محیط اجتماعی، که همیشه روش سنگینی میکنه. به دهی، کشوری، زبانی، زمانهای تعلق داره. همهی این چیزها شما رو مشخص و با سایرین متفاوت و از اونها متمایز میکنه، اما یه چیز و فقط یه چیز شما رو منحصربهفرد و تک میکنه و اون آزادیتونه. شما آزادین، آزاد! متوجهین؟ آزادین که سلامتیتون رو داغون کنین، آزادین که رگ دستتون رو بزنین، آزادین که از غم عشق هیچوقت فارغ نشین، آزادین که تو گذشتهتون بپوسین، آزادین که قهرمان شین، آزادین که تصمیمات اشتباه بگیرین، آزادین که تو زندگیتون شکست بخورین یا مرگتون رو جلو بیندازید. حرفم رو باور کنین؛ کتاب تقدیری وجود نداره، فقط چند نشانه روی یک برگه. مقداری اطلاعات. چیزی که نمیشه محاسبهش کرد آزادی شماست. چی برای خودتون میبافین؟! نمیدونم لورا چه حق انتخابی داشت؟ او با بدن از کار افتاده به دنیا اومده.»
در قسمتی دیگر از نمایشنامه میخوانیم: «راستش خوشبختی تو کف دست آدمه. کافیه بیحرکت بمونین، همهچی رو فراموش کنین، دیروز و فردا رو از یاد ببرین. اگه آدم بتونه خودش رو کوچک کنه و در یه مبل کنار پنجره لم بده و در دم و لحظهی حاضر زندگی کنه، میتونه از تمام مواهب عالم لذت ببره. سعادت واقعی رو چیزهای کمی میسازه.
آیا ممکنه که در یه لحظه انقدر عمق نهفته باشه؟ که یه لحظه تا این حد وسعت داشته باشه؟
یه لحظه قادره ابدیتی رو درون خودش جای بده.»
اریک امانوئل اشمیت، زاده ی 28 مارس 1960، نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلسوف فرانسوی است. آثار اشمیت تا به حال به 43 زبان منتشر شده و نمایشنامههایش نیز در بیش از 50 کشور روی صحنه رفته است. او مدرک دکتری خود در فلسفه را در سال 1987 از دانشگاه سوربن دریافت نمود.
اشمیت از سال 2002 تاکنون در بروکسل زندگی میکند و در سال 2008، شهروند بلژیک شده است. از دیگر کتابهای این نویسنده میتوان «مرد خیال راحت»، «یک روز قشنگ بارانی»، «جعلی» و «متجاوز» را نام برد.