«این است انسان» با نام فرعیِ «چگونه آن میشویم که هستیم؟» آخرین نوشتۀ تکمیل شده توسط «فریدریش نیچه» است که در سال 1888 نوشته شد. به دلیل فروپاشی کامل ذهن نیچه در سال 1889 تا زمان مرگش در سال 1900، انتشار «این است انسان» به تعویق افتاد و در نهایت در سال 1908 توسط خواهر او منتشر شد.
«من هرا انگیزترین انسانی هستم که تاکنون وجود داشته است.» این توصیفی است که نیچه از خود در این کتاب ارائه میدهد را میتوان خلاصهای از محتوای سرکشانه و عصیانگر سرفصلهای این اثر دانست: «چرا چنین فرزانهام»، «چرا چنین هوشمندم»، «چرا کتابهایی چنین خوب مینگارم» و... . علیرغم عناوین و ظاهر خودستایانه این اثر، نیچه در «این است انسان» تمامی ارزشها و تفکرات خود در آثار پیشیناش را در بوتۀ نقد و ارزیابی میگذارد. بنابر گفتۀ یکی از مشهورترین نیچهشناسان و بهترین مترجمان آثار نیچه، «والتر کوفمان»، این کتاب دربردارندۀ «تصور خود نیچه دربارۀ پیشرفتهای ذهنیاش، آثار و ارزشهایش» میباشد. «این است انسان» کتابی است دربردارندۀ چکیدهای انتقادی از محتوای آثار و زندگی نیچه که میتوان هم در ابتدای راه مطالعۀ آثار نیچه از آن استفاده کرد و هم در انتهای آن.
همانطور که آثار نیچه جنجالی و هنجارشکن هستند، نظرات خوانندگان او دربارۀ آثارش (مخصوصا برای کتاب حاضر) نیز ضد و نقیض و بحثبرانگیز است: بهعنوان مثال، کاربری در فضای مجازی در تمجید از این کتاب چنین گفتهاند: «مطالعۀ آثار انسانی تا این حد بزرگ و آگاه، شکوهمند و رشکبرانگیز است. نیچه در این کتاب مروری جامع بر آثار خود داشته است و تحلیلهای شخصی بسیاری بر نظرات و نوشتههای پیشین خود ارائه میدهد. او تا حدی به خود مطمئن است که به اینکه آثار و فلسفهاش بعدها جهانی میشود، ایمانی راسخ دارد. از این رو، خود را در بالاترین جایگاهها میداند و با اعتمادبهنفسی بینظیر پیشگوییهایی هراسانگیز از بازتاب شخصیتش در تاریخ ارائه میدهد.»
کاربرانی نیز در فضای مجازی نیچه را «بسیار خودشیفته» پنداشته و زبان او را بسیار «ثقیل و سختتر از چیزی که لازم است» میدانند. این مخاطبین این کتاب را بیشتر یک «خودزندگینامۀ عجیب و غریب و مغرورانه» میدانند تا اثری فلسفی.
نیچه با نگارش پاراگراف زیر یکی از جذابترین گزینگوییهای کتابش را خلق کرده است: «چند گامی در این وادی منطق فراتر میرویم و مرتاضی را میبینیم که هفتهها در گور میخوابد... زیرا اگر فرد واکنش نشان دهد، خیلی زود نیرویش را به هدر میدهد و به همین دلیل نیز هیچ واکنشی نشان نمیدهد و این عین منطق است. با هیچ چیز سریعتر از آزردگی نمیتوان نیروی خود را سوزاند. عصبانیت، زخم بیمارگونه، ناتوانی در انتقام، علاقه، عطش انتقام و مسمومیت از هر جنبه، بیشک بدترین شیوهی واکنش برای فرد خسته است و هدر دادن سریع نیروی اعصاب، افزایش بیمارگونهی تخلیهی روانی و برای مثال ترشح سریع صفرا و ورود آن به دستگاه گوارش میشود. آزردگی ممنوعترین کار فینفسه برای بیمار است و متأسفانه بسیار ناگوار و ورطهی نابودی اوست. این نکته را بودا، آن فیزیولوژیست، دریافته بود.»
این نویسندۀ ساختارشکن به طرز کوبندهای در باب مذمت «سکوت» و «همدردی» نیز چنین نوشته است: «به نظر من خشنترین سخن، خشنترین نامه، بهتر و صمیمانهتر از سکوت است. آنانی که سکوت میگزینند، پیوسته فاقد لطافت و نزاکت قلبی هستند. سکوت نوعی مخالفت و فرو بلعیدن است و الزاماً شخصیت (و معده) را خراب میکند. تمامی سکوتکنندگان دچار سوءهاضمه هستند.»
«من افراد اهل همدردی را سرزنش میکنم، زیرا در آنان شرم، بزرگداشت و حسّ ظریفِ فاصلهها به آسانی از بین میرود و همدردی خیلی زود بوی عوام را میدهد و این رفتار بد سبب اشتباه دیگران میشود و دستان اهل همدردی ممکن است در صورت لزوم در سرنوشتی سترگ، ویرانگرانه، در تنهایی پرزخم باشند و در اثبات حق گناهان سنگین مداخله کنند. چیرگی بر این همدردی به نظر من از جملهی فضیلتهای عالی است.»
«فریدریش ویلهلم نیچه» یکی از شناختهشدهترین و جنجالیترین فیلسوفان آلمانی تبار قرن 19ام بود. او علاوه بر فلسفه، در زبانشناسی، تاریخ (به خصوص تاریخ یونان)، آهنگسازی و نقد فرهنگی نیز تخصص داشت. این فیلسوف بزرگ در دنیا بیش از هرچیزی، به فلسفۀ هنجارشکنانه و صریحش شناخته میشود که مانند پتکی، بر بدنۀ اخلاقیات، دین و فلسفۀ کلاسیک غرب کوبیده شد.
آثار او نهتنها از منظر فلسفی، بلکه از منظر ادبی و حتی هنری، بسیار باارزش و غنی هستند. از جمله مشهورترین و بهترین آثار او میتوان از شاهکارِ فلسفی-ادبیِ «چنین گفت زرتشت» و کتابهای «فراسوی نیک و بد» و «انسانی، زیاده انسانی» نام برد.