حتما با خواندن نام کتاب، قاتلزنجیرهای مخوفی که در اواسط دههی هفتاد، تیتر جراید و موضوع اخبار بود، به ذهن شما متبادر شده است. این کتاب روایت دستگیری، بازجویی و محاکمهی همان «خفاش شب» معروف، با نام اصلی «غلامرضا خوشرو کورانکردیه» است که سیامک گلشیری آن را به رشتهی تحریر درآورده است. نشر چشمه کتاب «خفاش شب» را منتشر کرده است.
این رمانِ جنایی به قلم سیامک گلشیری و با جستوجو و تحقیق پیرامون شخصیت قاتل، ماجراهای قتلها و اسناد و مدارک مرتبط با آنها نوشته شده است. غلامرضا خوشرو در سال 1371 دستگیر شد، اما از دست ماموران فرار کرد. او پس از پنج سال مجددا دستگیر و به دار آویخته شد. با نقدهایی که سیامک گلشیری، خود به درونمایهی کتاب «خفاش شب» و روایتهای آن افزوده، جنبههای روانشناختی این کتاب را در نظر مخاطبان و خوانندگان پررنگتر ساخته است.
در قسمتی از کتاب به یافتن جسد یکی از مقتولها اشاره شده است: «دو دختر رفتند کنار صندوق اتوبوس که درش باز بود و چند نفر از مسافرها مقابلش ایستاده بودند. شاگرد راننده خم شده بود توی صندوق. چند لحظه بعد چمدان بزرگِ چرخداری را بیرون کشید. نوار قرمز باریکِ دورِ دستهی چمدان را جدا کرد. چمدان را گذاشت مقابل پیرمردی که ریش بلند داشت. پیرمرد گفت: یکی دیگه هم هست. پسر توی صندوق را نگاه کرد. گفت: «سیاهه؟» پیرمرد گفت: «همین رنگه. یه کم کوچکتره.» پسر باز خم شد، تا گردن توی صندوق فرو رفت و چمدان دیگری بیرون کشید. وقتی شمارهاش را باز میکرد، تشکر کرد. هر دو چمدان را از روی زمین بلند کرد. به زنی که دو قدمیاش ایستاده بود، گفت: «کجا رفت؟» زن گفت: «ماشینو میاره تو پارکینگ.» پیرمرد به پشت سرش نگاه کرد، سمت پارکینگ. از کنار قاسم که رد میشدند گفت: «نباید بهش میگفتی بیاد.» زن گفت: «من بهش نگفتم.»... راه افتاد طرف عقب ماشین، چشمش به زن لاغر اندام افتاد که در طرف خودش را باز کرده بود، شنید که داشتند با هم حرف میزدند. در صندوق عقب را باز کرد. کفپوش سیاه رنگ را بالا زد. دستش را برد زیر آن و کنار تایر زاپاس را دست کشید. دستش به جسم سردی خورد. انگشتهایش را خیلی آهسته از تیغه پهن پایین آورد و دسته چوبی را گرفت. آن را خیلی آهسته بیرون کشید و برد زیر کاپشنش. به راست خم شد و چشمش به پاهای زن لاغراندام افتاد که از ماشین بیرون بود.»
سیامک گلشیری در سال ۱۳۴۷ در اصفهان متولد شد. او پسر احمد گلشیری، مترجم و برادرزادهی هوشنگ گلشیری، داستاننویس است. او در شش سالگی همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد و بعد از انقلاب به اصفهان بازگشت و در دبیرستان وارد فعالیتهای نمایشی شد. گلشیری در رشتهی زبان آلمانی تحصیل کرد و در سال ۱۳۷۵، با نوشتن رسالهای با نام «داستان کوتاه در آلمان پس از جنگجهانی دوم»، موفق به گرفتن مدرک فوقلیسانس زبان و ادبیات آلمانی شد. او فعالیت ادبیاش را بهطور جدی از سال ۱۳۷۱ آغاز کرد و اولین داستان کوتاهش به نام «یک شب، دیروقت» در سال 1373 در مجلهی آدینه به چاپ رسید و پس از آن داستانهای زیادی در مجلات مختلف ادبی، مانند گردون، دوران، کارنامه، زندهرود و ... نیز به چاپ رساند.
وی در سال 1377 اولین مجموعه داستانش با عنوان «از عشق و مرگ» را منتشر کرد. گلشیری تاکنون نزدیک به بیست رمان و چند مجموعه داستان منتشر کرده، پنج بار موفق به دریافت جایزه و بیش از ده بار نامزد جوایز مختلف ادبی بوده است. گلشیری در دانشگاهها و مراکز مختلف به تدریس داستاننویسی و ترجمه مشغول است. برخی از دیگر آثار وی عبارتاند از :«مجموعه داستان همسران»، «مهمانی تلخ»، «چهره پنهان عشق» و «شب طولانی».