خلاصه کتاب توتالیتاریسم
«تمامیتطلبی یا توتالیاریسم» نوعی از حکومت است که در آن یک ایدئولوژی کلی توسط یک فرد یا یک حزب اداره میشود. هانا آرنت باور دارد نظامهای توتالیترِ مورد بررسی او، از هرگونه تبلیغ، ارعاب و دروغ برای انسجام سیستم خود استفاده میکنند و اجازه نمیدهند قدرت و قانون هیچگونه سلسهمراتبی داشته باشند، بلکه قدرت تام باید در اختیار یک رهبر توتالیتر باشد.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا، درباره کتاب توتالیتاریسم چیست؟
نشریه «واشنگتن پست» دربارهی این کتاب نوشت: «این اثر، مجموعهای از سوالات بنیادین دربارهی چگونگی شکلگیری استبداد را مطرح میکند.»
مارکوس - از خوانندگان کتاب - نظرش درباره کتاب «توتالیتاریسم» را در سایت آمازون منتشر کرده است: «توتالیتاریسم یک کار انسانی است که توضیح آن دشوار، اما درک آن ممکن است. این اثرِ هانا آرنت به خواننده در درک این دستاورد انسانی کمک میکند که شر مطلق بهطور ناگهانی ظاهر نمیشود، بلکه ریشه در تاریخ دارد. آرنت پیدایش و توسعه یهودستیزی و امپریالیسم را در دو قسمت اول این اثر بررسی میکند. ویژگیها و تاریخچه آنها به خوبی توضیح داده شده است تا بتوان آنها را با تمامیتخواهی مرتبط دانست. آرنت این استعداد را دارد که حقایق محوری تاریخ را با ایدهها (مفاهیم)، ایجاد و توسعهی آن مرتبط سازد. با خواندن و درک این اثر خوب، خواننده اطلاعات ارزشمندی در مورد تمامیتخواهی و جلوههای آن در تاریخ و نحوهی غلبه بر آن مییابد.»
پردیس از کاربران سایت طاقچه است که خواندن کتاب «توتالیتاریسم» را به شدت پیشنهاد کرده و نوشته است: «تاریخ پر از درسهای دردناک و عمیقی است که تا نخوانیم نمیتوانیم آنها را پاس کنیم و مجبوریم بهوسیلهی تجربه بهای آن را بپردازیم و بهای تجربه را نیز با روزهای عمرمان. باور نکردنی است که این کتاب در سال 1951 نوشته شده است. بیشتر به یک کتاب پیشگویی شبیه است. این کتاب براساس رویدادهای تاریخیِ دوران هیتلر و استالین، الگوریتم های به قدرت رسیدن حکومت های دیکتاتوری را به وضوح بیان میکند.»
هادی از خوانندگان فارسی زبان کتاب «توتالیتاریسم» نیز در سایت گودریدز نوشت: «برای مطالعه این کتاب نیاز به آشنایی با مفاهیم سیاسی داریم. در مطالعات قبلیام متوجه شده بودم که کل تمدن بر پایه دروغ شکل گرفته است. در ادامه مطالعات، این کتاب نحوه پایدار ماندن این دروغهای بزرگ را نشان میدهد و اینکه چه ابزار و روشهایی برای کنترل انسانها در ساختارهای توتالیتار یا تمامیتخواه بهکار برده میشود. ساختار توتالیتار به مراتب از دیکتاتوری پیشرفتهتر و کاملتر است. در این ساختار افراد جامعه حق این را ندارند که خارج از چهارچوب تعیین شده عمل یا حتی فکر کنند. اگر این کار را انجام دهند توسط افراد دیگر که مغزباختهی این سیستم بهحساب میآیند، به تدریج به انزوا کشیده شده و در نهایت به افراد بیمصرف تبدیل یا بهشکل فیزیکی حذف خواهند شد. در حکومتهای استالین و هیتلر این افراد بیمصرف شده را به اردوگاههای کار اجباری میفرستادند و آنها را انگل سیستم میدانستند و به دنبال حذف آنها از جامعه بودند تا بهشت آرمانی خود را پیاده کنند. آنها برای توجیه کارهایشان نام آن را قوانین طبیعت گذاشته بودند. نویسنده برای اینکه هراس زندگی در یک ساختار توتالیتر را نشان بدهد در جایی نوشته بود: «وقتی تصمیم به حذف یک فرد گرفته میشد، تمامی ارتباطات، آشنایان و دوستان فرد را شناسایی میکردند که در نهایت او را بهنوعی حذف کنند که گویی از ابتدا اصلا وجود نداشته است.»»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
نویسنده در بخشی از کتاب توضیح میدهد مردم چگونه در یک حکومت توتالیتار منفعل میشوند: «هنگامی که مدام به شما دروغ میگویند، نتیجه این نیست که شما این دروغها را باور میکنید بلکه این است که دیگر هیچکس به هیچچیز باور ندارد. مردمی که دیگر نتوانند چیزی را باور کنند، نمیتوانند نظری هم داشته باشند. نه تنها از توانایی اقدام به کاری محرومند، بلکه از توانایی اندیشیدن و داوری کردن محروم میشوند و با چنین مردمی، شما هرکاری بخواهید میتوانید بکنید.»
در بخشی دیگر توضیح داده شده دلیل عدم رعایت قوانین رسمی توسط حکومت توتالیتار، ادعای آن بر نوعی از استقرار فرمانروایی است که از سرچشمههای تاریخ و طبیعت الهام میگیرد و به همین دلیل میتواند از رعایت قوانین سرباز زند. نویسنده ارعاب را جزء اصلی این حکومت میداند و میافزاید: «ارعاب بهعنوان خدمتگزار گوشبهفرمانِ جنبش طبیعی یا تاریخی، نهتنها باید هرگونه آزادی را در فرایند این جنبش از میان برادرد، بلکه سرچشمه آزادی را که از واقعیت زایش انسانها و پدیدار شدن آغازهای نوین برمیخیزد، نیز نابود کند. توتالیتاریسم با رشته آهنین ارعاب، تکثر انسانها را نابود میسازد و انسان واحدی که از این رهگذر پدید میآید، چنان وفادارانه عمل میکند که گویی خود بخشی از سیر تاریخ و طبیعت است.»
درباره نویسنده کتاب توتالیتر
هانا آرنت (به آلمانی: Hannah Arendt) در 1906 در شهر هانور آلمان زاده شد. وی شاگرد مارتین هایدگر، ادموند هوسرل و کارل یاسپرس بود و سرانجام از دانشگاه هایدلبرگ در رشته فلسفه دکترا گرفت. با ظهور نازیسم و روی کار آمدن حکومت یهودیستیز ، هانا آرنت دستگیر شد اما برای اینکه دوباره دستگیر نشود با آغاز جنگجهانی دوم، به آمریکا مهاجرت کرد، به عنوان نویسندهی آزاد مشغول به کار شد و در دانشگاههای پرینستون و کالیفرنیا و کلمبیای آمریکا به تدریس و پژوهش فلسفه پرداخت. این فیلسوف و جامعهشناس سیاسی پرآوازه در 1976 در نیویورک درگذشت. از دیگر کتابهای این نویسنده میتوان به «وضع بشر»، «خشونت» و «آیشمن در اورشلیم» اشاره کرد.